شناسهٔ خبر: 64023801 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: راهبرد معاصر | لینک خبر

اصلاح طلبان چگونه زمینه سواستفاده گروه‌هایی مانند نهضت آزادی را فراهم می‌کنند؟

تکرار شعار خالص سازی در بیانیه اخیر نهضت آزادی نشان می‌دهد که این شعار و گفتمان در حال تبدیل شدن به اسم رمز سیاه نمایی مدنظر گروه های اپوزیسیون درباره گذشته و شرایط فعلی جمهوری اسلامی شده و عملا کارنامه مردم سالاری و کارنامه انقلاب اسلامی را هدف قرار داده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش راهبرد معاصر؛ برخی از رسانه‌های اصلاح‌طلب اخیرا بیانیه ای از نهضت آزادی که در آن ادعاهایی در باره انقلاب و حاکمیت مطرح شده بود را منتشر کردند.

 

نهضت آزادی از گروههایی است که از سوی امام خمینی (ره) طرد شده است. امام(ره) در بهمن ۱۳۶۶ در نامه‌ای خطاب به محتشمی، وزیر وقت کشور در رابطه با عملکرد «نهضت آزادی» مواردی را متذکر شدند. ایشان در بخش های از این نامه فرمودند: «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت‌‎ ‌‏برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آن‌ها، به اعتبار‌‎ ‌‏آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با‌‎ ‌‏دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد‌‎ ‌‏عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز‌‎ ‌‏مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.‏»

 

در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به‌‎ ‌‏وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پروندۀ این جریان و همین طور‌‎ ‌‏عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت می‌دهد که نهضت به اصطلاح آزادی‌‎ ‌‏طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است، و در این‌باره از هیچ کوششی فروگذار‌‎ ‌‏نکرده است.

 

با این وجود در بخشی از بیانیه اخیر نهضت آزادی آمده است: «نهضت آزادی ایران یادآوری می‌کند که سیاست‌ها و تصمیم‌سازی‌های ناظر بر یک‌دست‌سازی قدرت، ظرفیت عبور از بحران‌های متعدد و ساختاری موجود را فراهم نمی‌کند و تنها راه‌حل، بازگشت به مردم و پذیرش الگوهای دموکراتیک است. بر همین مبنا ضرورت دارد که با تمسک به آرمان‌های والایی مانند آزادی، استقلال، حاکمیت ملت، عدالت و پذیرش مسئولانه درکی از اسلامیت که با مبانی جمهوریت و دموکراسی و حقوق بشر سازگار باشد و به منظور خروج از وضعیت حاد کنونی، ساختار کلان حاکمیت از فرصت برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه به‌مثابه تنها راه‌حل واقع‌بینانه و در چارچوب حفظ تمامیت ارضی ایران بهره گیرد. نهضت آزادی ایران، به مردم صبور، مبارز، شریف و آزاده ایران نوید می‌دهد که استمرار مبارزات سیاسی و مدنی دموکراسی‌خواهانه و خشونت‌پرهیز و در چارچوب حاکمیت قانون که از طریق تقویت جامعه مدنی و رشد فرهنگ دموکراتیک پیگیری می‌شود، فرآیندی است بازگشت‌ناپذیر و رفتار حکمرانانی که در راستای یک‌دست‌سازی عمل می‌کنند، نباید منجر به ناامیدی اجتماعی از اصلاح امور شود.»

 

تکرار شعار خالص سازی در بیانیه اخیر نهضت آزادی نشان می‌دهد که این شعار و گفتمان در حال تبدیل شدن به اسم رمز سیاه نمایی مدنظر گروه های اپوزیسیون درباره گذشته و شرایط فعلی جمهوری اسلامی شده و عملا کارنامه مردم سالاری و کارنامه انقلاب اسلامی را هدف قرار داده است. ضمن اینکه بیانیه اخیر نهضت آزادی درباره خالص سازی فراتر از یک کنش سیاسی معمول قانونی، عملا به دنبال برچسب زدن به اصل حاکمیت است.

