شناسهٔ خبر: 61051781 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: بهار | لینک خبر

اقدام زیرکانه پوتین در برابر واگنرها

صاحب‌خبر -
گروه بین الملل: بسیاری از تحلیلگر غربی از رخداد‌های هفته گشته در روسیه به این نتیجه رسیده اند که "ولادیمیر پوتین" با اجازه دادن به "یوگنی پریگوژین" و دیگر فرماندهان واگنر برای عزیمت مسالمت‌آمیز به بلاروس و پیوستن به ارتش روسیه یا بازنشستگی، ضعف خود را نشان داد. البته اگر پوتین شورش پریگوژین را با استفاده از قوه قهریه سرکوب می‌کرد و رهبران آن شورش را اعدام کرده بود همان مفسران غربی از این اقدام به عنوان نشانه‌ای از بیرحمی پوتین و شاید هم  خشونت به زعم آنان "ذاتی" سنت ملی روسیه یاد می‌کردند.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین؛این گونه تحلیل‌های مغرضانه و به دلیل بیزاری قابل درک از پوتین هستند و تحلیلی هوشیارانه و عینی از رخداد‌ها را ارائه نمی‌دهند. در واقع، اگرچه پوتین آشکارا مسئول ایجاد بستر آشفتگی اخیر بود، اما باید این احتمال را در نظر بگیریم که در پایان هفته گذشته او به خوبی از پس بحران رخ داده برآمد. او صبح شنبه خطاب به ملت روسیه عزم و اراده خود را نشان داد. پوتین به صراحت گفت که قصد تسلیم شدن در برابر خواسته‌های پریگوژین را ندارد و اگر او و دیگر رهبران واگنر به شورش خود ادامه دهند متهم به خیانت خواهند شد (و به طور ضمنی احتمالا اعدام خواهند شد).
از آنجایی که به سرعت آشکار شد که در ارتش روسیه حمایت از واگنر صورت نخواهد گرفت، پریگوژین یک انتخاب حمله به مسکو را داشت که تقریبا به قتل عام مردان اش و مرگ شخص او منجر می‌شد و گزینه دیگر تسلیم با پذیرش شرط و شروط از سوی کرملین بود. در چنین وضعیتی پوتین از طریق انتقام جویی خشونت آمیز و خونین امتیازی به دست نمی‌آورد خشونتی که می‌توانست باعث کشته شدن تعداد زیادی از روس‌ها شده و موقعیت روسیه در جنگ اوکراین را به شدت تضعیف می‌کرد. او همه چیز را با نمایش بخشش و بزرگواری به دست آورد. بالاخره او پیروز شده بود.
علاوه بر آن، دلیل اصلی این که پوتین خیلی زود برای سرکوب پریگوژین اقدام نکرد دقیقا بدان خاطر بود که برای بیش از یک سال پروپاگاندای داخلی و حکومتی روسیه از جنگجویان واگنر تصویر قهرمانان نظامی روسیه را ترسیم کرده بودند. کشتار آنان به نفع شهروندان معمولی روسیه نبود.
دو درس گسترده‌تر از رخداد‌های هفته گذشته در روسیه وجود دارد. اولین درس به تاریخ طولانی کودتاها، شبه کودتا‌ها و شورش‌های نخبگان در سراسر جهان مربوط می‌شود. بخش بسیاری زیادی از موارد ذکر شده برای سرنگونی حاکم و به دست گرفتن قدرت عالی رخ ندادند و به نبرد منتهی نشدند. در عوض، بسیاری از آن موارد نمایش مسلحانه‌ای بودند که معادل آن توسط بارون‌های قرون وسطایی انجام می‌شدند با این هدف که پادشاهی را برای رفع نارضایتی‌ها تحت فشار قرار داده یا به اخراج بارون‌های رقیب از دربار و اعطای برخی از مناصب پرسود به سران شورشی بیانجامند.
