شناسهٔ خبر: 62258909 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ویجیاتو | لینک خبر

یک فیلم، دو نگاه: نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی (نگرش منفی)

صاحب‌خبر -

«باربی» گرتا گرویگ نمونه کاملی از این است که چرا سینما علیرغم تلاش‌های گاه و بی‌گاه برای دفن آن، تنها یک پدیده زنده نیست، بلکه یکی از واسطه‌های اصلی بین دنیای ایده‌ها و دنیای محصولات است. هم تداوم برخی ایده‌ها و هم واکنش‌هایی به آنها که برای ادامه حیات خود با ایده‌ها سازگار می‌شوند. در واقع فیلم باربی نه یک فیلم فمینیستی، بلکه فیلمی درباره فمینیسم است. در ادامه با نقد فیلم Barbie همراه ویجیاتو باشید.

نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی
  • باربی / Barbie
  • ژانر: کمدی رمانتیک
  • کارگردان: گرتا گرویگ
  • بازیگران: مارگو رابی، رایان گاسلینگ، ویل فرل، سیمو لیو، آمریکا فررا
  • صفحه در IMDb

خلاصه داستان: پس از یک معضل وجودی غیرمنتظره، باربی متوجه می‌شود که جهان بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که او فکر می‌کند. باید بدانید باربی توسط گرتا گرویگ کارگردانی شده و مارگو رابی در نقش عروسک محبوب شرکت متل، ایفا کننده نقش اصلی آن است. او نقش «باربی معمولی» را بازی می‌کند و با انواع مختلفی از باربی‌ها در باربیلند زندگی می‌کند، همچنین در میان کن‌هایی که مظلوم، بی‌خانمان و فاقد هدف در زندگی هستند (به این دوگانگی بعداً خواهیم رسید). یک روز او دچار یک بحران وجودی می‌شود و باید به دنیای واقعی برود و این عواقب بدی برای باربیلند به دنبال خواهد داشت.

گرتا گرویگ که زمانی نماد سینمای مستقل آمریکا به‌عنوان بازیگر و کارگردان بود، با فیلمی که در بسیاری از جنبه‌های هنری، اقتصادی و حتی سیاسی پرمخاطره است، ورود قطعی خود را به جریان اصلی هالیوود اعلام می‌کند. برای ساخت باربی ۱۴۵ میلیون دلار هزینه شد و به لطف یکی از چشمگیرترین کمپین‌های بازاریابی سال‌های گذشته (تنها ۱۵۰ میلیون دلار هزینه داشت) توانست هزینه تولید خود را در سه روز اول فقط در سینماهای آمریکا جبران کند. فیلمی که بحثی فرهنگی، ایدئولوژیک و تجاری را باز می‌کند و تا این لحظه که در حال نگارش این بررسی هستم به فروش جهانی ۱٫۳۶۰ میلیارد دلار (پرفروش‌ترین فیلم سال) رسیده است.

گلوریا استاینم، فمینیست آمریکایی و یکی از رهبران اصلی موج دوم فمینیسم در آمریکا، یک بار گفت که باربی نماینده «همه چیزهایی است که جنبش فمینیستی سعی کرده از آن فرار کند». این عروسکِ در ابتدا باریک و بلوند، مظهر فرهنگ مصرف‌گرایی و کالایی‌سازی زنان بود. در واقع این عروسک مسئول تحمیل کلیشه‌های کسب زیبایی و جنسیت‌گرایی در بین دخترانی بود که در درازمدت از دستیابی به کمال موجود در اسباب‌بازی شرکت «متل» ناامید بودند. این یعنی یک شرکت با تولید محصول خود، یک استاندارد مربوط به عروسک محبوبش را هم ساخته بود.

نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی

اکنون گرتا گرویگ که قبلاً در دو فیلم قبلی خود، یعنی فیلم زندگینامه‌ای «لیدی برد» و «زنان کوچک» سروصدای فمینیستی به پا کرده بود، در جدیدترین فیلم خود نیز درگیر همان موضوع با پهنای بیشتر است. پس بنابراین، «باربی» واقعاً یک فیلم در درجه اول زنانه است که در زیر دست کارگردانی چون گرتا گرویگ، بیشتر روی فمینیسم متمرکز است. البته شخصیت‌های مرد در فیلم وجود دارند، اما واضح است که آنها هدف اصلی آن نیستند.

