فرهیختگان: تهاجم حماس به رژیمصهیونیستی باعث هلاکت دستکم 1500 نظامی و شهرکنشین در نخستین روز حمله و صدها کشته در زدوخوردهای بعدی شد. جدا از تلفات صهیونیستها، بیش از 200 صهیونیست در اسارت نیروهای مقاومت هستند. تلفات سنگین جنگ و تعداد بالای اسرا «نقاط عطف» متعددی را ایجاد کرده است. آینده سیاسی نتانیاهو بهعنوان نخستوزیر، لیکود بهعنوان حزب حاکم، چگونگی حل مساله فلسطین، تغییر در گرایشات سیاسی صهیونیستها در داخل فلسطین اشغالی و افزایش ضدیت با رژیم در افکار عمومی غرب، مهمترین نقاط عطفی هستند که جنگ «طوفانالاقصی» آنها را شکل داده است. در این حوزه شاید مهمترین موضوعی که توجه تحلیلگران را به خود معطوف کرده حل مساله از مسیر سیاسی یا همان «راهحل دودولتی» است. بر مبنای این راهکار دولت فلسطینی در داخل سرزمین فلسطین در کنار رژیمصهیونیستی تشکیل میشود. این راهکار برای مدتها فیصلهبخش تمام مشکلات موجود تصویر میشد. از سال 2014 هیچ مذاکرهای بین دو طرف برگزار نشده تا عملا ایده دودولتی به محاق برود؛ با این حال در شرایط کنونی هرچند نسبت به زنده شدن راهکار دودولتی تردید وجود دارد اما طرفداران آن جانی دوباره گرفتهاند. دلیل این جان گرفتن نیز برجسته شدن استدلال قدیمی این گروه است. آنها معتقد بودند عدم تشکیل کشور فلسطینی و نادیده گرفتن مداوم حقوق فلسطینیان باعث متراکم شدن خشم شده و نهایتا به انفجار میانجامد؛ استدلالی که با تلفات سنگین 7 اکتبر مصداقی بزرگ یافته است. اما سیدحامد موسوی، عضو هیاتعلمی گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران معتقد است این جنگ عملا مرگ راهکار دو دولتی بود. او در گروه تلگرامی «گفتوشنود» به بررسی «تاثیرات جنگ غزه بر آرایش احزاب اسرائیل» پرداخته است. در ادامه متن پیادهشده این ارائه را میخوانید.
بررسی جنگ غزه و تاثیراتی که در فضای سیاسی اسرائیل میگذرد، ما را به دو مورد تاریخی تقریبا مشابه میرساند؛ یکی جنگ 1973 که اسرائیلیها به آن «یوم کیپور» میگویند و دوم جنگ 33روزه سال 2006 با لبنان.
در جنگ 1973، «گلدا مایر» نخستوزیر و رهبری جریان «همسویی» را برعهده داشت. در انتخابات سال 1969 تعداد کرسیهای این جریان که اتحادی از چپها بوده، 56 صندلی است. در انتخابات سال 1973 که دو ماه پس از جنگ برگزار میشود، تعداد صندلیهای این حزب از 56 به 51 میرسد و پنج صندلی را از دست میدهند. گلدا مایر یکسال بعد در 1974 مجبور به استعفا از مقام نخستوزیری شد و از کرسی خود در پارلمان هم استعفا داد.
در انتخابات بعدی که در سال 1977 برگزار شد، تعداد کرسیهای همسویی از 51 کرسی به 32 کرسی رسید. این نشاندهنده یک افت شدید در این جریان است. حزب همسویی بلافاصله پس از جنگ یک افت جزئی را تجربه کرده و پنج کرسی از دست داد، اما چند سال که گذشت افت شدیدی داشت.
در جنگ 33روزه هم قضیه مشابهی رخ داده است. در مارس 2006 چند ماه قبل از جنگ حزب «کادیما» به رهبری «ایهود اولمرت» 29 صندلی را کسب میکند. در انتخابات بعدی که در سال 2009 برگزار میشود این حزب تنها یک کرسی از دست میدهد. در آن برهه رهبری کادیما برعهده «تزیپی لیونی» بود که وی 28 کرسی کسب کرد. در انتخابات بعد که در سال 2013 اجرا شد، حزب کادیما افتی شدید را تجربه کرده و تعداد کرسیهایش از 28 تا به دو صندلی رسید و پس از آن حزب نابود و به فراموشی سپرده شد.
در هر دو سال 1973 و 2006، احزاب حاضر در قدرت که در جریان جنگ شکست خوردند، در کوتاهمدت یک افت متوسط داشتند اما در بلندمدت این افت بسیار شدید شده است.
اگر بخواهیم درباره وضعیت کنونی صحبت کنیم، باید برای دقت بیشتر، آینده سیاسی بنیامین نتانیاهو نخستوزیر و رهبر حزب لیکود را از خود حزب، جدا کنیم. آینده سیاسی نتانیاهو به نظر خیلی از کارشناسان، نابود شده است. او از خودش در داخل اسرائیل چهرهای بهعنوان یک فرد بسیار مقتدر در امور امنیتی و نظامی ساخته بود. این هیمنه در 7 اکتبر شکست. بسیاری از اسرائیلیها او را مقصر وضع موجود میدانند. براساس نظرسنجی روزنامه معاریو 80 درصد اسرائیلیها میگویند نتانیاهو باید مسئولیت شکست را قبول کند. خود او به خاطر فشارها درنهایت مجبور شد عذرخواهی کند. نظرسنجی معاریو به شکل جزئیتر نشان میدهد 69 درصد کسانی که در انتخابات 2022 به حزب لیکود رای دادند، نتانیاهو را مقصر میدانند؛ 80 درصد به شکل عام و 69 درصد به شکل خاص این نظر را دارند.
