اگر هنگام تماشای فصل اول سریال «توریست یا گردشگر» از ماجراجوییهای جذاب، چرخشهای غیرقابل پیشبینی و مناطق دورافتاده استرالیا لذت میبردید، باید بدانید دنباله این معمای جذاب، این مسیر را تختهگاز ادامه میدهد. فصل دوم غافلگیرکننده این سریال با حرکت دادن قهرمان داستان از استرالیا به تپههای سرسبز ایرلند، همه چیز را هیجانانگیزتر میکند و از سوی دیگر نقشه حوادث و شخصیتهای درون آن را نیز به شکل تماشایی بزرگتر میکند. برای آشنایی بیشتر در ادامه با نقد سریال The Tourist (فصل دوم) همراه ویجیاتو باشید.
اگر شما از مخاطبان فصل اول این سریال بوده باشید، شاید بدانید که The Tourist در ابتدا به نظر برای یک فصل برنامهریزی شده بود. حتی سازندگان این سریال نیز اعتراف کردند که برنامهای برای دنبال کردن این داستان نداشتند. اما گاهی قصهها راهی برای بازآفرینی خود دارند. اما اگر چیزی از فصل اول توریست نمیدانید، باید گفت که این سریال شامل یک روایت هیجانانگیز به شدت سرگرمکننده بود که توجه خود را به محیط دور افتادهای در استرالیا و یک غریبه مرموز معطوف کرده بود.
در واقع فصل پیش نشان دهنده یک سوءقصدبه شکل تصادف رانندگی بود که در آن مردی غریبه (جیمی دورنان) دچار فراموشی شد، سپس این فرد ناشناس سعی کرد گذشته خود را کنار هم بگذارد و بفهمد چه کسی میخواهد او را بکشد. جست و جوی او برای هویتش و اینکه چگونه در این برزخ آفتاب سوخته سر در آورده، مرد را به کوچه پس کوچههای عجیب و غریبی سوق داد، مسیری که او را با افسر آزمایشی هلن چمبرز (دانیله مک دونالد) از اداره پلیس کوک اسپرینگز آشنا کرد. بنابراین، چیدمان اصلی سریال در فصل اول نیز بر حل این معما استوار بود.
اما اکنون سریال توریست به جای تکرار مجدد فرمول فصل اول، عاقلانه در شکل داستانش تغییر قاره را انتخاب میکند. این یعنی الیوت استنلی قربانی و شریک حل جنایت او یعنی هلن چمبرز، صحراهای آفتاب سوخته استرالیا را با درههای زمردی سرسبز ایرلند مبادله میکنند و زندگی جغرافیایی جدیدی را به داستان میبخشند. با این حال، سریال تعادل مشخص خود از اکشن آدرنالینی همراه با شادی عجیب و غریب در لحن داستان را حفظ میکند.
این پسزمینه جدید به سریال The Tourist اجازه میدهد تا به طور خاص از خط داستانی فراموشی الیوت که فصل اول را پیرامون معمای آن ساخته بود، عبور کند. هرچندن معمای هویت شخصیت قهرمان داستان کماکان چاشنی اصلی حرکت داستان است، اما روایت در این فصل بیشتر شخصیت محور میشود. این یعنی شخص الیوت با بازی جیمی دورنان که دیگر یک گرگ تنها نیست، اکنون روابط عمیق تری برای محافظت از خودش و عشق جدیدش دارد، آنهم زمانی که گذشته پنهانش به ناچار در سرزمین مادری به او میرسد.
در همین لحظه ذکر یک نکته ضروری است؛ در حالی که سریال The Tourist میتوانست روی موفقیتهای خود در فصل پیش تکیه کند، این تغییر چشمانداز جذاب ثابت میکند که سازندگان سریال هنوز هم شگفتیهایی در آستین خود دارند.
در نتیجه قهرمان داستان که در پایان فصل اول به یک آرامش نسبی رسیده بود، ناگهان با یک تلنگر و فرا رسیدن یک تکه از اسرار قدیمی زندگیاش متوجه وجود یک دنیای جدید در پیش روی خودش میشود. اما چرا؟ زیرا خانوادههای جنایتکار ایرلندی متخاصم زندگی جدیدی را که او ساخته است تهدید میکنند. در واقع زمانی که الیوت استنلی گردشگر با گناهان فراموش شده گذشتهاش روبرو میشود، خود را آماده میکند تا دوباره در سرزمینی غریب، مصداق بارز یک غریبه آشنا باشد.
یکی از قویترین بخشهای فصل اول سریال این بود که هرگز نمیتوانستید پیچ و تابها را پیشبینی کنید، خوب این بار پیچشها تکاندهندهتر هستند و به دفعات بیشتر به سراغ شما میآیند. این یعنی داستان واقعاً به خوبی ساخته شده و از پایه چندلایه است که نتیجه یک فیلمنامه هوشمندانه و خوب است که توسط سازندگان سریال هری و جک ویلیامز نوشته شده است. همچنین کارگردانی نیز قابل توجه است و به این فصل حس بزرگ و حماسی بیشتری داده است. ما همچنین شاهد چند لحظه جذاب و صحنههای اکشن خطرناک هستیم، به خصوص در طول سکانسهای تعقیب و گریز ماشین.