اگر بخواهم این فیلم را صادقانه روی میز نقد بیاورم، باید بیان کرد باربی جدا از زنانه بودن، یک اثر سیاسی است. در واقع دقیقاً همین قلمرو سیاسی است که باربی را به یک سرمایه گذاری نسبتاً مخاطره آمیز در دنیای بلاک باسترهای انبوه طراحی شده برای فصل تعطیلات تبدیل می‌کند، و همچنین با توجه به جنس فیلم که ممکن است برخی مخاطبان جوان را دچار احساس خستگی کند، پس دایره مخاطبان هدف این اثر نیز محدود می‌شود.

اما شاید بگویید کجای فیلم سیاسی است؟! خب در میان پرسش‌های فراوان فیلم زمانی که فیلمساز درباره نظام مردسالار حرف می‌زند اوج سیاسی بازی آن است. فیلم در طول مدت زمان خودش بارها به این موضوعات برخورد می‌کند و در مواقعی خود متن را تحت الشعاع قرار می‌دهد. باید بدانید این اثر به شدت به نظریه فمینیستی و سیاسی لورا مالوی نزدیک است. مالوی که یک نظریه‌پرداز سینما و فیلمساز فمینیست انگلیسی است، در دهه هفتاد میلادی دست به ایجاد یک نظریه فمینیستی در سینما زد.

مالوی سینمای رسمی را یک سینمای مردانه خطاب کرد و این اعتقاد خود را بیان داشت که در سینمای رسمی زنان همواره تحت یک نگاه خیره مردانه هستند. او سینمای هالیوود را یک سینمای پدرسالار می‌دانست. او اعتقاد داشت که باید از سینما لذت زدایی کرد و بدین طریق یک سینمای زنانه فمینیستی به‌وجود آورد. اکنون فیلم باربی ساخته گرتا گرویگ به شدت در نیمه اول خود به این ایده مالوی از سینما نزدیک است.

نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی

اکنون برای درک فضای این فیلم، داستانی پیرامون یک اسباب‌بازی را تصور کنید که با زیبایی‌شناسی ظاهری اثری چون جادوگر شهر اوز، نوشته‌های لورا مالوی و دنیای فیلم‌های «ژاک دمی» یا «استنلی دونن» همراه باشد، و ما با چنین ترکیب خاصی شروع به نزدیک شدن به یک فرم پست مدرن و پیچیده می‌کنیم که نه تنها خنده‌دار نیست، بلکه به معنی خاص و عام سرگرم‌کننده نیز نخواهد بود. به نظر من هسته داستانی آشنای این فیلم هم نسخه‌ای از «فیلم لگو» و «داستان اسباب‌بازی ۳» است.

در واقع روشی که گرتا گرویگ سعی می‌کند با آن شکلی از پیام‌رسانی فمینیستی و گاهی در تضاد مستقیم با مردانگی را در فیلمنامه‌اش توسعه دهد، به‌طور مشمئزکننده‌ای به مخاطب ارائه می‌شود. اگر فیلم را مشاهده کنید متوجه خواهید شد که کلمه «پدرسالاری» حداقل چیزی حدود بیست بار در باربی گفته می‌شود، که هر بار بیان آن در یک دیالوگ بیشتر و بیشتر برای من مخاطب تحریک‌کننده می‌شود.

این اثر سینمایی به گونه‌ای موجی از پراکندگی را در دل داستان خود جای داده که پرتاب ایده‌ها در آن به سمت مخاطب در لحظاتی باعث می‌شود که خود فیلم بیشتر شبیه یک پایان‌نامه دانشگاهی خشمگین باشد تا یک داستان واقعی که سعی در سرگرم کردن مخاطب دارد. حتی در لحظاتی این اثر به سینما بودن هم نزدیک نیست، اما چرا؟ چون در خیلی از دقایق ما با مجموعه‌ای از میم‌های شاد اینستاگرامی فمینیستی روبرو هستیم.

