گروه بین الملل: صبح روز شنبه، سوم تیرماه، تیتر بسیاری از رسانههای جهان، آکنده از خبرهایی درباره گروه واگنر بود. گروهی به سرکردگی یوگنی پریگوژین که گرچه همواره در کنار پوتین ایستاده بود، اما این بار علیه سیاستهای وی قد علم کرده است.
به گزارش فرارو، اکنون اوضاع در روسیه، از التهاب فاصله گرفته است. واگنر اعلام کرده که حرکت ستونهای نظامی متوقف شده و در حال بازگشت به اردوگاههای صحرایی هستند. دیمیتری پسکوف سخنگوی کرملین ضمن تشکر از تلاشهای میانجیگرانه رئیس جمهور بلاروس خبر داد که پرونده جنایی علیه رئیس واگنر لغو شده و پریگوژین روسیه را به مقصد بلاروس ترک میکند.
با این حال یک تحلیلگر سیاست بینالملل به فرارو گفت: «حداقل ضربهای که طی ۲۴ ساعت اولیه حمله، به پوتین وارد کرده، مانند زخم دشنهای از پشت است. این نوع زخمها، از نوعی نیست که نکشد و قویتر کند، بلکه از نوع زخمهایی است که تحقیر و تضعیف میکند.»
مهدی مطهرنیا، گفت: «آن چه اکنون میتوان درباره روسیه و پوتین گفت، به سناریوهای جنگ اوکراین باز میگردد. پوتین در موقعیتی ناشی از ورود به یک منطق تحقیرکننده قرار گرفته است. زمانی که در جنگ کریمه به او میدان داده شد، شرایط وی را «سناریوی شکار مار بوآ» نامیدم. روش شکار مار بوآ به این شکل است که شکارچی پای خود را داخل لانه مار میکند، مار، پای شکارچی را میبلعد، سپس شکارچی پای خود را بیرون آورده و مار را شکار میکند. پوتین به عنوان رئیس جمهور روسیه درواقع رهبری روسیه نوین، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به عنوان جانشین یلسین را بر عهده گرفته است. وی به عنوان مرد مقتدر روسیه، مافیای قدرت «فرد محورانه» خود را مستقر کرد. تلاش او این بود که روسیه را به عنوان میراث شوروی سابق به صورت مجموعهای از جهتگیریهای تزاریستی و سویهگیریهای مارکسیستی دوران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی رهبری کند؛ بنابراین از یک سو به یک دیکتاتور فرهمند تبدیل شد و تلاش کرد چهرهای قدرتمند از خود در بیرون به نمایش بگذارد و از سوی دیگر، در داخل روسیه با تشکیل مافیای قدرت، خود را بالا کشد. درواقع پوتین به پدرخوانده این مافیا تبدیل شده است.»
وی افزود: «پوتین تلاش کرد، در کنفرانس مونیخ احیاگر جنگ سرد باشد و قدرت بزرگ بازمانده شوروی سابق را میراثداری کند. اما با وجود همه اینها و با وجود سوابق بالای امنیتی، فاقد تفکر استراتژیک و فهم بازیهای بزرگ جهانی تلقی میشود. اگرچه پوتین پیش از جنگ اوکراین علاقهمندان زیادی داشت و شخصیت کاریزماتیک وی میان هوادارانش مورد توجه زیادی بود، اما ماجرای کریمه و اوکراین، همه چیز را تغییر داد. ماجرای کریمه آغاز فرایندی برای تحقیر شوندگی یا تلاش برای تحقیر پوتین و شکستن چهره مقتدارنه او نزد دو گروه داخل و خارج از روسیه بود. رفتارهای پوتین از آن زمان به بعد مدام رصد میشد، پیوستن اوکراین به ناتو بعد از جنگ کریمه از یک سو و تلاشهای پوتین برای مقابله با دولت زلنسکی و کودتا علیه وی از سوی دیگر، از نمونه اتفاقاتی است که دومینو وار چهره پوتین را دستخوش تغییر کرد. از روزی که پوتین با ارتش تا دندان مسلح خود برای فتح کیِف راهی اوکراین شد، سیزده ماه میگذرد، اما عدم کامیابی پوتین در رویاهاش باعث تحقیر او، مدودوف و افسرانش در عرصه جهانی شده است. پوتین نه تنها در حوزه ماهوارهای با ایالات متحده در جنگ بود، بلکه بارها جهان را به استفاده از بمب هستهای تهدید کرد، اما حالا و پس از همه آن شاخ و شانه کشیدنها در بهترین حالت، موفق شده است تنها بیست درصد از مناطقی شرقی و جنوبی اوکراین را تصرف کند. درواقع امروز اوکراین مانند یک استخوان در گلوی روسیه باقی مانده است.»
