شناسهٔ خبر: 63949824 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: طبنا | لینک خبر

پرسش مخاطبان، چرا مالک نبود؟

فصل دوم سریال «زخم کاری» با واکنش‌های مختلفی از سوی منتقدان و مخاطبان مواجه بوده است که بسیاری از این انتقادها به ضعف فیلمنامه و نبود شخصیت مالک در سریال اشاره دارد.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری سلامت(طبنا) سریال «زخم کاری» هفته پیش به اتمام رسید اما واکنش‌ها به این سریال هنوز ادامه دارد از انتقاداتی که مخاطبان این مجموعه در فضای مجازی داشته اند تا نقدهای چهره‌های فرهنگی و هنری و حتی واکنش‌هایی که پس از یادداشت محمدحسین مهدویان در صفحه شخصی‌اش، منتشر شد و بازتاب یافت. واکنش‌هایی که حتی با نگاه منصفانه هم نتوانست از نقطه ضعف‌های این فصل از سریال صرف نظر کند چون منتقدان احساس می‌کردند دچار یک حقه بزرگ به واسطه استفاده از نام جواد عزتی شده اند. نقدهایی که احتمالاً فصل دوم این سریال را با نام «زخم کاری؛ بازگشت» یک بازگشت به عقب کامل برای محمدحسین مهدویان کارگردان سریال می‌داند و حالا امید است فصل سوم سریال بتواند این نارضایتی‌ها را جبران کند.

فیلمنامه «زخم کاری ۲»؛ هیچ هیچ هیچ

به گزارش مهر، برگ برنده فصل اول «زخم کاری» فیلمنامه آن بود، فیلمنامه‌ای که در درجه اول یک منبع اقتباس داشت که قصه‌ای براساس یک کتاب بود. کتاب «بیست زخم کاری» اثر محمود حسینی زاد که البته بعدها خودش گلایه‌های زیادی را نسبت به مدل اقتباس از داستانش مطرح کرد و حتی این گلایه‌ها تا ابراز پشیمانی هم پیش رفت. با این حال قصه‌ای که یک طرح اصلی دارد، از پیرنگ و درون مایه برخوردار است و شخصیت‌ها هر یک وجوه متمایزی از هم دارند که به شخصیت پردازی آنها کمک کرده است، همه جزو امتیازهای این قصه بود که توانست فیلمنامه را به برگ برنده فصل اول سریال بدل کند. بعد از آن بازیگران، کارگردانی و فضاسازی همه در خدمت این قصه قرار گرفتند و توانستند به نقطه قوت ضریب دهند. نکته‌ای که در فصل دوم سریال «زخم کاری» درست معکوس عمل کرد و از همان ابتدا ساختاری کج و معیوب بنا نهاد.

هرچند در این فصل هم خود محمدحسین مهدویان به عنوان سرپرست فیلمنامه حضور داشته است اما باید دید سرپرستی او چه سهمی در کار داشته است و آیا مثل حضور جواد عزتی و تفاوت فصل اول و دوم بوده یا واقعاً نگاه او در شکل گیری قصه نقش داده است. طبق تیتراژ سریال همچنین در این فصل میلاد اکبرنژاد طراحی داستان و اقتباس را بر عهده داشته است، میلاد نجفی بازخوانی و بازنویسی طرح، اعظم بهروز نگارش سیناپس و بازخوانی نهایی و علی بحرینی هم که این روزها مصاحبه و واکنش‌های مجازی او در پاسخگویی به منتقدان به چشم آمده است دیالوگ نویسی سریال را بر عهده داشته است. دیالوگ‌هایی که احتمالاً بخشی شامل همان «هیچ» معروف می‌شود که میان کامبیز دیرباز و مهران غفوریان شخصیت‌های طلوعی و شفاعت رد و بدل می‌شود؛ وقتی طلوعی می پرسد «چه خبر؟» و جواب می‌شنود که «هیچ» و بعد ادامه می‌دهد «هیچ ِ هیچ؟» و جواب می‌گیرد که «هیچ هیچ» و بعد دوباره می پرسد «هیچ هیچ هیچ؟» و جواب می‌گیرد که «هیچ هیچ هیچ» و این می‌شود یکی از وایرالی ترین دیالوگ‌های فصل دوم سریال.

نکته دیگر اینکه فصل اول سریال برداشتی آزاد از نمایشنامه «مکبث» شکسپیر بود که این هم در خود کتاب حسینی زاد در نظر گرفته شده بود با این حال در تیتراژ سریال هم روی این ویژگی تاکید شد. با این حال مهدویان در فصل دوم هم از همین رویه استفاده کرد و این بار برداشت آزاد خود را نسبت به نمایشنامه «هملت» اطلاق کرد که حتی با همان نگاه آزاد هم شباهت چندانی در فضای قصه ۲ اثر نمی‌شد یافت چون اساساً پدر میثم زنده است و سریال صرفاً می‌تواند یک نگاه آزاد ِآزاد آزاد از نمایشنامه شکسپیر باشد.

قصه فصل دوم سریال بیش از غافلگیری، حرص درآور است و بیشتر از اینکه داستان‌های جدید مخاطب را به سمت و سوی فضایی تازه ببرد او را در موقعیت‌هایی نگه می‌دارد که صرفاً قرار است یک ماز تو در تو باشد. بدون اینکه به مقصد نهایی راه ببرد. شخصیت‌ها در این مسیر اضافه می‌شوند، کم می‌شوند، حذف می‌شوند اما قصه در نقطه اول همچنان مانده است با سوال‌هایی که مخاطب جوابی برای آنها ندارد.

مخاطب نمی‌داند اساساً مالک چرا زنده شده است اگر قرار است در طول ۱۳ قسمت در یک اتاق و در یک خودحصری عجیب بماند. حضور مالک در اتاقی خارج از فضای داستان آن هم با اطلاع شخصیت دستمالچی طراحی شده است. دستمالچی قرار است در جریان پرونده پلیسی و قضایی ناجی او باشد اما به جای اینکه حداقل او را به فضایی برای پیگیری‌ها و بازپرسی‌های قضایی ببرد هر از گاهی به او سر زده و نهیب می‌زند که از دخمه خود فرار نکند. کمدی ماجرا اینجاست که جواد هاشمی بازیگر نقش دستمالچی، گاهی هم در راستای کار حرفه‌ای خود حتی راهکارهایی هم به میثم می‌دهد که در جایگاه و سمتی که دارد عجیب است.

حتی ارتباط بین مالک و دستمالچی برای مخاطب مشخص نیست که چرا اینقدر در خفا پیش می‌رود. محافظه کاری نسبت به نقش دستمالچی باعث می‌شود او هم مثل خیلی از شخصیت‌های دیگر نقشش الکن و مبهم بماند. نکته‌ای که معمولاً مهدویان در آثار قبلی خود هم تکرار کرده است و برخی شخصیت‌های بانفوذ در دستگاه‌های اطلاعاتی را بدون شناسنامه‌ای مشخص وارد بازی می‌کند.

بازیگران «زخم کاری ۲»؛ از حضور موفق غفوریان تا تکرار «سمیرا» و ناکامی «میثم»

بازی‌های بازیگران در فصل اول سریال نکته دیگری بود که توانست مخاطب را جذب کند و در هر قسمت آنها را به تماشای سکانس‌ها و موقعیت‌هایی غافلگیر کننده بنشاند. اتفاقی که در فصل جدید نه تنها تکرار نشد که تنها دوباره کاری ای بر برخی موقعیت‌های خوب فصل اول بود. رعنا آزادی ور و توانایی اش در به رخ کشیدن شخصیت زنی که بی پروا به دنبال قدرت و مالکیت است و در این مسیر به هیچ چیز رحم نمی‌کند شخصیت هولناکی از سمیرا ساخت که در عین خوف از او، بازی اش را هم تحسین می‌کردید. با این حال این شخصیت در فصل دوم نتوانست غافلگیری‌های خود را دوباره به رخ بکشد. ورود زنانی مثل الناز ملک که می‌توانستند رقبایی جدید در این میدان زنانه باشند نیز کمک چندانی نکرد. سیما مثل حریفی بود که خیلی زود خسته و حتی در ادامه داستان رها شد.