در حالی که مناظر داستانی پرطرفدار The Tourist کانون توجه را در هر دو فصل به خودش اختصاص داده، اما سه اجرای جذاب از تیم بازیگران سریال، اکثر صحنههای درام را پایهگذاری میکند. جیمی دورنان در این سریال آن نقشهای سینمایی که با آن شناخته میشود را کنار میگذارد تا اعماق جدیدی را در نقش الیوت استنلی بپذیرد. در کنار او دنیله مکدونالد در نقش هلن و بازیگر تازهوارد کانر مکنیل نیز او را همراهی میکنند. بنابراین این بازیگران و دیگر گروه بازیگری بینندگان را در میان پیچ و خمهای شلاقی سریال جذب خود میکنند.
جیمی دورنان بار دیگر مهارت بازیگری خود را در اینجا نشان میدهد و ثابت میکند که در نقشهای دراماتیک نیز بسیار توانایی دارد. دورنان از نقشهای آشنا قبلی خود کنار میرود تا آسیبپذیری دوستداشتنی را بهعنوان یک قهرمان اکشن به نمایش بگذارد. الیوت حتی زمانی که با خطرات جدی از گذشته جنایتکارانه فراموش شده خود روبرو میشود، شوخ طبعی خود را حفظ میکند. دورنان با گانگسترهایی که قمه به دست میگیرند، مسابقههای پرتنشی را انجام میدهد و در عین حال لحظات عاطفی غمانگیز را در زمانی که الیوت دوباره با مادر گمشدهاش ارتباط برقرار میکند، ثبت میکند.
به نوعی دورنان این شخصیت چندوجهی را که هم گاهی بد است و هم لطیف، خندهدار و در عین حال صمیمانه، با جذابیتی قابل دسترس به نمایش میگذارد. در واقع مخاطبان او را بهعنوان مردی اساساً خوب میشناسند که به خشونتی خارج از کنترلش کشیده شده است. ما به لطف تصویری که دورنان از الیوت به عنوان یک انسان کامل فراتر از گذشته مجهولش نشان میدهد، رنج و سردرگمی او را به درستی احساس میکنیم.
دنیله مک دونالد هم در این فصل قوس بسیار سنگین تری میگیرد، اما آنها را به راحتی به نمایش میگذارد. هلن که در ابتدا در مناطق دورافتاده استرالیا به عنوان پلیسی نامطمئن بود، پس از ترک هویت یک مجری قانون برای ایستادن در کنار مرد مورد نظرش، شجاعت و اعتماد به نفس پیدا میکند. هلن که به تنهایی در ایرلند به عنوان یک قهرمان به میدان میآید، مانعهای قبلی را کنار میگذارد و در مواجهه با ناملایمات پیش رویش فعالتر و مصممتر میشود. مک دونالد این رشد را با همان جذابیتی که باعث شد مخاطبان در فصل اول عاشق او شوند، متعادل میکند. همچنین شیمی او با دورنان محسوس است و روند دیوانه واری را تثبیت میکند.
در نتیجه باید گفت دورنان، مکدونالد و مک نیل چه به صورت جداگانه توجه ما را جلب کنند و چه با هم بازی کنند، به عنوان یک گروه نیرومند میدرخشند. استعداد جمعی آنها برای ترکیب ضربات سبکتر شخصیت با درام ریسک بالا، سریال The Tourist را به جایگاه بهتری میبرد. مهم نیست که این سفر هیجان انگیز جهانگردی در ادامه ما را به کجا میبرد، اما هرچه است ترکیب بازیگران تضمین میکند که در مسیر خوبی هستیم.
از سوی دیگر فراتر از اجرای تاثیرگذار تیم بازیگری بر کل سریال، استثناییترین نقطه قوت The Tourist تغییر ژانرهای خاص آن است. باید بدانید چه در فصل اول و چه در این فصل سریال به طرز عجیبی بین اکشن غرق در آدرنالین، کمدی عجیب و غریب و درام شخصیتی احساسی در رفت و آمد است. این عمل متعادل کننده ماهرانه لحن در انتقال به فصل دوم کاملاً دست نخورده و جذاب باقی مانده است.
در این رفت و آمدهای فراوان ما به عنوان مخاطب یک لحظه روی لبه صندلیهایمان نشستهایم در حالی که یک قاتل چاقو به دست الیوت را در سرزمین مهآلود ایرلند تعقیب میکند. در مرحله بعد، وقتی الیوت با ناراحتی از دامنه تپه زمردی شیبدار کارتونی پایین میآید به این موقعیت میخندیم و به موسیقی عجیبی میرسیم که آن لحظه را بهتر پوشش میدهد. بنابراین توریست به طور متناوب بین جذب قلب ما و غلغلک دادن احساسات ما در نوسان است.
