به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، سومین جلسه از سلسله نشست های حکمرانی قرآنی با حضور غلامعلی حداد عادل مشاور عالی رهبر انقلاب و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، حجت الاسلام قاسمیان رئیس مرکز اسناد و کتابخانه مجلس و علیرضا معاف؛ معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد. نسبت حکمرانی قرآنی با نظام مسائل کشور و حکمرانی قرآنی در تقابل با حکمرانی سکولار از جمله مباحثی بود که در این نشست به آن پرداخته شد.
حدادعادل بیان کرد: تا امروز بیشتر شاهد برگزاری مراسمها و جشنوارهها و تجلیلها و انتشار قرآن بودیم ولی باید توجه داشت که همه اینها مقدمهای است برای فهم قرآن.
وی ادامه داد: در این هفتههای اخیر که ما شاهد موج جدیدی از قرآنسوزی و اهانت به قرآن در کشورهای اروپایی بودهایم بنده با خودم فکر کردم که کاش علاوه بر محکوم کردنهای سیاسی و حرکتهای اجتماعی، یک سؤال منطقی از کسانی که قرآنسوزی کردند پرسیده شود و آن هم اینکه چه چیزی در این قرآن است که شما را به خشم آورده و به اهانت وا داشته است.
حدادعادل گفت: کدام یکی از معارف قرآنی چنین واکنشی را در شما ایجاد کرده است؟ ما میتوانیم این حرکت نادرست غربی را به یک فرصت تبدیل کنیم برای آشنایی تودههای مسلمان با عمق معارف قرآنی. مثلا صدا و سیما میتواند برنامههایی تولید کند که قرآنشناسان معارف و حقایق را بیان کنند و از اشخاص بیغرض و صاحبنظر پرسید که آیا این کتاب، در خور این است که به آتش کشیده شود؟ ما باید جنبههای عقلی و فقهی و کلامی را کنار بگذاریم و مفهومی و منطقی حرف بزنیم. شاید اینجا معلوم شد که چرا قرآن آنها را به خشم وا داشته است.
وی به حکایتی از ابوسعید ابوالخیر اشاره کرد که در مسجدی شلوغ، کسی از انتها داد میزند همگی یک قدم جلوتر بروید و ابوالخیر این را میشنود و پای منبر میگوید کل حرفی که قرار بود به شما بگویم، همین است، که یک قدم جلوتر بیایید.
حدادعادل به سکولاریسم اشاره کرد و گفت: بنده بحث سکولاریسم را مهمترین و گستردهترین چالش نظری و عملی در برابر انقلاب اسلامی میدانم. ممکن است بعضی نظر دیگری داشته باشند یا تعجب کنند که چطور، سکولاریسم چنین اهمیتی دارد. من از سالهای پیش از انقلاب که فلسفه میخواندم با مفهوم سکولاریسم آشنا شدم آن هم در بیان بعضی از اسلامَشناسان که تفکر غربی را میشناختند.
وی اضافه کرد: به معنای سکولاریسم و لوازم آن تا حدی توجه کرده بودم از جمله در آرای مرحوم سید محمد نقیب العطاس که متفکر کشور مالزی بود و دو کتاب مفصل به زبان انگلیسی نوشت با عنوان اسلام و سکولاریسم که بیش از 50 سال است که این کتاب را دیده و دارم. از اول انقلاب تا حالا هرچه زمان گذشته بیشتر به اهمیت این مباحث مومن شدهام.
حدادعادل گفت: سکولاریسم را نباید به معنای نفی مطلق دین بدانیم. باید به نحوه تلقی غرب از دین بپردازیم و بدانیم که غرب، دین را چگونه تعبیر میکند. سکولاریسم به این عنوان از بعد از رنسانس در اروپا پدید آمده و تبلور مفهومی و عینی پیدا کرده است. به این معنا اصل مطلب در فکر و ذهن وجود نداشته. بعضیها در تاریخ اسلام، معاویه را پرچمدار سکولاریسم میدانند و روایتها و قصههایی هم هست که بر این موضوع دلالت صریح دارد.