اگر پادشاه بر سر موضع خود محکم ایستادگی می‌کرد در بسیاری از موارد بارون‌های درگیر در شورش عذرخواهی می‌کردند و به پادشاه وعده وفاداری می‌دادند و مردان خود را کنار گذاشته و برای مدتی به تبعید می‌رفتند. اگر پادشاه تسلیم می‌شد آنان مردان خود را کنار گذاشته و دستاورد‌های شان را به جیب می‌زدند و به پادشاه وعده وفاداری می‌دادند اگرچه در این روند همان طور که ادوارد دوم، ریچارد دوم و دیگر پادشاهان و زمامداران دریافتند ممکن بود پادشاه به قدری قدرت اش را از دست داده باشد که گرفتار شورش‌های بعدی می‌شد و پایانی سخت و تلخ پیش رویش قرار می‌گرفت. رخداد‌های هفته گذشته در روسیه نشان داد که پوتین پادشاهی ثابت قدم است.
درس دیگر مربوط به احساس عمیق جامعه روسیه نسبت به سربازان روسی است و تلاش می‌شود تا از ریخته شدن خون یک روس توسط روس دیگر جلوگیری شود که به نوبه خود با ترس عمیق جامعه از بروز جنگ داخلی و هرج و مرج مرتبط است. این موضوع ریشه‌ای قدیمی در کابوس نخبگان روس درباره "شورش‌های بی معنا و بی‌رحمانه در تاریخ روسیه" دارد. در خاطره جمعی روس‌ها پیامد‌های وحشتناک ناشی از انقلاب بلشویکی سال ۱۹۱۷ و هرج و مرج و فلاکت اقتصادی دهه ۱۹۹۰ میلادی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی زنده است.
بنابراین، سخنان پوتین درباره سال ۱۹۱۷ در سخنرانی روز شنبه خود طنین بسیار زیادی برای بسیاری از روس‌ها داشت. او گفت: "در سال ۱۹۱۷ میلادی زمانی که این کشور در جریان جنگ جهانی اول می‌جنگید ضربه‌ای شدید را متحمل شد. پیروزی از روسیه ربوده شد: دسیسه ها، دعوا‌ها و سیاست ورزی‌های پشت سر ارتش و ملت به بزرگترین آشوب تبدیل شد، ویرانی ارتش و فروپاشی دولت و از دست دادن سرزمین‌های وسیع و در نهایت وضعیت منجر به تراژدی جنگ داخلی شد. ما اجازه نخواهیم داد که بار دیگر آن اتفاق رخ دهد".
شاید بزرگترین معما در مورد سقوط اتحاد جماهیر شوروی این باشد که چرا تلاش برای کودتا علیه "میخائیل گورباچف" در آگوست سال ۱۹۹۱ میلادی از سوی اکثریت روس‌ها و هیئت حاکمه آن کشور رد شد. چنین جنبه‌هایی از تاریخ روسیه بخشی از پاسخ به معمای مطرح شده را ارائه می‌دهد.
وقایع هفته گذشته روسیه مهر تاییدی بر این موضوع بود که سرنوشت رژیم پوتین در وهله نخست نه از طریق توطئه‌های نخبگان روس بلکه براساس آن چه در میدان جنگ در اوکراین رخ می‌دهد تعیین خواهد شد. اگر ارتش روسیه بتواند خط فعلی خود را حفظ کند پوتین ادعای پیروزی در برابر آن چه را که به عنوان تلاش متحد غرب برای نابودی روسیه به تصویر کشیده مطرح خواهد کرد.
اگر اوکراینی‌ها نفوذ کنند پوتین ممکن است مجبور به استعفا شود، اما ممکن است به سمت جنگ هسته‌ای نیز پیش برود. شاید خطرناک‌ترین اثر ضربه به اعتبار پوتین از طریق شورش واگنر این باشد که حتی بدون پیروزی در جنگ اوکراین نیز او مجبور است با انتقام‌جویی مستقیم از غرب وجهه قدرتمند خود را بازسازی کند. در آن صورت شاهد وضعیت خطرناکی خواهیم بود.

برچسب‌ها:

نظر شما