به طور کلی توریست دقیقاً میداند چه زمانی باید دنده را عوض کند، و از طنز و وحشت برای تقویت به جای تضعیف ضربات پرطنین شخصیتی استفاده میکند. فیلمبرداری همچنین این عدم تعادل مورد نظر را تقویت میکند و مناظر غمانگیز و بد خلق را در کنار مناظر آفتابی که منعکسکننده لحنهای متضاد هستند، در کنار هم قرار میدهد. همچنین باید گفت انعطاف پذیری موسیقی سریال The Tourist نیز جذابیت غیرقابل پیش بینی و سینمایی آن را افزایش میدهد.
اما بازهم باید به این نکته اشاره کرد که پس از حل منشأ فراموشی الیوت در فصل اول، سازندگان The Tourist میتوانستند با تکرار ضربهای آشنا دچار یک رکود داستانی شوند. در عوض، نویسندگان هنرمندانه ادامهای را خلق میکنند که با حفظ روحیه غیرقابل پیشبینی قبلی، کاملاً تازه به نظر میرسد. در فصل دوم محل جدید و شخصیتهای فرعی، زمینه مناسبی برای شگفتیهای تازه فراهم میکند. این یعنی نویسندگان هر چند دقیقه یک بار با شادی، پیچ و تابهای جدید تکان دهندهای را سرهم میکنند.
پس دیگر سریال تنها به فراموشی خاص الیوت وابسته نیست، داستان سرایی نیز ارگانیکتر به نظر میرسد. اما به سمت یک حماسه جنایی پیچیدهتر و قانعکنندهتر میرود. در واقع سریال توریست استعداد خود را برای نمایش لحظات غیرمنتظره حفظ میکند و در عین حال افقهای داستانی خود را گسترش میدهد. باید بدانید در روزگاری که برخی از دنبالهها فرمولهای قبلی را تکرار میکنند، The Tourist جادهای را انتخاب میکند که کمتر سفر کرده است و مسیرهای انحرافی لذتبخش را بدون از دست دادن شتاب چشمگیر ارائه میدهد.
وقتی یک سریال عناصر اساسی مانند تنظیم لحن و شخصیتهای پشتیبان را بین فصلها تغییر میدهد، میتواند یک بازی خطرناک باشد. اما در مورد توریست، تغییرات بدون از دست دادن جذابیت اصلی، داستان سرایی را دوباره تقویت میکند. برای مثال تغییر جغرافیا از مناطق دورافتاده استرالیا به تپههای ایرلند میتوانست نتیجه معکوس داشته باشد. فصل اول بهشدت به استفاده از پسزمینه صحرا برای تشدید گمراهی فراموشی الیوت متکی بود. با این حال، تغییر مکان موفق به متمایز کردن فصل دوم با برخی از مزایای خاص میشود.
تمرکز فصل اول بر حل فراموشی الیوت در آن زمان منطقی بود. اما با توجه به اینکه داستان او اکنون جلوتر رفته است، غرق شدن در همان رمز و راز میتوانست کهنه شده باشد. پس تغییر به یک خصومت خانوادگی مافیایی، خطرات و تنشهای تازهای را ایجاد میکند. البته این تغییر بار منفی نیز در خود دارد. برای مثال سه قسمت اول این فصل کاملاً فضای تازهای خلق میکنند، اما اپیزود چهارم جایی است که شروع به لرزیدن میکند و از حد خارج میشود.
منظور من این نیست که نیم فصل دوم بد است، اما مطمئناً به اندازه نیمه اول آن قوی نیست. سازندگان در نیمه دوم چند چرخش تکان دهنده به ما میدهند، اما آنها به این پیچ و تابهای ایجاد شده پایبند نیستند. سازندگان سریال سعی کردند کاری بسیار بلندپروازانه انجام دهند، که شاید فقط به پایانی شتابزده منجر شده که بسیاری از نکات را حل نشده باقی میگذارد.
اما در پایان باید گفت: وقتی سازندگان یک سریال موفق اعتراف میکنند که هرگز قصد ساخت دنبالهای را نداشتهاند، منطقی است که انتظارات را کاهش دهیم. اما فصل دوم توریست به طور قابل توجهی نه تنها با فصل اول برابری میکند، بلکه ممکن است از آن نیز فراتر رود. یک بار دیگر، توریست اکشن پیشرانهای را ارائه میدهد که با طنز ملایم و درام شخصیتی تأثیرگذار همراه است. همچنین جیمی دورنان گروه بازیگرانی را رهبری میکند که پیوندها و شخصیت پردازی خود را در میان یک توطئه جنایی اعتیاد آور جدید عمیقتر میکنند.
پس اگر به دنبال یک تجربه تماشای واقعاً هیجانانگیز هستید که باعث میشود یک دقیقه نفس نفس بزنید و دقیقه بعد بخندید، این سریال بهترین گزینه است. مجموعه جذاب و شش اپیزودی The Tourist در فصل دوم خود این ترکیب جالب را بدون شک بهتر از هر سریال معاصر ارائه میدهد و ثابت میکند که موفقیت فصل اول آن یک اتفاق تصادفی نبوده است. اگر عاشق تریلرهای معمایی سریع هستید، این یکی از بهترین هاست.
∎