 

اما نهضتی که امام از منافقین‌هم مضرتر برخواندند چرا مورد حمایت جریان اصلاحات قرار می‌گیرد. آیا آ‌ن‌ها این موضوع را نمی‌دانند یا خودشان را به خواب زدند؟

 

نهضتی که در همان سال ۵۸ و یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک به یک اعضای آن از این تشکل سیاسی خارج شده و از تفکرات حزبی که عضو آن بودند اعلام برائت کردند. به عنوان مثال اواخر آذر ماه سال ۱۳۵۸ بود که خبر استعفای چند نفر از شخصیت‌های شناخته شده نهضت آزادی انتشار یافت. محمود احمدزاده‌هروی، عبدالعلی اسپهبدی، محمد بسته‌نگار، سیدمحمد مهدی‌جعفری، حسن حبیبی، کریم خداپناهی، علی دانش‌منفرد، عزت‌الله سحابی، فریدون سحابی، حسن عرب‌زاده، انسیه مفیدی، امیر ناطقی، همایون یاقوت‌فام و محمد‌علی رجایی، افرادی بودند که با صدور بیانیه‌ای تفضیلی، جدایی خود را از تشکلی که سال‌ها در آن عضو بودند، اعلام کردند. این استعفا از اختلافات جدی حکایت داشت که سالیان متمادی بین بخشی از بدنه با سران و پیشکسوتان این تشکل وجود داشت و در نهایت به این شکل ظهور و بروز کرد.

 

شاید دلیل اصلی اینکه رسانه‌های اصلاح طلب حمایت از این بیانیه‌ را دستور کار خود قرار دادند، گریز این بیانیه در راستای حمایت از جریان اصلاحات است. گریزی که در بخشی از آن عملا از افراد فعال و سرشناس این جریان نام می‌برد و با مظلوم نمایی ازشان حمایت می‌کند.

 

در بخش دیگری از بیانیه نهضت آزادی آمده است: تفسیر خلاف قواعد حقوقی از اصل ۹۹ قانون اساسی موسوم به «نظارت استصوابی» در سال ۱۳۷۲، منجر به حذف جریان خط امامی در انتخابات مجلس چهارم شد و پس از خرداد ۱۳۸۸ نیز، دامنه روند «حذف و طرد» به کلیت جریان اصلاح‌طلب توسعه پیدا کرد و حتی کار را به جایی رساند که نه‌تنها آقای هاشمی از حضور در نمازجمعه منع شد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی محکوم به حصر خانگی شدند، بلکه بسیاری از مدیران ارشد سه دهه پیشین، طعم زندان را چشیدند و آقای سیدمحمد خاتمی که سابقه دو دوره ریاست‌جمهوری و اعتبار آرای بیش از بیست میلیونی مردم ایران را داشت، ممنوع‌التصویر شد. این روند در سالیان بعد نیز ادامه پیدا کرد. آقای هاشمی‌رفسنجانی، در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ فاقد صلاحیت شناخته شد. در دوره‌های بعد، دیگران و از جمله آقای روحانی و برخی دولتمردان شاخص مانند آقایان ظریف و جهانگیری، نه‌تنها از قطار قدرت پیاده شدند، بلکه با اتهامات و هجمه‌های فراوانی برخورد کردند و سپس، نوبت به آقای علی لاریجانی رسید و اینک، در خلال دوازدهمین دوره انتخابات مجلس، شاهد روند فزاینده تنگ‌تر شدن حلقه حکمرانی هستیم.»

 

اما این بیانیه در اصل روند استحاله بیش از گذشته جریان اعتدالی و اصلاح طلبان در انتخاب گفتمان های غلط سیاسی است. همچنین انتقاد و بازخوانی این موضوع که گفتمان‌های انتخاباتی اعتدالیون و اصلاح طلبان، همواره منجر به سواستفاده گروه‌های این چنینی شده است. رسانه های اصلاح طلب با شراکت و رپرتاژی برخورد کردن با بیانیه گفتمان خالص سازی نهضت آزادی عملا بر خلاف ادعایای اخیر خودشان دوباره نشان دادند که به دنبال رفتارهای خلاف چارچوب های قانونی و ارزشی جمهوری اسلامی هستند.

 

بازهم بخش دیگری از این بیانیه مورد نقد قرار می‌گیرد، بیانیه‌ای که هدفش بیشتر برای انتقام گیری مطرح شده است. این شدت انتقام آنقدر زیاد است که درپس تمام متون این بیانیه دیده می‌شود و قابل لمس است.

