شناسهٔ خبر: 62823612 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

قاتل: جنون داشتم

روزنامه جوان

زن میانسالی که متهم است شوهرش را سال قبل به قتل رسانده است در آخرین بازجویی مدعی شد لحظه حادثه جنون داشته است. متهم برای بررسی سلامت روحی و روانی در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفت.

صاحب‌خبر -

نیمه‌شب پنج‌شنبه ۱۳ مرداد‌ماه سال گذشته بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۱۸ ستارخان از قتل مرد میانسالی در خانه‌اش باخبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد.
تیم جنایی در داخل سالن پذیرایی آپارتمان مسکونی با جسد مرد ۶۳ ساله‌ای به نام حمید روبه‌رو شد که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.

ادعای دروغ
همسر مقتول که موضوع را به پلیس خبر داده بود در ادعایی گفت: «من داخل اتاق بودم و می‌خواستم بخوابم، اما شوهرم در پذیرایی نشسته بود. صدایی از بیرون به گوشمان رسید و شوهرم در خانه را باز کرد تا ببیند داخل پله‌ها چه اتفاقی افتاده است که ناگهان مرد نقابداری وارد خانه شد و به شوهرم حمله کرد. او با تبر چند ضربه به شوهرم زد و در حالی که من شوکه شده بودم، از خانه فرار کرد. سپس من شروع به داد و فریاد کردم و از همسایه‌ها کمک خواستم و بعد هم موضوع را به پلیس خبر دادم.»
بررسی‌های مأموران پلیس نشان داد همسر مقتول که زن ۵۰ ساله‌ای به نام توران است در بازجویی‌ها واقعیت را نمی‌گوید و با تناقض‌گویی قصد فریب مأموران را دارد. همچنین مشخص شد توران پس از جدایی از شوهر اولش حدود یک سال قبل با مقتول ازدواج کرده و مدتی قبل هم با یکدیگر اختلاف پیدا کرده‌اند، به‌طوری‌که همسایه‌ها هر شب متوجه درگیری آن‌ها می‌شدند و شب حادثه نیز صدای درگیری آن‌ها را شنیده بودند. در گام بعدی مأموران دوربین‌های مداربسته محل حادثه را مورد بازبینی قرار دادند و دریافتند شب حادثه هیچ مرد غریبه‌ای وارد ساختمان نشده است.

کتکم می‌زد
بدین ترتیب مأموران به دستور بازپرس جنایی توران را به عنوان متهم بازداشت کردند و او را دوباره مورد بازجویی قرار دادند. متهم وقتی با دلایل و مدارک روبه‌رو شد به قتل شوهرش اعتراف کرد و در ادعایی گفت: «سال ۹۵ از شوهر اولم به خاطر خیانتی که به من کرد، جدا شدم و به خانه مادرم رفتم. مدتی با مادرم و ناپدری‌ام زندگی کردم، اما با آن‌ها کنار نیامدم و به خانه خاله پیرم رفتم و در آنجا با حمید که مرد پولداری بود، آشنا شدم و یک سال قبل با او ازدواج کردم. حمید معتاد به موادمخدر بود و هر وقت مواد مصرف می‌کرد اخلاقش بد می‌شد و مرا کتک می‌زد. از رفتار‌های او خسته شده بودم و در نهایت شب حادثه پس از درگیری وقتی به خواب رفت با چاقو او را به قتل رساندم.»
متهم پس از اعتراف در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شد. او ادعا کرده بود که لحظه حادثه جنون آنی داشته و به همین دلیل هم دیوان عالی کشور پرونده را نقض کرد و برای بررسی به دادسرای امور جنایی فرستاد. صبح دیروز متهم به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و پس از تحقیق به دستور قاضی محمدمهدی براعه، بازپرس شعبه سوم برای مشخص شدن صحت روحی و روانی وی هنگام حادثه به پزشکی قانونی منتقل شد.

نقشه قتل نداشتم
توران زنی تحصیلکرده است و به گفته خودش لیسانس میکروبیولوژی دارد، اما به‌خاطر علاقه‌ای که به آرایشگری دارد مدتی هم در آرایشگاه زنانه کار کرده است. او می‌گوید: من هیچ وقت نقشه قتل شوهرم را نداشتم و شب حادثه هم به خاطر همان درگیری‌های قبلی و کتک‌کاری‌های او جنون آنی به من دست داد و شوهرم را به قتل رساندم.
گفتگو با متهم
با شوهرت چه اختلافی داشتی؟
من در زندگی ام بدشانسی‌های زیادی آورم. با اینکه تحصیلکرده بودم، شوهر اولم به من خیانت کرد و طلاق گرفتم. سپس به خاطر تنهایی با حمید که پولدار بود ازدواج کردم، اما بعداً فهمیدم او معتاد و بداخلاق است. خیلی تلاش کردم ترکش دهم، اما هر بار که ترک می‌کرد دوباره معتاد می‌شد. وقتی با هم مشاجره می‌کردیم، مرا به شدت کتک می‌زد و همین موضوع باعث اختلافمان شده بود.
به همین خاطر نقشه قتل را طراحی کردی؟
اصلاً نقشه قتل نداشتم و شب حادثه هم جنون آنی به من دست داد که او را به قتل رساندم. او آنقدر مرا کتک می‌زد که حال روحی و روانی‌ام همیشه خراب بود.
چرا از او جدا نمی‌شدی؟
من درخواست طلاق داده بودم، اما او مرا طلاق نمی‌داد.
گفته شده قبل از قتل چمدانی برای جابه‌جایی جسد خریده بودی؟
نه، این درست نیست. من چمدان را برای اثاث‌کشی خریده بودم، چون می‌خواستم اگر جدا شدم وسایلم را داخل آن بگذارم و بروم.
درباره شب حادثه توضیح بده؟
آن شب جدا از شوهرم خوابیده بودم، چون او شب‌ها کابوس می‌دید و فریاد می‌زد. نیمه‌های شب فریاد زد و برایش آب بردم، اما او با تبر مرا تهدید به مرگ کرد. از اتاق بیرون آمدم و به اتاق خودم رفتم و ساعتی بعد حالم بد شد و جنون به سراغم آمد و ناگهان تصمیم گرفتم شوهرم را به قتل برسانم. با چاقو به بالینش رفتم و ضربات زیادی به او زدم، اما نمی‌دانم چند ضربه بود. ساعتی بعد پشیمان و تازه متوجه شدم که چه کاری انجام داده‌ام و شروع به داد و فریاد کردم و از همسایه‌ها کمک خواستم و گفتم مرد غریبه‌ای شوهرم را به قتل رسانده و فرار کرده است. من می‌خواستم مأموران را فریب بدهم، چون واقعاً جنون داشتم.

نظر شما