وی ادامه داد: درباره خود کلمه سکولاریسم نیز میشود فکر کرد اینکه به چه معناست و ریشه لغوی آن چیست و معادلش را چه باید بگیریم، درباره اینها بحث نمیکنیم. رنسانس به طور کلی تولد دوباره محسوب میشود. برای غرب این یک عکسالعمل در مقابل قرون وسطی بود. سکولاریسم یک بدیلی بود در برابر آن تلقی که در قرون وسطی از دین و حاکمیت دینی وجود داشت.
حدادعادل توضیح داد: اگر بخواهیم مختصر و ساده منظور از سکولاریسم را توضیح دهیم باید بگوییم سکولاریسم معتقد است که دین یک امر فردی و شخصی و قلبی است و رابطهای است که هر انسانی آزاد است و میتواند بین خودش و یک حقیقت مطلق برقرار کند. یکی اسمش را الله میگذارد و دیگری یهوه. با اینحال اصل دین این است که کسی به یک حقیقت مطلق قائل باشد و در قلب خود گرایش داشته باشد و دین را در نیایش و در ایمان و خلاق خلاصه کند. با این تلقی، سکولارها معتقدند که دین میتواند وجود داشته باشد و چون آزادی وجود دارد همه میتوانند به چیزی معتقد باشند اما زمانی که بگوید این دین و احکام شرعیاش به نام شریعت باید در جامعه حاکم شود، جلویش را میگیرند.
وی به جلوه بارز سکولاریسم در ایتالیا اشاره کرد و گفت: در غرب، جلوه بارز سکولاریسم را در واتیکان میشود دید. تشکیلات بهظاهر مفصل و مجلل و به ظاهر مقتدری وجود دارد. در همه جای دنیا سفیر دارد و به ظاهر هم حکومت میکند. هر کشور نیز 2 سفیر دارد و یکی از آنها سفیر واتیکان است. با این همه همین پاپ با عظمت ظاهریاش، اجازه ندارد در کمترین قانونی که در مجلس ایتالیا علیه مسیحیت به تصویب برسد، دخالت کند. بر فرض اگر پاپ با سقط جنین مخالف باشد و مجلس، موافق آن، کار زیادی از دست پاپ برنمیآید. این بلایی است که در اروپا به عنوان سکولاریسم آمده است. مثل محبوس کردن یک پرنده زیبا در قفس است پرندهای که مدام از او میخواهیم برایمان بخواند.
حدادعادل ادامه داد: شاه هم در سال 42 تا 57 هر وقت میخواست به نهضت امام حمله کند با برچسب ارتجاع سیاه آن را مطرح میکرد. یعنی تفکری که بگذارد یک روحانی حکومت کند، یک تفکر ارتجاعی است.
وی با اشاره به اینکه سکولاریسم معنای پذیرفته شدهای در اروپا است بیان کرد: انقلاب اسلامی در مقابل چنین عقیده جزمی و دگمی ایستاده است و گفته که باید جامعه بر طبق احکام دینی اداره شود. این حرف، به گوش متفکران غرب، حرف بسیار سنگینی است. اعتقاد به سکولاریسم اعتقاد مشترک جغرافیای فکری مخالفان انقلاب اسلامی است.
بحثهای قرآن ذیل تمکن بر زمین تعبیری از قدرت سیاسی است
علیرضا معاف دیگر سخنران این نشست بیان کرد: در آیات متعددی از قرآن و سرفصلهایی که داریم به بازی و اینکه ما بازیچه نیستیم اشاره شده است. مثلا در بحثهایی که ذیل تمکن بر زمین مطرح میشود که از این به عنوان قدرت سیاسی تعبیر میشود. سوره یوسف، آیه 56 به همین موضوع یعنی قدرت دادن به حضرت یوسف در زمین اشاره میکند. در سوره حج نیز به این موضوع اشاره شده است. در سوره کهف، آیه 84 نیز به همین شکل، بر موضوع قدرت سیاسی اشاره شده است.
وی ادامه داد: این آیات در تقابل صریح با سکولاریسم و روندهای سکولاریزاسیون است. سکولاریسم را اگر جدایی دین از نظامات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی تعریف کنیم طبعا در جامعه سکولار تعیین همه ارزشهای فرهنگی و روشهای مدیریتی باید در جداسازی از دین، آموزهها و عرصههای دینی صورت بگیرد. من این مقوله را با سه موضوع دینستیزی، دینگریزی و دینپرهیزی همنشین میکنم.