این تحلیلگر مسائل سیاست بین الملل گفت: «گروه واگنر یک گروه شبه نظامی وابسته به فرماندهی خود پوتین است. پریگوژین یکی از ثروتمندانی است که در جنگهای نظامی و مسائل امنیتی در ۱۷ کشور آفریقایی، آسیایی و حتی در جنگ اوکراین برای پوتین کار کرده است. اما حالا، وی در انتقاد از عملکرد وزیر دفاع و فرماندهان ارتش روسیه علیه پوتین ایستاده است. این مسئله به هر نحوی که پایان بپذیرد مهم نیست، زیرا حداقل ضربهای که طی ۲۴ ساعت اولیه حمله، به پوتین وارد کرده، مانند زخم دشنهای از پشت است. این نوع زخمها، از نوعی نیست که نکشد و قویتر کند، بلکه از نوع زخمهایی است که تحقیر و تضعیف میکند. اگرچه مخاطب مستقیم پریگوژین، پوتین نبود، بلکه فرماندهان ارتش و وزیر دفاع بود، اما پوتین موضعی تند علیه رفتار پریگوژین گرفت و رفتار او را کودتا خواند.»
مطهرنیا در خصوص سناریوهای احتمالی درباره تحولات روسیه، گفت: «من در سناریوهای جنگ اوکراین از سناریوی زخم کهنه، بالهای عقاب آمریکا و آتش بین المللی سخن گفتم. آن چه اکنون بیشتر مطرح است، باز شدن بالهای عقاب آمریکایی است. امروز ایالات متحده به تمامی نمایندگیهای خود در سراسر جهان اعلام کرد، درباره مسائل روسیه موضع گیری نداشته باشند، این فرمان نشان دهنده یک نگاه بلند مدت به ماجرای مسکو و پوتین است که به آینده نظم نوین جهانی فکر میکند. سناریوی «تحقیر شدگی پوتین» به عنوان محتملترین سناریوی پیش رو در نظر گرفته میشود، با توجه به نکاتی که اشاره کردم ابتدا پوتین، در جنگ اوکراین در عرصه بین المللی تحقیر شد و اکنون تحقیر وی در صحنه سیاست داخلی توسط یکی از ثروتمندان بزرگ روسی که به خود پوتین وابستگی داشت انجام میشود. میدانیم که برخی از افسران ارتش روسیه به گروه واگنر پیوسته اند. اینکه گروه واگنر در این ماجرا به پیروزی نرسید نیز تفاوتی ندارد و این سناریو، به قوت خود باقی است. سناریوی دوم سناریوی «پوتین در بند» است، به این معنا که سناریوی نخست به تنهایی کافی نیست. گروه واگنر گروه شروع کننده ماجرا هستند، اما مخالفین پوتین میتوانند تمام کننده ماجرا باشند. درواقع حرکت گروه واگنر به عنوان نقطه شروع باعث میشود که گروههای مخالف پوتین تقویت شوند و جامعه روسیه بیش از گذشته دوقطبی شود.»
وی افزود: «سناریوی سوم سناریوی گسترش حرکت بی نظم کننده آینده روسیه است، که میتوانیم آن را «سناریوی اختلال در تمامیت ارضی روسیه» بنامیم. گروه واگنر به علت آشنایی با سامانه و سازمان اطلاعاتی و امنیتی و نظامی روسیه، میتوانند به شکل پشت پرده با ایالات متحده وارد اتحاد شده و سناریوی گسترش بالهای عقاب آمریکایی را در رابطه با مسکو رقم بزنند. در این سناریو، تمامیت ارضی روسیه تهدید میشود. مسکو ماههاست در تلاش برای نفوذ در اوکراین است، اما حالا باید با مشکلات داخلی دست و پنجه نرم کند.»
مطهرنیا گفت: «از دید من، محتملترین سناریو، سناریوی تحقیر شدگی پوتین است. پوتین در نهایت میتواند بر گروه واگنر فائق آید و نفوذ این گروه را تحت کنترل بگیرد، به خصوص با توجه به این که پریگوژین از ابتدا مایل بود گفتگو انجام دهد. پوتین در سخنرانی خود ضمن تاکید بر لزوم تنبیه مسببین این ماجرا، تاکید کرد باید اتحاد حفظ شود، اما با همه اینها، فراموش نکنیم که حتی در صورت آرام سازی اوضاع، پوتین در معرض یک تحقیر شدگی بزرگ قرار گرفت.»
