شناسهٔ خبر: 61365266 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه توسعه‌ایرانی | لینک خبر

چگونه جریان‌های سیاسی، صحنه کنشگری را به مردم واگذاردند؟

سیاستِ به گل نشسته و مردمی تنها در مطالبه‌گری

صاحب‌خبر -

محبوبه ولی

یرواند آبراهامیان در بخشی از کتاب «ایران بین دو انقلاب» وقتی به آشفتگی‌های سیاسی دهه 20 می‌پردازد، می‌نویسد: «بی‌ثباتی حکومتی چنان جدی و بحث‌های مجلس اغلب چنان داغ و پرشور شده بود که بیشتر ناظران خارجی، به ویژه دیپلمات‌های غربی، از تلاش برای سردرآوردن از کار مجلس دست کشیدند و به این نتیجه رسیدند که «سیاست ایران چیزی بیش از داد و بیدادهای افراد عقب‌مانده نیست.»

او ادامه می‌دهد: «البته بررسی دقیق فراکسیون‌ها نشان می‌داد که رفتار نمایندگان کاملا با علائق مذهبی، دیدگاه‌های ایدئولوژیکی، پیوندهای خارجی و مهمتر از همه پایگاه‌های طبقاتی آنان هماهنگ بود.»

امروز گرچه هشت دهه از آن سال‌ها می‌گذرد، اما سیاست ایران کماکان مبتلابه همان بلایاست؛ سیاستی با قیل و قال‌ و هیاهوی بسیار مبتنی بر همان نگاه‌های کور ایدئولوژیک و همان منفعت‌طلبی‌ها و سهم‌خواهی‌های طبقاتی.

در سایه همین سیاست است که اقتصاد و اجتماع روی آرامش را به خود نمی‌بیند. به بیان دیگر ناتوانی کشور در برون‌رفت از بن‌بست‌های اقتصادی و اجتماعی از تورم گرفته تا نرخ مهاجرت و افزایش خشونت و خودکشی، موید آشکاری است بر ناتوانی سیاسی آن.

در پنج سالی که از برجام گذشته، فارغ از آنچه که آوار تحریم‌ها بر سر اقتصاد آورده، شکاف‌ها و تکانه‌های اجتماعی نیز هر بار فجایع تازه‌ای ثبت کرده است. در هیچ یک از این وقایع و رویدادها اما دیده نشد که جامعه خود را به طیف یا جریانی سیاسی نزدیک ببیند. هیچ اثرگذاری ملموس و قابل مشاهده‌ای از جریانات و طیف‌های سیاسی بر فضای متشنج کشور دیده نشد و هیچ رهبر سیاسی و حتی مذهبی نبود که صدا و کلامش بتواند خیابان‌های پرآشوب را آرام کند؛ شاهدی بر اینکه جامعه از سیاسیون خود عبور کرده و برای آنها دیگر اعتباری قائل نیست.

این بی‌اعتباری چنان خود را عیان کرده که حالا دیگر خود سیاسیون نیز هم‌صدا با افکار عمومی، معتقدند که امیدی به ایشان نیست! 

 «تا   به   سیاستمداران   شلاق   نزنید، زندگی‌تان  درست   نمی‌شود»

حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی یکی از همین‌ چهره‌هاست که می‌گوید سیاست‌ورزی در ایران به زمین سخت خورده و دیگر امیدی به سیاسیون نیست.

او در گفت‌وگویی تفصیلی با ایلنا، در عین اذعان بر ناکارآمدی سیاسیون، اظهار کرده: «به مردم می‌گویم، در سیاست هم خودتان به داد خودتان برسید. خیلی راحت می‌گویم، مردم ایران! سیاست شما را رها نمی‌کند و تعطیل نمی‌شود. سیاست جریان دارد و تمام ابعاد زندگی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. اگر خودتان در صحنه نباشید و سیاست را مدیریت و کنترل نکنید و به سیاستمداران شلاق نزنید، زندگی‌تان درست نمی‌شود.»

در هیچ یک از وقایع و رویدادهای سال‌های اخیر هیچ رهبر سیاسی و حتی مذهبی نبود که صدا و کلامش بتواند خیابان‌های پرآشوب را آرام کند؛ شاهدی بر اینکه جامعه از سیاسیون خود عبور کرده است. این بی‌اعتباری چنان خود را عیان کرده که حالا دیگر خود سیاسیون نیز هم‌صدا با افکار عمومی، معتقدند که امیدی به ایشان نیست! 

مرعشی در بخش دیگری از اظهاراتش، تصریح کرده: «من امیدی به سیاسیون ایران ندارم. نخبگانی که در سطح وسیع در جامعه پخش هستند باید محکم به صحنه بیایند، حرف‌شان را بزنند، کارشان را انجام دهند و نقش‌آفرینی‌ کنند. من به مردم امید دارم که صحنه را تغییر دهند.»

وی اما در عین حال که از به صحنه آمدن نخبگان سخن گفته، در پایان اظهاراتش این را هم یادآوری کرده که حاکمیت بنای گفت‌وگو ندارد. 

این سیاستمدار اصلاح‌طلب جایی که می‌خواهد درباره ایده تحریم انتخابات صحبت کند، می‌گوید: «اگر حاکمیت امروز در موضعی قرار داشت که از کاهش مشارکت مردم تأثیر می‌پذیرفت و کاهش مشارکت دلخواهش نبود، می‌آمد گفتگو می‌کرد خوب بود که ما بگوییم می‌خواهیم تحریم کنیم تا از این برگ استفاده کرده و آنها را پای میز گفتگو بکشانیم و مشکلات را حل و فصل کنیم؛ اما حاکمیت اصلا در موضع گفت‌وگو نیست.»

 گفت‌وگو؛   بابی که بسته است

سوالی که پیش می‌آید اما این است که در شرایط بسته بودن فضای گفت‌وگو، آن جمعیت نخبگانی که به قول مرعشی در سطح جامعه پراکنده هستند، چگونه باید به میدان بیایند؟ مرعشی معتقد است: «سیاست مبارزه، زدن و خوردن است. تا خوردی که نباید به خانه بروی و بنشینی. باید بیایید و محکم‌تر بزنید. کسی که نتواند بفهمد سیاست، مبارزه است، نمی‌تواند کار سیاسی کند. ملت هم همین‌‌طور است.»

جامعه و نخبگان آن اما تا کجا توان این زد و خوردهای سیاسی که مکرر نیز به زد و خوردهای فیزیکی در خیابان کشیده می‌شود را دارند؟ و اصلا زمانی که حاکمیت در موضع گفت‌وگو نیست، به صحنه آمدن نخبگان در جامعه به کجا خواهد رسید؟ 

به نظر می‌رسد آنچه رخ می‌دهد، تکرار چرخه‌ای است که هر بار به خشونت ختم می‌شود. در جریان اعتراضات سال گذشته، همین جریان نخبگانی بر آسیب‌زا بودن رویکرد سلبی نسبت به مسائل عرفی و اجتماعی هشدار دادند. اکنون اما با بازگشت گشت ارشاد، پیداست که حاکمیت بنای هیچ گفت‌وگویی نه تنها با معترضان حاضر در خیابان، بلکه با آن جریان نخبگانی هم ندارد. 

اظهارات حسین مرعشی و سکوت سیاسیون دیگر در برابر شرایط کشور، بدین معنی است که امروز دیگر از کهنه‌کاران سیاست کاری برنمی‌آید، آنها بیرون گود نشسته‌اند؛ مردم مانده‌اند و حوضشان و در این تنهاماندگی باید خود را برای پای‌فشاری بر مطالباتشان آماده کنند

پس از حمایت معاون قوه قضائیه از بازگشت این گشت‌ها، دیروز وزیر کشور نیز با تاکید بر اینکه فراجا در چارچوب وظایف خود عمل می‌کند، بازگشت خودروهای ارشاد را مورد تاکید و تشکر قاطبه مردم خواند. بیژن نوباوه، نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس نیز تصریح کرده ما نمایندگان قطعا از رفتار پلیس در برخورد با بی‌حجابی‌ها حمایت می‌کنیم.

 مردم   مانده‌اند   و   حوضشان

نه تنها درباره اعتراضات پارسال و گشت ارشاد، بلکه بر سر مطالبات اعتراضات سال‌های 96 و 98 نیز هیچگاه گفت‌وگویی شکل نگرفته است. مطالبه در هر حوزه‌ای هر بار با چماق اتهام‌افکنی و برخورد سخت مواجه شده است. 

محمد خاتمی اخیرا در میان جمعی از مشاورانش گفته است: «مکررا به مسؤلان نظام نسبت به خطر خودبراندازی و فروپاشی اجتماعی توجه داده‌ایم ولی گویا گوش شنوایی وجود ندارد.»

مواجهه محمد خاتمی با گوش‌های ناشنوا، در امتداد همان به زمین خوردن سیاست در ایران است؛ سیاست و سیاستمدارانی که حالا دیگر خود را از مردم نیز عاجزتر می‌بینند؛ عاجر از کمترین اثرگذاری بر وضعیت جاری کشور. از همین رو با اعتراف به این زمین خوردن، صحنه سیاست را به مردم وامی‌گذارند.

در واقع از منظر دیگر اظهارات حسین مرعشی و سکوت سیاسیون دیگر در برابر شرایط کشور، بدین معنی است که امروز دیگر از کهنه‌کاران سیاست کاری برنمی‌آید، آنها بیرون گود نشسته‌اند؛ مردم مانده‌اند و حوضشان و در این تنهاماندگی باید خود را برای پای‌فشاری بر مطالباتشان آماده کنند؛ حتی با وجود چماق‌هایی که بر سر گفت‌وگوست!

 

نظر شما