معاف بیان کرد: اگر ما سکولاریسم را به این معنا بگیریم که مختار خوبی است، همه آیاتی که به تمکن در زمین و قدرت سیاسی اشاره میکند در نفی سکولاریسم قابل برداشت است. همه آیاتی که به حاکمیت حرف خدا و تاکید بر اجرای نسخه الهی در قرآن پرداخته، اینها در نفی سکولاریسم خواهد بود. مثل آیه 36 سوره نحل. این یک مدلی را بیان میکند که به نوعی مرز میان اسلام سیاسی و غیرسیاسی را تعیین میکند.
وی اضافه کرد: همه آیاتی که به استقلال از غیر از خدا دعوت میکند اینها ذیل این بحث میگنجد. استقلال اصلیترین نقطه دشمنی با ماست. همه آیاتی که به جهاد و قتال با کفار و دشمنان میپردازد. همه آیاتی که به بحث نفاق میپردازد. علامه طباطبایی بحثی دارند بسیار لطیف و ظریف که میگویند اساسا اگر جایی نفاق دیدید یعنی حکومت دینی هست. اگر حکومت دینی وجود داشته باشد نفاق هم وجود دارد. حکومتی که دینی نباشد نفاق وجود ندارد. وقتی نفاق رخ میدهد یعنی حاکم دینی میخواهد دیدگاههای دینی را در حکومت اعمال کند.
معاف گفت: همه آیاتی که به تحقق عدالت میپردازد نیز مخالف سکولاریسم است. به طور خاص آیه 25 سوره حدید که به تعبیر علامه طباطبایی جوامعالکلم است. این آیه همین بحث اعمال قدرت توسط حکومت اسلامی را مطرح میکند. همه آیاتی که حکوممت را امانت نزد مردم میداند و میگوید در این امانت خیانت نکنید. مانند سوره انفال، آیه 27. منظور از امانت، همان امور سیاسی و حکومتی است.
آیاتی که مبحث اطاعت را مطرح میکند نیز در نفی سکولاریسم است. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ. در تفسیر این آیه نیز اگر حکومت دخالتی نداشت و تنها مسائل فردی مهم بود، اطیعوی دوم نمیآمد.
حدادعادل بیان کرد: تا امروز بیشتر شاهد برگزاری مراسمها و جشنوارهها و تجلیلها و انتشار قرآن بودیم ولی باید توجه داشت که همه اینها مقدمهای است برای فهم قرآن.
وی ادامه داد: در این هفتههای اخیر که ما شاهد موج جدیدی از قرآنسوزی و اهانت به قرآن در کشورهای اروپایی بودهایم بنده با خودم فکر کردم که کاش علاوه بر محکوم کردنهای سیاسی و حرکتهای اجتماعی، یک سؤال منطقی از کسانی که قرآنسوزی کردند پرسیده شود و آن هم اینکه چه چیزی در این قرآن است که شما را به خشم آورده و به اهانت وا داشته است.
حدادعادل گفت: کدام یکی از معارف قرآنی چنین واکنشی را در شما ایجاد کرده است؟ ما میتوانیم این حرکت نادرست غربی را به یک فرصت تبدیل کنیم برای آشنایی تودههای مسلمان با عمق معارف قرآنی. مثلا صدا و سیما میتواند برنامههایی تولید کند که قرآنشناسان معارف و حقایق را بیان کنند و از اشخاص بیغرض و صاحبنظر پرسید که آیا این کتاب، در خور این است که به آتش کشیده شود؟ ما باید جنبههای عقلی و فقهی و کلامی را کنار بگذاریم و مفهومی و منطقی حرف بزنیم. شاید اینجا معلوم شد که چرا قرآن آنها را به خشم وا داشته است.
وی به حکایتی از ابوسعید ابوالخیر اشاره کرد که در مسجدی شلوغ، کسی از انتها داد میزند همگی یک قدم جلوتر بروید و ابوالخیر این را میشنود و پای منبر میگوید کل حرفی که قرار بود به شما بگویم، همین است، که یک قدم جلوتر بیایید.
حدادعادل به سکولاریسم اشاره کرد و گفت: بنده بحث سکولاریسم را مهمترین و گستردهترین چالش نظری و عملی در برابر انقلاب اسلامی میدانم. ممکن است بعضی نظر دیگری داشته باشند یا تعجب کنند که چطور، سکولاریسم چنین اهمیتی دارد. من از سالهای پیش از انقلاب که فلسفه میخواندم با مفهوم سکولاریسم آشنا شدم آن هم در بیان بعضی از اسلامَشناسان که تفکر غربی را میشناختند.
وی اضافه کرد: به معنای سکولاریسم و لوازم آن تا حدی توجه کرده بودم از جمله در آرای مرحوم سید محمد نقیب العطاس که متفکر کشور مالزی بود و دو کتاب مفصل به زبان انگلیسی نوشت با عنوان اسلام و سکولاریسم که بیش از 50 سال است که این کتاب را دیده و دارم. از اول انقلاب تا حالا هرچه زمان گذشته بیشتر به اهمیت این مباحث مومن شدهام.
حدادعادل گفت: سکولاریسم را نباید به معنای نفی مطلق دین بدانیم. باید به نحوه تلقی غرب از دین بپردازیم و بدانیم که غرب، دین را چگونه تعبیر میکند. سکولاریسم به این عنوان از بعد از رنسانس در اروپا پدید آمده و تبلور مفهومی و عینی پیدا کرده است. به این معنا اصل مطلب در فکر و ذهن وجود نداشته. بعضیها در تاریخ اسلام، معاویه را پرچمدار سکولاریسم میدانند و روایتها و قصههایی هم هست که بر این موضوع دلالت صریح دارد.
وی ادامه داد: درباره خود کلمه سکولاریسم نیز میشود فکر کرد اینکه به چه معناست و ریشه لغوی آن چیست و معادلش را چه باید بگیریم، درباره اینها بحث نمیکنیم. رنسانس به طور کلی تولد دوباره محسوب میشود. برای غرب این یک عکسالعمل در مقابل قرون وسطی بود. سکولاریسم یک بدیلی بود در برابر آن تلقی که در قرون وسطی از دین و حاکمیت دینی وجود داشت.
حدادعادل توضیح داد: اگر بخواهیم مختصر و ساده منظور از سکولاریسم را توضیح دهیم باید بگوییم سکولاریسم معتقد است که دین یک امر فردی و شخصی و قلبی است و رابطهای است که هر انسانی آزاد است و میتواند بین خودش و یک حقیقت مطلق برقرار کند. یکی اسمش را الله میگذارد و دیگری یهوه. با اینحال اصل دین این است که کسی به یک حقیقت مطلق قائل باشد و در قلب خود گرایش داشته باشد و دین را در نیایش و در ایمان و خلاق خلاصه کند. با این تلقی، سکولارها معتقدند که دین میتواند وجود داشته باشد و چون آزادی وجود دارد همه میتوانند به چیزی معتقد باشند اما زمانی که بگوید این دین و احکام شرعیاش به نام شریعت باید در جامعه حاکم شود، جلویش را میگیرند.
وی به جلوه بارز سکولاریسم در ایتالیا اشاره کرد و گفت: در غرب، جلوه بارز سکولاریسم را در واتیکان میشود دید. تشکیلات بهظاهر مفصل و مجلل و به ظاهر مقتدری وجود دارد. در همه جای دنیا سفیر دارد و به ظاهر هم حکومت میکند. هر کشور نیز 2 سفیر دارد و یکی از آنها سفیر واتیکان است. با این همه همین پاپ با عظمت ظاهریاش، اجازه ندارد در کمترین قانونی که در مجلس ایتالیا علیه مسیحیت به تصویب برسد، دخالت کند. بر فرض اگر پاپ با سقط جنین مخالف باشد و مجلس، موافق آن، کار زیادی از دست پاپ برنمیآید. این بلایی است که در اروپا به عنوان سکولاریسم آمده است. مثل محبوس کردن یک پرنده زیبا در قفس است پرندهای که مدام از او میخواهیم برایمان بخواند.