پس من باید به عنوان یک مخاطب به صراحت بگویم «باربی» برای شبه روشنفکران در نظرات توییتر یا لترباکسد ساخته شده است. این فیلم به معنای واقعی کلمه یک قطعه تبلیغاتی فمینیستی رادیکال دو ساعته است. بنابراین، کل فیلم تلاشی خام برای بهبود تصویر شرکت متل در مواجهه با فمینیسم است، پس سازندگان از انواع کلیشه‌ها استفاده می‌کنند و مردان را به عنوان افراد احمق و خشن به نمایش می‌گذارند.

نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی

و نکته جالب اینجاست که اگر در این فضا به ساختار فیلم نقدی وارد شود، به آن شخص منتقد نیز حمله می‌کنند. برای مثال می‌گویم چند نفری که از این فیلم لذت نبردند، به من پیام دادند که از ترس اینکه مورد توهین یا قضاوت قرار بگیرند، جرأت نداشتند نسبت به فیلم علنی ابراز عدم علاقه کنند. آیا این امر طبیعی است؟! بدون شک خیر. اما این نتیجه یک سیستم فکری است که پشت چنین اثری ایستاده و آن را پشتیبانی می‌کند.

من فکر می‌کنم باربی واقعاً فیلم بدی است و ما گرفتار قدرت یک شرکت اسباب‌بازی هستیم که سود ناخالص آن در سال ۲۰۲۳ چیزی در حدود ۲.۴۸ میلیارد دلار (۱.۹ میلیارد پوند) و بودجه بازاریابی آن ۱۵۰ میلیون دلار بود که بیشتر از هزینه تولید این فیلم است. من بدون شک فیلم‌های بدتری دیده‌ام، اما مطمئن نیستم که فیلم‌های بدتری را دیده‌ باشم که این‌قدر بی‌وقفه تبلیغ شده باشند و این‌قدر هولناک نقد مثبت یک‌طرفه گرفته باشند.

من در زیر تیتر هم بیان کردم که باربی بیشتر یک پیام است تا یک فیلم سینمایی؛ اما نکته اینجاست که این پیام حتی مفید یا مثبت هم نیست. برای یک فیلم همچون «باربی» داشتن قدرت زنانه عالی است، اما در عوض این فیلم بسیار فراتر از آن به حوزه جنسیت‌گرایی آشکار و بی‌توجهی به پویایی‌های جنسیتی در دنیای واقعی می‌رود. تک تک افراد این فیلم یا یک احمق کامل هستند یا یک شیطان درنده. برای مثال: به محض اینکه کاراکتر مارگو رابی وارد دنیای واقعی می‌شود، مردان به جسم او خیره می‌شوند، او را صدا می‌زنند و در روز روشن به او تجاوز جنسی می‌کنند.

نکته قابل توجه اینجاست که در همان غرب هم حداقل ۹۵ درصد از مردان هرگز این کارها را در یک مکان عمومی و جلوی جشم هزاران بیننده انجام نمی‌دهند، و حتی افراد حقیری که وارد انجام چنین نگاه و عملی می‌شوند، بازهم هرگز این کار را در ملاء عام انجام نمی‌دهند. پس این فیلم چنین پرتره کاملاً نادرست از دنیای واقعی را ترسیم می‌کند که در آن تک تک موقعیت‌های قدرت و احترام در اختیار یک مرد است، گویی هیچ زنی وجود ندارد که به عنوان منشی به یک میز زنجیر نشده باشد. این یک دیدگاه عصبانی و نادرست به جهان کنونی است.

نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی

شاید اکنون خیلی از مخاطبان بگویند که آیا من می‌گویم همه چیز در جامعه ما عالی است؟ البته که نه. اما بیایید صادق باشیم، مشکل چه در ایران و چه در در لس آنجلس آمریکا وجود دارد، و قطعاً هنوز کار فرهنگی برای انجام دادن و هویت دادن به زنان و مادران وجود دارد و من با مشکلاتی که زنان متحمل می‌شوند بسیار همدردی و همراهی می‌کنم، اما این فیلم آن را به حد افراط غیر واقعی می‌برد که ناخواسته قدرت زنان را کم رنگ و مردان را سالار خشک و بی‌چون و چرای این دنیا می‌کند.