∎
به گزارش فرارو، اکنون اوضاع در روسیه، از التهاب فاصله گرفته است. واگنر اعلام کرده که حرکت ستونهای نظامی متوقف شده و در حال بازگشت به اردوگاههای صحرایی هستند. دیمیتری پسکوف سخنگوی کرملین ضمن تشکر از تلاشهای میانجیگرانه رئیس جمهور بلاروس خبر داد که پرونده جنایی علیه رئیس واگنر لغو شده و پریگوژین روسیه را به مقصد بلاروس ترک میکند.
با این حال یک تحلیلگر سیاست بینالملل به فرارو گفت: «حداقل ضربهای که طی ۲۴ ساعت اولیه حمله، به پوتین وارد کرده، مانند زخم دشنهای از پشت است. این نوع زخمها، از نوعی نیست که نکشد و قویتر کند، بلکه از نوع زخمهایی است که تحقیر و تضعیف میکند.»
مهدی مطهرنیا، گفت: «آن چه اکنون میتوان درباره روسیه و پوتین گفت، به سناریوهای جنگ اوکراین باز میگردد. پوتین در موقعیتی ناشی از ورود به یک منطق تحقیرکننده قرار گرفته است. زمانی که در جنگ کریمه به او میدان داده شد، شرایط وی را «سناریوی شکار مار بوآ» نامیدم. روش شکار مار بوآ به این شکل است که شکارچی پای خود را داخل لانه مار میکند، مار، پای شکارچی را میبلعد، سپس شکارچی پای خود را بیرون آورده و مار را شکار میکند. پوتین به عنوان رئیس جمهور روسیه درواقع رهبری روسیه نوین، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به عنوان جانشین یلسین را بر عهده گرفته است. وی به عنوان مرد مقتدر روسیه، مافیای قدرت «فرد محورانه» خود را مستقر کرد. تلاش او این بود که روسیه را به عنوان میراث شوروی سابق به صورت مجموعهای از جهتگیریهای تزاریستی و سویهگیریهای مارکسیستی دوران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی رهبری کند؛ بنابراین از یک سو به یک دیکتاتور فرهمند تبدیل شد و تلاش کرد چهرهای قدرتمند از خود در بیرون به نمایش بگذارد و از سوی دیگر، در داخل روسیه با تشکیل مافیای قدرت، خود را بالا کشد. درواقع پوتین به پدرخوانده این مافیا تبدیل شده است.»
وی افزود: «پوتین تلاش کرد، در کنفرانس مونیخ احیاگر جنگ سرد باشد و قدرت بزرگ بازمانده شوروی سابق را میراثداری کند. اما با وجود همه اینها و با وجود سوابق بالای امنیتی، فاقد تفکر استراتژیک و فهم بازیهای بزرگ جهانی تلقی میشود. اگرچه پوتین پیش از جنگ اوکراین علاقهمندان زیادی داشت و شخصیت کاریزماتیک وی میان هوادارانش مورد توجه زیادی بود، اما ماجرای کریمه و اوکراین، همه چیز را تغییر داد. ماجرای کریمه آغاز فرایندی برای تحقیر شوندگی یا تلاش برای تحقیر پوتین و شکستن چهره مقتدارنه او نزد دو گروه داخل و خارج از روسیه بود. رفتارهای پوتین از آن زمان به بعد مدام رصد میشد، پیوستن اوکراین به ناتو بعد از جنگ کریمه از یک سو و تلاشهای پوتین برای مقابله با دولت زلنسکی و کودتا علیه وی از سوی دیگر، از نمونه اتفاقاتی است که دومینو وار چهره پوتین را دستخوش تغییر کرد. از روزی که پوتین با ارتش تا دندان مسلح خود برای فتح کیِف راهی اوکراین شد، سیزده ماه میگذرد، اما عدم کامیابی پوتین در رویاهاش باعث تحقیر او، مدودوف و افسرانش در عرصه جهانی شده است. پوتین نه تنها در حوزه ماهوارهای با ایالات متحده در جنگ بود، بلکه بارها جهان را به استفاده از بمب هستهای تهدید کرد، اما حالا و پس از همه آن شاخ و شانه کشیدنها در بهترین حالت، موفق شده است تنها بیست درصد از مناطقی شرقی و جنوبی اوکراین را تصرف کند. درواقع امروز اوکراین مانند یک استخوان در گلوی روسیه باقی مانده است.»