حدادعادل ادامه داد: شاه هم در سال 42 تا 57 هر وقت میخواست به نهضت امام حمله کند با برچسب ارتجاع سیاه آن را مطرح میکرد. یعنی تفکری که بگذارد یک روحانی حکومت کند، یک تفکر ارتجاعی است.
وی با اشاره به اینکه سکولاریسم معنای پذیرفته شدهای در اروپا است بیان کرد: انقلاب اسلامی در مقابل چنین عقیده جزمی و دگمی ایستاده است و گفته که باید جامعه بر طبق احکام دینی اداره شود. این حرف، به گوش متفکران غرب، حرف بسیار سنگینی است. اعتقاد به سکولاریسم اعتقاد مشترک جغرافیای فکری مخالفان انقلاب اسلامی است.
بحثهای قرآن ذیل تمکن بر زمین تعبیری از قدرت سیاسی است
علیرضا معاف دیگر سخنران این نشست بیان کرد: در آیات متعددی از قرآن و سرفصلهایی که داریم به بازی و اینکه ما بازیچه نیستیم اشاره شده است. مثلا در بحثهایی که ذیل تمکن بر زمین مطرح میشود که از این به عنوان قدرت سیاسی تعبیر میشود. سوره یوسف، آیه 56 به همین موضوع یعنی قدرت دادن به حضرت یوسف در زمین اشاره میکند. در سوره حج نیز به این موضوع اشاره شده است. در سوره کهف، آیه 84 نیز به همین شکل، بر موضوع قدرت سیاسی اشاره شده است.
وی ادامه داد: این آیات در تقابل صریح با سکولاریسم و روندهای سکولاریزاسیون است. سکولاریسم را اگر جدایی دین از نظامات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی تعریف کنیم طبعا در جامعه سکولار تعیین همه ارزشهای فرهنگی و روشهای مدیریتی باید در جداسازی از دین، آموزهها و عرصههای دینی صورت بگیرد. من این مقوله را با سه موضوع دینستیزی، دینگریزی و دینپرهیزی همنشین میکنم.
معاف بیان کرد: اگر ما سکولاریسم را به این معنا بگیریم که مختار خوبی است، همه آیاتی که به تمکن در زمین و قدرت سیاسی اشاره میکند در نفی سکولاریسم قابل برداشت است. همه آیاتی که به حاکمیت حرف خدا و تاکید بر اجرای نسخه الهی در قرآن پرداخته، اینها در نفی سکولاریسم خواهد بود. مثل آیه 36 سوره نحل. این یک مدلی را بیان میکند که به نوعی مرز میان اسلام سیاسی و غیرسیاسی را تعیین میکند.
وی اضافه کرد: همه آیاتی که به استقلال از غیر از خدا دعوت میکند اینها ذیل این بحث میگنجد. استقلال اصلیترین نقطه دشمنی با ماست. همه آیاتی که به جهاد و قتال با کفار و دشمنان میپردازد. همه آیاتی که به بحث نفاق میپردازد. علامه طباطبایی بحثی دارند بسیار لطیف و ظریف که میگویند اساسا اگر جایی نفاق دیدید یعنی حکومت دینی هست. اگر حکومت دینی وجود داشته باشد نفاق هم وجود دارد. حکومتی که دینی نباشد نفاق وجود ندارد. وقتی نفاق رخ میدهد یعنی حاکم دینی میخواهد دیدگاههای دینی را در حکومت اعمال کند.
معاف گفت: همه آیاتی که به تحقق عدالت میپردازد نیز مخالف سکولاریسم است. به طور خاص آیه 25 سوره حدید که به تعبیر علامه طباطبایی جوامعالکلم است. این آیه همین بحث اعمال قدرت توسط حکومت اسلامی را مطرح میکند. همه آیاتی که حکوممت را امانت نزد مردم میداند و میگوید در این امانت خیانت نکنید. مانند سوره انفال، آیه 27. منظور از امانت، همان امور سیاسی و حکومتی است.
آیاتی که مبحث اطاعت را مطرح میکند نیز در نفی سکولاریسم است. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ. در تفسیر این آیه نیز اگر حکومت دخالتی نداشت و تنها مسائل فردی مهم بود، اطیعوی دوم نمیآمد.