با این حال، بدترین عنصر پیام رسانی این فیلم گرتا گرویگ آن است که فیلم چگونه به پایان می‌رسد. «باربی» در پایان به مخاطبان جوان پیام دائمی معنادار برابری برای افراد از هر جنسیت و نژاد را نمی‌دهد. در عوض، فیلم به این نتیجه ختم می‌شود که باربی‌لند باید بهشتی باشد که در آن منحصرا باربی‌ها موقعیت‌های قدرت را داشته باشند، در حالی که کِن‌ها مظلوم و بی‌خانمان می‌مانند، و همه اینها برای مقابله با مردسالاری دنیای واقعی است. خب بیایید صادق باشیم، این چه نوع پیامی برای کودکان و نوجوانانی است که این فیلم را تماشا می‌کنند؟ آیا گرویگ واقعاً می‌خواهد که دختران جوان فکر کنند بهترین راه برای مبارزه با تبعیض جنسی، تبعیض جنسیتی است؟!

حالا بیایید از پیام‌رسانی فیلم باربی جلو‌تر برویم و به چیزهایی بپردازیم که ساختار فنی آن را شکل داده‌اند. در مورد اینکه چه چیزی در بخش فنی فیلم درست انجام شده باید گفت: طراحی تولید در بخش لوکیشن‌سازی و فیلمبرداری کاملاً خیره‌کننده است. باربی‌لندِ درون فیلم از نگاه زیبایی شناختی مکانی است که باید به آن نگاه کرد و فوراً جذب طراحی آن شد. این طراحی پلاستیکی به راحتی یکی از زیباترین و از نظر بصری خیره کننده ترین مناظر سینمایی سال است.

نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی نقد فیلم Barbie | صورتی سیاسی

برخی از اجراهای تیم بازیگری نیز قابل ستایش هستند؛ اما برجسته ترین آنها مارگو رابی است. به گفته موج هواداران باربی، او برای کارش در اینجا شایسته نامزدی اسکار است، اما من می‌گویم او در نمایش شخصیت خودش مناسب است، ولی جایزه اسکار شاید نه! او به عنوان باربی چرخه‌های احساسی مختلفی را پشت سر می‌گذارد، از پرتو شادی‌بخش در آفتاب گرفته تا زنی شکسته که ظاهراً بی‌هدف است تا فردی امیدوار و بالغ. نکته جالب بازی در شخصیت باربی این است که رفتارهای فیزیکی مارگو رابی به نظر پلاستیکی و اسباب‌بازی شکل می‌آید.

در بخش بازیگران مرد نیز باید به بازی رایان گاسلینگ اشاره شود. متأسفانه من از تماشای بازی او لذت نبردم. در واقع شخصا از بازی رایان گاسلینگ بیشتر متعجب و ناامید شدم، نه به این دلیل که بد بود، بلکه به این دلیل که شخصیت او چنان درهم و برهم بود که اجرای او با فیلمنامه همخوانی نداشت. گاسلینگ نقش کِن را در قامت یک شخصیت احمق اما شیرین ساده لوح بازی می‌کند، در حالی که فیلمنامه می‌خواهد او یک آنتاگونیست احمق و خطرناک باشد، اما گاسلینگ دائماً در برابر این ایده قرار می‌گیرد. او استعداد خوبی است که نتوانسته در این اثر فراتر از یک کاریکاتور برود.

اما جدای اشاره به بازی‌ها، باید گفت فیلم باربی خیلی طولانی است، حتی با وجود اینکه کمتر از دو ساعت به طول می‌انجامد. این یعنی فیلم باید به نسبت نسخه کنونی چیزی حدود بیست دقیقه کوتاه می‌شد، زیرا قسمت سوم و پرده پایانی فیلم حدود پنجاه دقیقه طول می‌کشد و تا رسیدن به پایان آن بسیار خسته‌کننده می‌شود.

پس با این تفاسیر در پایان باید گفت: باربی آن فیلم عجیب و دوست‌داشتنی نیست که در برخی رسانه‌ها معرفی می‌شود. به نظر من باربی یک کمدی معمولی است که حتی خنده خاصی از مخاطب نمی‌گیرد. پس این یک محصول سیاسی و فکری است که باید پیروز شود، چون دنبال‌کنندگان آن تاب و توان شکستش را ندارند.

برچسب‌ها: