فرادید: ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمیکرد. خود او نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما میگذارند.
دومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال ۱۲۵۷ شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای مجارستان، آلمان، فرانسه و اتریش شد. این خاطره مربوط به روز سهشنبه ۱۴ خرداد سال ۱۲۵۷ است؛ در این روز شاه وارد منطقۀ بادنبادن شده و به گشت و گذار در این شهر پرداخته است.
وارد بادنباد شدیم. ناهار مهمانخانه را خورده بعد رفتم حمام، سرد بود، زود آب ریخته آمدم بیرون، الحمدلله به خیر گذشت. دیشب توی واگن خواب دیدم که: «تازه از حرمخانه به عزم سفر فرنگستان میروم، همۀ زنها، انیسالدوله و غیره الی دم در دیوانخانه با من میآیند، خواجهها، کنیزها و غیره. من رفتم پیش کنیزها، با یکی یکی صحبت کرده کنیز جمال را پسندیدم، پرسیدم اسمت چیست، گویا گفت مهینالدوله، . . .» بعد توی واگون برخاستم، با حالت بد.
خلاصه آمدم منزل. بعد از نیم ساعت سوار کالسکه شده رفتم به گشت در جنگل، درخت اقاقیای سفید امروز خیلی دیده شد. در باغچههای مردم گلهای بسیار خوب عمل آوردهاند که در تهران هیچ دیده نشده است . . . بعد به تالاری که بسیار عالی [است] و اطاقهای متعدد دارد رفتیم، در حقیقت یک عمارت بسیار بزرگ عالی است که سابقا قمارخانه بوده که در تابستان از همۀ فرنگستان اینجا جمع شده، برد و باختهای زیاد از حد میشده است.
چون اغلب بینظمی و نزاع را شامل بوده است، دولت آلمان منع کرده که دیگر قمار نشود. حالا این عمارت کلوپ است یعنی شبها مردم جمع شده از هر قسم روزنامجات میخوانند و هر قسم صحبت دولتی و غیردولتی میکنند. در حقیقت تنبلخانۀ مردم شده است . . .
نظر شما