اضافه شدن شخصیتی مثل کامبیز دیرباز که قرار بود یک «گادفادر» تازه در سریال باشد نیز نتوانست مخاطب را با خود همراه کند. برای مخاطبی که قدرت را در فصل اول سریال در بازی‌های مالک و در صورت و چشمان و خنده‌هایش دیده یا در اقتدار و جدیت سمیرا درک کرده است و یا در بازی پرصلابت حاج عمو حس کرده است نگاه و بیان و بازی کامبیز دیرباز در نقش طلوعی نتوانست به همان میزان قدرتمند جلوه کند. به ویژه که طلوعی قرار است به عنوان فردی بانفوذ و پرصلابت جلوه گر شود و حتی دستور دهنده قتل‌های پی در پی باشد اما نه صدور دستور این قتل‌ها به خوف انگیزی او کمکی می‌کند و نه اصلاً سخن گفتن صرف درباره قتل‌ها، فضای سریالی را که قصه اش جنایی است هولناک می‌کند و بیشتر بر حرص و گلایه مخاطب می‌افزاید. در واقع اینجا هم غیر از بازیگری، شخصیت پردازی این نقش نتوانست مخاطب را به یک کاراکتر قدرتمند و با نفوذ برساند.

تنها امتیاز میان بازی‌ها در این فصل به حضور مهران غفوریان برمی گردد که در چند سال اخیر بازی‌های جدی او بیشتر از کمدی‌هایش به چشم مخاطب آمده است و اینجا هم در نقش زیردست طلوعی به درستی عمل می‌کند. شخصیت مالک با بازی جواد عزتی هم غیر از حضور کمرنگش بیشتر مورد تعجب مخاطب بود چون یا در حال ساخت لگو بود و یا در حال اشک ریختن و آه دوری از پسرش که شاید در جایی کمدی هم می‌شد.

ناکامی بزرگ این فصل هم به مرتضا امینی تبار رسید که در فصل اول هم حضورش با انتقادهایی مواجه بود و اگرچه در این فصل بر کمیت حضورش افزوده شد اما کیفیت همانند فصل اول بود.

کارگردانی «زخم کاری ۲»؛ هیچکاک وار یا …؟

مهدویان در حالی که در پایان بندی فصل اول سریال سرنوشت شخصیت‌ها را به نوعی مشخص می‌کند و از سمیرا تا مالک و منصوره هر کدام را به سمت و سویی معین می‌برد اما بعد از ضربه‌های کاری منصوره بر پیکر مالک و احتمالاً موفقیت یک سریال پربیننده دوباره تصمیم می‌گیرد شخصیت‌هایش را احیا کند. مهدویان کارگردان باهوشی است و حتماً می‌داند که بیشترین توفیق فصل اول سریال بعد از فیلمنامه به بازی‌های درخشان جواد عزتی برمی گردد اما خودش برگ برنده‌های سریال را از آن می‌گیرد و «زخم کاری» را به قصه و ساختاری بی رمق و کم غنا تبدیل می‌کند که دلیلش را نمی‌دانیم.

اگر قرار نبود مالک در این فصل حضور داشته باشد چرا قصه دیگری برایش در نظر گرفته نشد. حتماً این یک تجارت بزرگ با نام عزتی بود که مهمترین انتقاد مخاطبان سریال را هم از ابتدای عرضه در برداشت. مخاطبی که در میان این قصه معمایی به دنبال مالک می‌گشت و هر بار سرخورده‌تر باید دیگر شخصیت‌ها را دنبال می‌کرد.

مهمترین ضربه‌ای که فصل دوم سریال می‌خورد از قصه‌ای است که بدون اینکه بر غنای آن افزوده شده باشد کش آمده است. در این میان اضافه کردن بازیگران به سریال کمک چندانی به قصه نکرده است، موقعیت‌های به ظاهر ملتهبی مثل حمایت طلوعی به عنوان «گادفادر» سریال از یک خیریه نیز موقعیتی قابل درک نیست. اتفاقی که شاید در بسیاری از فیلم و سریال‌های جنایی برای به تصویر کشیدن هولناکی شخصیت رخ می‌دهد اما اینجا صرفاً بر ابهامات ذهنی مخاطب نسبت به طلوعی می‌افزاید.

مهدویان که در فصل اول صحنه‌های زیادی را صرفاً در تصویر به مخاطب القا می‌کرد اینجا با دیالوگ می‌خواهد بفهماند که شخصیت‌هایش چه کاره هستند و چه میزان باید از آنها ترسید.

جالب است که شیدا دختری که میثم در این فصل دلباخته او می‌شود این بار هم باید خودکشی کند تا قصه‌ای جانسوز به دست آمده و دومینوی مرگ و میرها زیادتر شود. خودکشی ای که صرفاً برای حذف کردن آدم‌های داستان طراحی شده است و منطقی ندارد. دست کم از چشم مخاطب منطق این خودکشی دوباره قابل درک نیست.