نتانیاهو به جز اتفاقات 7 اکتبر، به نظر یک چالش دیگر نیز دارد. او دو قول به صهیونیستها داده که با همدیگر متناقضند و نمیتوان هردو را توامان اجرایی کرد. این دو قول چه هستند؟ نتانیاهو از یک طرف گفته حماس را نابود خواهم کرد. البته در این مرحله نمیدانیم که این موضوع شدنی است یا نه زیرا نیازمند حمله گسترده زمینی است. اگر نخستوزیر در این زمینه موفق نشود، یک شکست دیگر برای او و پیروزی دیگری برای حماس خواهد بود. اگر نتانیاهو در نابودی حماس موفق نشود، حماس این اتفاق را بهعنوان پیروزی خود برجسته میکند. مشکل دوم قول نتانیاهو برای آزادی اسرا و بازگرداندن سالم و صحیح آنهاست. نتانیاهو روز شنبه با خانوادههای اسرا ملاقاتی داشت که نماینده این خانوادهها به نخستوزیر اعلام کرد از آزادی همه زندانیان فلسطینی در برابر آزادی اسرا حمایت میکنند؛ همان چیزی است که حماس میگوید. این درخواست خانواده اسرا است اما اگر نتانیاهو چنین کاری را انجام دهد برای او چالش زیادی ایجاد میشود.
به لحاظ کلی هم نمیتوان دو قول نابودی حماس و آزادی اسرا را بهطور همزمان به سرانجام رساند. اگر اسرائیل به سمت حمله گسترده زمینی با هدف نابودی حماس حرکت کند، جدای از اینکه موفق میشود یا نه، دیگر امکان تبادل زندانیان از بین میرود. برای اینکه رژیمصهیونیستی بتواند تبادل زندانیان را انجام دهد باید حماس و جهاد اسلامی وجود داشته باشد. نمیتوان هم آنها را از بین برد و هم زندانیان را آزاد کرد. در نتیجه به جز معضل 7 اکتبر، نتانیاهو در ماههای آتی به دلیل مشکل ناشی از این دو قول نیز موقعیت شکننده و چالشزایی خواهد داشت.
اگر بخواهیم در رابطه با حزب لیکود صحبت کنیم، این حزب همانند نتانیاهو دچار مشکل نمیشود. البته خیلی از فاکتورها شناور هستند و باید در انتظار آینده نشست اما حداقل در این شرایط، آینده لیکود را باید از نتانیاهو جدا کنیم. لیکود در کوتاهمدت قطعا دچار افول خواهد شد. اگر ائتلاف فعلی فروبپاشد و یک انتخابات زودهنگام برگزار شود، رای این حزب ریزش میکند. اگر ائتلاف دولتی به سرعت فرونپاشد و تا موعد رسمی انتخابات کار کند، لیکود در هر صورت در آن انتخابات هزینه این جنگ را خواهد داد. اما وقتی بخواهیم در مورد میانمدت و طولانیمدت صحبت کنیم، قضیه پیچیدهتر میشود به این علت که برخی از رایدهندگان اسرائیلی میخواهند به احزاب راست رای بدهند اما قصد ندارند این رای به جریان صهیونیسم مذهبی باشد. صهیونیسم مذهبی پایگاه رای مخصوص به خود را دارد. این پایگاه آن بخش از جامعه هستند که به لحاظ ایدئولوژیک، صهیونیسم مذهبیاند. اما به غیر از آنها، بخشی از اسرائیلیها وجود دارند که قصد رای به مذهبیها را ندارند. در این قشر، حزب لیکود در دو دهه گذشته دست برتر را داشته است. نکتهای که وجود دارد این است که درحال حاضر جایگزینی قابل اتکا برای یک حزب راستگرا که سکولار هم باشد، وجود ندارد. شکلگیری این جایگزین در آینده هم آسان نیست.
برای تحلیل افول لیکود باید رقبایش را دید. رقیبی که دولتهای دموکرات مانند بایدن آن را میپسندند، بالا آمدن مجدد احزاب چپ و کارگر است اما در فضای فعلی اسرائیل، چنین موضوعی دور از ذهن است. حزب کارگر نمیتواند رای ریزشکرده از سبد لیکود را جمع کند زیرا راهحلی که کارگر برای موضوع فلسطینیها داشته راهکار دودولتی بوده که در شرایط کنونی اصلا ممکن نیست. چندین موضوع در این خصوص وجود دارد. معمولا هنگامی که جنگ بهویژه با تلفات بالا رخ میدهد نظرات تند میشود. کیبوتصهای نزدیک غزه که حماس آنها را برای مدتی تصرف کرد، ساکنانش گرایشات چپ داشتند و به کارگر رای میدادند اما بعد از حمله، فضای داخلی اسرائیل تند شده است. نگاهی که قالب شده میگوید رژیمصهیونیستی سال 2005 از غزه خارج شد اما ببینید مزد این خروج چگونه بوده و جنگهای متعددی نصیب این رژیم شده است. اسرائیلیها میگویند با اینکه خارج شدیم، ببینید چه اتفاقهایی افتاد. منظورشان این است که اسرائیل اشتباه کرد از غزه خارج شد. اصلا کاری به درستی یا نادرستی این روایت نداریم. این نگاهی است که در شرایط کنونی رژیمصهیونیستی خیلی پررنگ شده است. براساس همین نگاه، ترس زیادی وجود دارد از اینکه اسرائیلیها بخواهند کرانه باختری را هم تخلیه کنند؛ جدای از اینکه شدنی است یا نشدنی.
برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.
نظر شما