فارس پلاس؛ روایت روز - بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر کنونی اسرائیل، یک سیاستمدار معمولی نیست. او حتی به یک معنا، یک رییس دولت افراطی، به آن مفهوم که نفتالی بنت و آویگدور لیبرمن چنین شناخته می شوند، نیست. او آشکارا فردی است که از دوران جوانی توسط محافل فرقهای صهیونیستی مورد شناسایی قرار گرفت و اصطلاحا او را برکشیدند و مرحله به مرحله به بالاترین جایگاه در رژیم اشغالگر قدس رساندند، تا پیشبرنده پروژههای این محافل، نه تنها برای فلسطین و منطقه، که کل صحنه بینالملل باشد.
این روزها، در بسیاری از تحلیلها این مساله را میشنویم که نتانیاهو قصد دارد به هر طریق ممکن، حتی با وحشیترین روشها، یک نزاع در سطح بینالمللی ایجاد کند تا به زعم اربابان در سایهاش، جنگ جهانی سوم را کلید بزند. به بیان دیگر، او سیاستمدار سوگلی محافل قدرتمند و ذینفوذ است که به خیال خود قصد دارند مسیر تاریخ را به سمت غایت مورد نظر خودشان منحرف کنند. این ادعایی گزاف نیست و عقبه، سوابق و کارنامه نتانیاهو بر این حقیقت صحه میگذارد.
دو ویدئوی زیر، یکی مربوط به سال ۱۹۸۸ و یکی مربوط به ۱۹۹۰ است که نتانیاهو به عنوان نماینده کنست در حال رقم زدن شهرت خود بود. این دو ویدئو از دو دیدار با یک فرد است.
این فرد، به نام «مناخم مندل اشنیرسون» (۱۹۹۴-۱۹۰۲)، معروف به رِبِه (Rebbe)، رهبر جنبش افراطی صهیونیستی موسوم به حسیدیسم نوین و رهبر فرقه یهودی موسوم به «خاباد لوباویچ» بود.
اشنیرسون را یکی از مهمترین و ذینفوذترین (و بنا به روایتی قدرتمندترین) چهره به اصطلاح «معنوی» یهودیت صهیونیستی در قرن بیستم میدانند، چنان که صهیونیستها به او لقب «مشیاخ یا ماشیح» داده بودند!
شاید جالب باشد که بدانید اشنیرسون نقشی اساسی در انتقال هزاران جوان و نوجوان یهودی از ایران در سال ۱۳۵۷ و آستانهی پیروزی انقلاب به آمریکا و سرزمینهای اشغالی داشته است.[۱]
اشنیرسون(راست) در جوانی
اشنیرسون در اوج قدرت و نفوذ خود
خاباد لوباویچ، یا سلسلهی لوباویچرها، دارای افکار به شدت خطرناک و البته شیطانی هستند و شماری از پژوهشگران یهودیت به آن لقب «کنیسه شیطان» دادهاند.
بر طبق برخی گزارشها، کنیسه خاباد لوباویچ، در واقع رهبر معنوی اعقاب «یهودیان خزری» است که در ماجراهای منتهی به جنگ روسیه و اوکراین، و تلاش برای یهودیسازی این کشور و تبدیل آن به «اسراییل بزرگ» نقشی اساسی داشته است.
مرکز فرقهی خاباد لوباویچ در کیف اوکراین
در ویدئوی اول، دیدار اشنیرسون با نتانیاهوی جوان در ۱۹ آوریل ۱۹۸۸ است که سرخاخام یهودی به بی بی میگوید که نخستین سخنرانی او در کنست بسیار خوب بود و او باید همین «راه» را ادامه دهد و هراسان نشود، چرا که «خدا» پشتیبان این راه است. برکت و توفیق همراه با این «رسالت» است!
او به نتانیاهو میگوید که "تو نقش تازهی خود را شروع کردهای". نتانیاهو هم میگوید: " من در شروع کارم نزد شما آمدم و قصد دارم بارها به شما مراجعه کنم."
از حال و هوای این دیدار کوتاه و جملات رد و بدل شده، مشخص است که نتانیاهوی جوان برای عرض ارادت و تجدید بیعت نزد «خاخام اعظم» رفته بود.