او در این فصل از صحنه‌های خشونت بار و خون پاشی های آزارگرانه هم بهره برده است مثل صحنه‌ای که میثم و شهریار همدیگر را با چاقو می‌زنند، به داخل آسانسور می‌روند و بعد از آسانسور به بیرون افتاده و چاقوی شهریار بر بدن میثم وارد می‌شود. عجیب است که در سکانس سیما با بازی الناز ملک جلو نمی‌رود تا از ادامه ماجرا جلوگیری کند و به سبک سریال‌های قدیمی تلویزیونی تنها از دور می‌ایستد و شاهد ماجرا است!

حضور مهدویان در این فصل در مقابل دوربین هم به چشم خیلی‌ها آمد و با آن شوخی‌های مختلفی صورت گرفت؛ از نقد اینکه برعکس مهدویان حضور هیچکاک در فیلم‌هایش شبح وار و غیرخودنماست تا اینکه به مهدویان حس تارانتیو دست داده است.

واکنش‌های «زخم کاری ۲»؛ انتقادها چه بود؟

واکنش‌های انتقادی مخاطبان به قصه و سریال «زخم کاری» از همان بدو عرضه سریال شروع شد. از نبود مالک، از دیالوگ‌های بی رمق، از زیاد بودن میثم و … و هر قسمت به جای رضایت از سریال بر گلایه‌ها و اعتراض‌ها افزوده می‌شد. تا آنجا که خود مهدویان برای اثبات تعداد بالای بینندگان به ناچار به انتقادها از سریال هم اعتراف کرد و نوشت «گاهی عصبانی شدید، غر زدید، گله کردید، حتی بعضی‌های تان فحش دادید اما… واقعیت این است که هر هفته بیشتر از قبل تماشایش کردید». او به آمار ۶۵۲ هزار نمایش ثبت شده برای صرفاً در روز جمعه‌ای که آخرین قسمت سریال پخش شد، اشاره کرد و آن را یک رکوردشکنی برای پلتفرم عرضه کننده دانست. نکته‌ای که اگرچه می‌تواند نسبت به رکوردشکنی درست باشد اما حتماً ارتباطی با مخاطب راضی سریال ندارد و باید این گزاره را هم افزود که «مخاطب بعد از دیدن هر قسمت از سریال ناامیدتر شده است.»

با نگاهی به صفحه اجتماعی خود مهدویان که معمولاً بخشی از کامنت ها در این صفحات متعلق به طرفداران خود فرد است می‌توان دریافت این واکنش بیشتر بر خشم کاربران هم افزوده است. به نمونه‌ای از این واکنش‌ها هم می‌توان اینگونه اشاره کرد: «از کل فصل دو فقط سکانس پایانیش خوب بود»، «ما هر قسمت منتظر به عشق اینکه مالک میاد نگاه می‌کردیم»، «بله این فصل و دیدیم تا آرام آرام سقوط یک فیلمساز و رصد کرده باشیم»، «جناب مهدویان رکورد مهم نیست رضایت مهمه»، «متاسفانه متن شما سرشار از غرور و مقاومت از پذیرش نقدهای مخاطبان است»، «مهدویان جان اسپانسر فصل دو بهشت زهرا بود؟»، «خودگویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی».

در فصای رسمی هم هر کدام از رسانه‌ها و چهره‌ها همزمان با پایان سریال آن را نقد کردند.

رضا داوودنژاد بازیگر یک استوری در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و همراه با عکسی احساس خود را نسبت به فصل دوم این مجموعه چنین نوشت: «تو یه رستوران قدیمی خیلی خوب، هم غذای خیلی بد خوردیم و هم مالیات بر ارزش افزوده‌ای الکی دادیم …»

کیوان کثیریان منتقد سینما و تلویزیون با اشاره به اینکه مهدویان کارگردان خوبی است؛ از دلایلی که باعث شد این فصل به یک ناکامی بدل شود سخن گفت که از جمله آن‌ها نبود فیلمنامه خوب بود. بهزاد عشقی منتقد سینما نیز در گفت‌وگویی با یکی از رسانه‌ها بیان کرده بود که اگر شخصیت طلوعی در فصل دوم «زخم کاری» را با بزرگ‌آقای سریال «شهرزاد» به عنوان ۲ پدرخوانده مقایسه کنید، متوجه تفاوت‌ها می‌شوید. طلوعی فقط ژست می‌گیرد که بگوید من همه کاره‌ام. اما مخاطب نمی‌داند دارد چه کار می‌کند.

برچسب‌ها: