شناسهٔ خبر: 61936169 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

زيست در دو جهان متفاوت

علي ربيعي

صاحب‌خبر -

بنا بر يافته‌هاي «چارلز تيلي» جامعه‌شناس سياسي برجسته تاريخ جنبش‌ها، رژيم‌هاي سياسي در شرايطي كه جوامع دچار التهاب، ناآرامي، اعتراضات فراگير و حركت‌هاي جنبش‌گونه هستند، بايد دو ظرفيت را تقويت كنند: نخست، ظرفيت كنترل و نظم اجتماعي و سپس ظرفيت پاسخگويي و تامين آزادي. چنانچه توازني بين اين دو ظرفيت برقرار نشود، شكنندگي عميق‌تر در جوامع رخ مي‌دهد.  به نظرم، در مفهوم پاسخگويي، اصلاح و تطابق‌پذيري نيز نهفته است. بر اساس اين يافته‌ها، توانمند شدن جامعه امري ضروري براي ايجاد توازن است. يكي از ظرفيت‌هاي نظم اجتماعي، از سوي رژيم‌ها، ظرفيت شنيدن نه فقط در لحظه‌هاي خاص بلكه در طول زمان است. مطالعات جديد جنبش‌هاي اجتماعي توافق دارند كه چنين جنبش‌هايي پاتولوژيك نبوده يعني عنصري از جامعه جديد هستند. بن‌بست‌هايي كه در جوامع پديد مي‌آيند به تدريج تبديل به جنبش مي‌شوند. در سال ۲۰۱۹ نسبت به ۲۰۱۶ ناآرامي‌هاي جهاني در كشورهاي توسعه‌يافته يا در حال توسعه، چهار برابر شده و در 10 سال اخير، ۱۳۲ كشور ناآرامي را تجربه كرده‌اند. ۴۰۰ اعتراض شديد ضددولتي ثبت شده و ۲۳درصد بيش از سه ماه طول كشيده‌اند.  با اين مقدمه، اولين نتيجه‌گيري تاكيد بر طبيعي بودن بروز جنبش‌هاي اجتماعي است. يعني «جنبش» پديده‌اي نيست كه بگوييم از كجا آمده! بلكه از درون تغييرات اجتماعي و سياست‌گذاري‌هاي ناكارآمد سر برمي‌كشد و ديگر تصور گوستاو لوبوني، تصوري منسوخ شده است. با اين توصيف، فقدان آمادگي قبلي و غيرطبيعي پنداري جنبش‌ها از سوي سيستم‌ها و دولت‌ها، شكنندگي‌هاي مجدد را موجب مي‌شوند. نويسندگان و جامعه‌شناسان و به‌طور كلي روشنفكران و كارشناسان اين سرزمين در پيامد واقعه پاييز ۱۴۰۱ ادبياتي بسيار غني در تحليل علل و زمينه‌هاي جامعه‌شناختي قضيه و در نقد رفتارهاي غيرمسوولانه و تحريك‌آميز كساني كه به تريبون‌هاي رسمي دسترسي رانتي دارند، نوشتند. 

من هم به سهم خودم در اوايل ناآرامي‌هاي پاييز ۱۴۰۱، در چند مقاله اشاره كردم كه اين رخدادها به پايان خواهد رسيد و منحني اين ناآرامي‌ها روزي فروكش خواهد كرد اما ذهنيت ناآرام در جامعه همچنان باقي خواهد ماند. اصرار براي پرداختن به ماجراي ۱۴۰۱ از اين‌روست كه اين پديده چندماهه مي‌تواند علامتي براي فهم آنچه ديگر نه در لايه‌هاي پايين، بلكه در سطح جامعه از خانواده تا نهادها و سازمان‌ها جريان دارد، باشد.  آن روزها نوشتم كه در اين خصوص سه حالت محتمل، متصور است: اعاده به عوامل ايجادي غيرواقعي، نگاه تقليل‌گرايانه و كوچك‌شماري، ناديده گرفتن و فراموشي. اما آنچه ضروري مي‌نمود مواجهه تطابق‌پذيري و اصلاح‌گري بود كه متاسفانه در عمل، تاكنون، شاهد آن نبوده‌ايم.  من فكر مي‌كنم نه تنها از آن ذهنيت‌ها كاسته نشده، بلكه در برخي از ابعاد روز به روز عميق‌تر هم شده‌اند.  پس از پشت سر گذاردن رخدادهاي پاييز ۱۴۰۱، آنچه تا به امروز شاهديم تنها ناديده‌انگاري، تقليل‌گرايي و ريشه‌يابي‌هايي غيرواقعي بوده است.
سياست‌گذاران و سياست‌ها به نحوي دنبال مي‌شوند كه در اين روزها احساس مي‌كنم انگار در دوجهان كاملا متفاوت زيست مي‌كنيم. به‌طور بسيار عجيبي تفاوت در فهم ماجرا، چنان عميق است كه احساس مي‌كنم گروهي در فضاي ديگري زندگي مي‌كنند و جامعه در مسيري ديگر در حال حركت است. پيش از اين نوشته بودم كه دو متغير بسيار اساسي در شكل‌گيري ناآرامي‌ها تاثير داشته است: ارزش بقا (فقر مزمن و فقر گسترده‌شده) يكي از علل وقوع تحركات اجتماعي خيابان‌ها بود و عامل زيرين و مهم‌تر، تغييرات ارزشي، نيازها و خواسته‌هاي جديد و تعارض سبك زندگي جديد با سياست‌هاي اعمال‌شده در حوزه فرهنگ و اجتماع بوده است. درهم آميختن ارزش‌هاي بقا و ارزش‌هاي ابراز وجود زمينه‌ساز اعتراضات شد و همچنان باقي است. 
اما در اين ميان، هيچ برنامه و سياستي براي پاسخ دادن به فقر گسترده به چشم نمي‌خورد.  مديريت‌هايي كه تاكنون تحريم را نفي مي‌كردند، با برداشت نادرست از شرايط و اعمال تصميمات نادرست، وضع زندگي مردم را بسيار دشوارتر كرده‌اند. پس از ناآرامي‌هاي ۱۴۰۱، انتظار مي‌رفت كه سياست‌هايي كاملا متكي بر آرامش اقتصادي و كاستن از رنج ودرد مردم در پيش گرفته شود. در حوزه فرهنگي و اجتماعي، به‌طور عجيب و غيرقابل باور، شاهد اصرار و بازگشت به سياست‌هاي تحريك‌آميز هستيم و هر ناظر حتي با نگاهي سطحي مي‌تواند تصميمات ستيزگستر را مشاهده كند. 
به عنوان مثال لايحه عفاف و حجابي كه به مجلس رفت و در نهايت به دور از منظر افكار عمومي به صورت «اصل هشتاد و پنجي» آن‌چنان گسترده شده كه نزاع و ستيز را به مدارس هم انتقال خواهد داد. من واقعا فكر مي‌كنم سياست‌گذاران در مجلس، در جهاني متفاوت از جهان واقعي و جاري در جامعه ايران، سير مي‌كنند. يكي ديگر از دلايل ناآرامي‌ها، نااميدي مردم از تغيير و تحول بود. جامعه احساس مي‌كرد كه روزنه‌‌اي براي تغيير به چشم نمي‌خورد. انتخابات پيش‌روي مجلس شوراي اسلامي مي‌توانست سيگنال و علامتي براي پاسخ به اين ذهنيت جامعه باشد كه متاسفانه هيچ علامتي مشاهده نشد.   اين روزها، تلاش چنداني (حتي در قالب اظهارنظر) ازسوي مقامات ارشد دولت براي رقابتي شدن و نشاط در انتخابات به چشم نمي‌خورد.
از سوي ديگر، راديو، تلويزيون هم گويي براي تعداد خاصي از افراد جامعه برنامه‌سازي مي‌كند انگار نه انگار در فضاي ايران و جامعه بزرگ ايران بايد با فراهم كردن زمينه گفتمان و با در نظر گرفتن نيازهاي ذهني مجموعه‌ آحاد جامعه، برنامه‌سازي صورت گيرد. براساس يك فهم غلط و تحليلي انحرافي، اساتيد دانشگاه را علت دانسته و به‌طور غيرعادلانه و زورگويانه هر روز به بهانه‌اي استادي بيكار مي‌شود. هر روز شكاياتي سازمان‌يافته، تن چند رسانه نحيف كه در اوج ناآرامي‌ها با صداي داخل مقابل صداگذاري‌هاي بدخواهان ايران ايستادند را مي‌لرزاند و از همه ناگوارتر برخي اظهارنظرات نيش‌زننده، ‌تحريك‌كننده و تنش‌زا هست. دولت هم گويي وظيفه‌اي جز حمله به مخالفان داخلي و دولت قبل ندارد. مجموعه اين حركات، چنين به ذهن متبادر مي‌كند كه گويي عده‌اي در جهاني متفاوت به سياست‌گذاري، اعمال حكمراني و همچنين برنامه‌سازي در صدا و سيما مشغولند و جامعه در مسيري ديگر به حركت خود ادامه مي‌دهد. اين روند به تعبير «تيلي» مي‌تواند منجر به شكنندگي مجدد شود. نگارش يادداشت‌هايي اينچنين، نه صرفا حرفي! است از سر نقد، بلكه برآيند سوزي است از عمق جان و نگراني براي آينده سرزمين‌مان، نسل‌هاي آينده آن و دستاوردهاي چند نسل گذشته چرا كه بسياري، نگران و مملو از دلشوره هستند.

نظر شما