این تحلیلگر مسائل سیاست بین الملل گفت: «گروه واگنر یک گروه شبه نظامی وابسته به فرماندهی خود پوتین است. پریگوژین یکی از ثروتمندانی است که در جنگهای نظامی و مسائل امنیتی در ۱۷ کشور آفریقایی، آسیایی و حتی در جنگ اوکراین برای پوتین کار کرده است. اما حالا، وی در انتقاد از عملکرد وزیر دفاع و فرماندهان ارتش روسیه علیه پوتین ایستاده است. این مسئله به هر نحوی که پایان بپذیرد مهم نیست، زیرا حداقل ضربهای که طی ۲۴ ساعت اولیه حمله، به پوتین وارد کرده، مانند زخم دشنهای از پشت است. این نوع زخمها، از نوعی نیست که نکشد و قویتر کند، بلکه از نوع زخمهایی است که تحقیر و تضعیف میکند. اگرچه مخاطب مستقیم پریگوژین، پوتین نبود، بلکه فرماندهان ارتش و وزیر دفاع بود، اما پوتین موضعی تند علیه رفتار پریگوژین گرفت و رفتار او را کودتا خواند.»
مطهرنیا در خصوص سناریوهای احتمالی درباره تحولات روسیه، گفت: «من در سناریوهای جنگ اوکراین از سناریوی زخم کهنه، بالهای عقاب آمریکا و آتش بین المللی سخن گفتم. آن چه اکنون بیشتر مطرح است، باز شدن بالهای عقاب آمریکایی است. امروز ایالات متحده به تمامی نمایندگیهای خود در سراسر جهان اعلام کرد، درباره مسائل روسیه موضع گیری نداشته باشند، این فرمان نشان دهنده یک نگاه بلند مدت به ماجرای مسکو و پوتین است که به آینده نظم نوین جهانی فکر میکند. سناریوی «تحقیر شدگی پوتین» به عنوان محتملترین سناریوی پیش رو در نظر گرفته میشود، با توجه به نکاتی که اشاره کردم ابتدا پوتین، در جنگ اوکراین در عرصه بین المللی تحقیر شد و اکنون تحقیر وی در صحنه سیاست داخلی توسط یکی از ثروتمندان بزرگ روسی که به خود پوتین وابستگی داشت انجام میشود. میدانیم که برخی از افسران ارتش روسیه به گروه واگنر پیوسته اند. اینکه گروه واگنر در این ماجرا به پیروزی نرسید نیز تفاوتی ندارد و این سناریو، به قوت خود باقی است. سناریوی دوم سناریوی «پوتین در بند» است، به این معنا که سناریوی نخست به تنهایی کافی نیست. گروه واگنر گروه شروع کننده ماجرا هستند، اما مخالفین پوتین میتوانند تمام کننده ماجرا باشند. درواقع حرکت گروه واگنر به عنوان نقطه شروع باعث میشود که گروههای مخالف پوتین تقویت شوند و جامعه روسیه بیش از گذشته دوقطبی شود.»
وی افزود: «سناریوی سوم سناریوی گسترش حرکت بی نظم کننده آینده روسیه است، که میتوانیم آن را «سناریوی اختلال در تمامیت ارضی روسیه» بنامیم. گروه واگنر به علت آشنایی با سامانه و سازمان اطلاعاتی و امنیتی و نظامی روسیه، میتوانند به شکل پشت پرده با ایالات متحده وارد اتحاد شده و سناریوی گسترش بالهای عقاب آمریکایی را در رابطه با مسکو رقم بزنند. در این سناریو، تمامیت ارضی روسیه تهدید میشود. مسکو ماههاست در تلاش برای نفوذ در اوکراین است، اما حالا باید با مشکلات داخلی دست و پنجه نرم کند.»
مطهرنیا گفت: «از دید من، محتملترین سناریو، سناریوی تحقیر شدگی پوتین است. پوتین در نهایت میتواند بر گروه واگنر فائق آید و نفوذ این گروه را تحت کنترل بگیرد، به خصوص با توجه به این که پریگوژین از ابتدا مایل بود گفتگو انجام دهد. پوتین در سخنرانی خود ضمن تاکید بر لزوم تنبیه مسببین این ماجرا، تاکید کرد باید اتحاد حفظ شود، اما با همه اینها، فراموش نکنیم که حتی در صورت آرام سازی اوضاع، پوتین در معرض یک تحقیر شدگی بزرگ قرار گرفت.»