در ویدئوی دیگری مربوط به ۱۸ نوامبر ۱۹۹۰، باز نتانیاهو به حضور خاخام میرسد. این بار اشنیرسون به او میگوید که «ماشیاخ - ماشیح» (منجی یهود یا همان دجال شیطانی) هنوز ظهور نکرده است. نتانیاهو میگوید «ما در حال تلاش هستیم» و خاخام با تحکم میگوید حتما تلاشهای نتانیاهو کافی نبوده است و باید لحظهای را در راه تسریع ظهور ماشیاخ هدر ندهد.
در واقع منجی یا همان ماشیح مد نظر از نگاه این فرقه یهودی - شیطانی، شخصیتی است که برای ظهورش میبایست زنان و کودکان غیر صهیونیست به عنوان جبهه ظلم، قربانی شوند؛ در واقع از زبان این فرقه، ماشیح واقعیتی شیطانی است که می بایست با ریخته شدن خون دیگران به این
اشنیرسون همزمان با این سخنان، برگهای را به دست او می دهد و به او بشارت اخبار خوب و توفیقات بیشتر میدهد.
اشنیرسون در ژوئن ۱۹۹۴ مُرد. بنیامین نتانیاهو در ۱۹۹۶، به عنوان جوانترین سیاستمدار به نخستوزیری رژیم اسراییل رسید.
با لحاظ این مسایل، دیگر عجیب نیست که چندی قبل، در گرماگرم شروع پاسخ رژیم اسراییل به «طوفان الاقصی» نتانیاهو جلوی دوربین رفت و تلاش کرد با اشاره به تورات، دلالتهای آخرالزمانی برای عملیات ارتش اسراییل و جنایات بعدی در غزه بسازد. او گفت: "ما مردم جبهه نور هستیم، و آنها مردم جبهه ظلمت. با توجه به پیشگویی کتاب اشعیا (Isiah)، به ابدی بودن کیان یهودی باید ایمان داشته باشیم."
ذکر این نکته بسیار مهم است که بسیاری از محققان و پژوهشگران مستقل بر این نظر هستند که توطئههای شوم و جنایات وحشتناکی که امروز توسط مافیای صهیونیسم بینالملل و بازوی سیاسی آن، رژیم اسراییل، صورت می گیرد، ارتباط چندانی با بنیاسراییل و قوم حضرت ابراهیم و یعقوب و اسحاق ندارد.
نظریهای بدیل در تاریخنگاری شبکهی زرسالاران جهانی وجود دارد که خاندان زرسالار معروف را، نه از اعقاب یهودیان غرب آسیا، که از تبار قومی یهودیشده در قفقاز، موسوم به «خزرها» می داند. آرتور کوستلر، پژوهشگر و مورخ نامدار یهودی، در کتاب معروف «قبیله سیزدهم»، به سیر زیست این قوم پرداخته است که پیش از گرویدن به یهودیت، سابقه نوعی از شیطانپرستی رایج در استپهای منطقه شمال دریای مازندران را داشتهاند.
در همان روایت آلترناتیو، راکفلرها، روتچیلدها، سوروسها، گلدمنها و... را «مافیای خزری» مینامند که بعد از جلوگیری از گسترش اسلام از معبر قفقاز به اروپا (که طبق شرح تاریخی کوستلر، خزرهای شیطانپرست نقش مهمی در مقاومت در برابر لشکر مسلمانان داشتند)، در عرض چند سده، به شرق اروپا منتقل و از آن جا به عنوان یهودیان شرق اروپا به سرتاسر جهان پراکنده شدند.
برخی اندیشمندان اسلامی، به ویژه با توجه به تفسیر خاص مولانا ابوالکلام آزاد درباره هویت ذوالقرنین در قرآن کریم، قوم «یاجوج و ماجوج» را که کوروش برای رهایی مردمان سرحدات شمالی امپراتوری پارس از آزار و وحشیگری ایشان سدی در منطقه قفقاز بنا کرد، همان خزریها میدانند.
[1]-https://www.chabad.org/therebbe/article_cdo/aid/2320574/jewish/The-Israeli-Journalist-Iran-and-the-Rebbes-Vision.htm
پایان پیام/ 302
نظر شما