 

در این بخش از بیانیه آمده است: «تجربه انقلاب کبیر فرانسه را به‌اختصار در عبارت تلخ «انقلاب فرزندانش را می‌خورد» می‌توان بیان کرد؛ تعبیری عبرت‌آموز که روندی پایان‌ناپذیر را توضیح می‌دهد که بر پایه‌های تمامیت‌‌خواهی، بازتولید خشونت، استقرار دوران وحشت، طرد دگراندیشان و بلکه حذف و اعتبارزدایی از یاران و رهبران اصلی انقلاب استوار است و پیامدی جز تهی شدن جامعه و حاکمیت از سرمایه‌های انسانی و ظرفیت سیاسی و اخلاقی لازم برای نیل به توسعه و امنیت ملی راستین ندارد. این عارضه در دیگر انقلاب‌های قرن بیستم در کشورهایی مانند روسیه، چین و الجزایر نیز تکرار شد و متاسفانه، انقلاب اسلامی ایران را نیز مصون نگذاشت.»

 

اما اصولاً آنچه که انقلاب اسلامی را به لحاظ قدرت بالندگی، نقش برجسته رهبری، وسعت دامنه، قلمرو نفوذ و آسیب‌پذیر ساختن نظم استعماری و تحمیلی موجود از سایر انقلاب‌های بزرگ دنیا همچون انقلاب کبیر فرانسه (1789) و انقلاب آمریکا (1776) و دیگر انقلاب‌ها جدا می‌سازد، تا حد زیادی به خصلت و ویژگی و ماهیت دینی این انقلاب بازمی‌گردد.

 

درواقع دینی بودن ایدئولوژی انقلاب اسلامی نه‌تنها به لحاظ ماهوی آن را از دیگر انقلاب‌ها متمایز می‌سازد بلکه درصد بالاتر بسیج سیاسی توده‌ها و قدرت و توان تخریبی آن در مقابل نظم سیاسی پیشین، حوزه و وسعت قلمرو نفوذ در افکار عمومی ملت‌ها و مابقی را باید تابعی از این‌ رویکرد دینی به شمار آورد.

 

با توجه به تفاوت های گفته شده و البته آنچه ما در انقلاب اسلامی گذراندیم طرح این گزاره در بیانیه اخیر نهضت آزادی که تجربه انقلاب کبیر فرانسه مبنی بر اینکه «انقلاب فرزندانش را می‌بلعد» در جمهوری اسلامی تکرار شده است، از اساس غلط و بی مبنا است و اساسا این قیاس ظلم به اصل انقلاب اسلامی است.

 

مهندس بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی؛ از سرنشینان قطار انقلاب اسلامی که با تفکرات غیر اسلامی، با مخالفت از اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ از بازرگان اصلی رونمایی کرد و خود را از قطار انقلاب به میل خود پیاده کرد.

 

ابراهیم یزدی؛ شخصی که در دوران اقامت امام خمینی (ره) در فرانسه از مشاوران ایشان بود و پس از پیروزی انقلاب، به همراه امام (ره) به ایران بازگشت، یزدی که سال‌ها به امام در امورات گوناگون مشاوره می‌داد و در منصب‌های مختلف در جمهوری اسلامی فعالیت کرد، سرانجام مشابه بازرگان، مانند زبیر از مسیر انقلاب خارج شد. یزدی پس از بازرگان دبیرکل نهضت آزادی معرفی شد.

 

محمد توسلی حجتی؛ شخصی که برای آمدن امام خمینی (ره) مسئولیت استقبال از ایشان را بر عهده گرفته بود، شخصی که مانند یزدی و بازرگان، در جایگاه‌های مختلف فعالیت نمود و سرانجام به خدمت غرب در آمد، وی دبیرکل کنونی نهضت آزادی است.

 

افرادی که نام برده شد مانند زبیر، از یارانی بودند که برای تشکیل انقلاب اقدمات بسیاری را انجام دادند و جزو شاگردان اول مکتب امام بودند. اما تاریخ سرنوشت آن‌ها را با خود عوض کرد؛ آنان خودشان از دایره یاران انقلاب کناره‌گیری کردند و در میدان نبرد، مقابل نظام اسلامی و در صف دشمنان نظام شمشیر کشیدند.

 

این‌ها تنها مثال‌هایی از سران نهضت آزادی بودند که در این نظام مسئولیت‌های خطیر و بزرگی داشتند؛ این‌ها به دلیل کنار نیامدن با هدف مردمی بودن انقلاب دچار مشکل با انقلاب اسلامی و مردم شدند به طوری که نقد و انتقاد آنان را بسیار خشمگین می‌کرد و سرانجام به مراتب خود را از دایره انقلاب کنار زدند./ تسنیم

نظر شما