به گزارش ایکنا امروز، 31 خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران است؛ شخصیتی که امام خمینی(ره) در توصیف او فرمودند: «چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست.» و در ادامه فرمودند: «او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر و اما، ما می توانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.» و او را شخصیتی معرفی کردند که «با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید.»
اسماعیل منصوری لاریجانی، استاد دانشگاه و نویسنده و محقق در زمینه معارف و عرفان اسلامی و دفاع مقدس، یکی از شخصیتها و اندیشمندان برجسته کشور است، که سابقه همرزمی و همنشینی با شهید چمران دارد و دو کتاب با عناوین «در زمزم عشق؛ شرح مفاهیم عرفانی در نیایشهای شهید چمران» و «مبانی، آفات و راهکارهای انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید چمران» تألیف کرده که در گفتوگو با ایکنا به تشریح وجوه مختلف شخصیتی شهید چمران و نگاه عرفانی و سیاسی این شهید بزرگ پرداخته است:
ایکنا ـ جنابعالی چگونه با شهید چمران آشنا شدید و چه ویژگی شخصیتی ایشان بیش از همه شما را مجذوب ایشان کرد؟
وقتی جنگ در 31 شهریور 1359 شروع شد هنوز سپاه تشکیل نشده بود و من شنیدم که شهید چمران در جبههها گروههای نامنظم چریکی ایجاد کرده و در برابر هجوم رژیم یعثی صدام ایستاده و در کنار ارتش واقعا مقاومت میکرد. من هم به واسطه جوانی و روحیه جنگهای چریکی علاقهمند شدم که با ایشان آشنا شوم و لذا عازم اهواز شدم و مستقیم به کیانپارس و دفتر ایشان رفتم و منتظر ماندم تا ایشان بیایند زیرا شهید چمران خودش نیروها را گزینش میکرد و پس از مصاحبه با من، جذب گروههای نامنظم شدم و شش ماه تا زمان شهادت در کنار شهید چمران بودم و این شش ماه به اندازه 60 سال درس، عبرت، سازندگی، تحول اخلاقی و عقیدتی دربرداشت.
ایشان را در فضای ژورنالیستی و رسانهای آن زمان چهرهای لیبرال معرفی میکردند چون با مهندس بازرگان و نهضت آزادی ارتباط داشت اما چمران حقیقتاً چمران بود و به واقع در قید هیچ تفکر سیاسی و اجتماعی و حتی دفاعی قرار نمیگیرد و انسانی بدون اغراق فوقالعاده بود. به تعبیر حافظ که میگوید «وجود تو معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه»، من هم از آن سال تا به الان وجود ایشان را برای خودم همچنان معمایی میدانم که تحقیق در مورد لایههای فکری و وجودی ایشان فسون است و فسانه.
ایکنا ـ کمی درباره ویژگیهای اخلاقی و روحیه عرفانی شهید چمران توضیح بفرمایید؟
شهید چمران واقعاً روحیه اخلاقی و عرفانی عجیبی داشت. چندین بار که با ایشان در محورهای بستان و سوسنگرد میرفتیم ایشان دائم با خود، خدا، آسمان و پدیدهها سخن میگفت و دائمالذکر بود. در واقع انسان حالت وداع و بیتوجهی به دنیا را در ایشان کاملاً احساس میکرد و غوغای درونی و توجه به آخرت شهید چمران همیشه قابل مشاهده بود. ایشان همواره در سجدههای نماز ذکر «الهی اذقنی فیهِ حلاوه ذِکرِک... و وقتی به «شوقنی الی لقائک» میرسید دیگر هق هق گریهها به او امان نمیداد و این نشان میداد که شوق لقاالله در وجودش شعلهور است. اینکه شهید سلیمانی عزیز فرمود شهید بودن شرط شهید شدن است، واقعاً جمله زیبا و کلمه قصاری است و شهید چمران نیز واقعاً قبل از شهید شدن، شهید بود.
ایکنا ـ شما شرحی هم بر نیایشهای شهید چمران نوشتهاید؛ در این باره بفرمایید؟
من توفیق این را داشتم بخشی از نیایشهای شهید چمران را در قالب کتاب «زمزم عشق» شرح دهم. این کتاب بیش از 80 بار از سه ناشر چاپ خورده و همچنان مورد اقبال مردم است.
ایکنا ـ نیایشهای شهید چمران دارای چه ویژگیها و مؤلفههایی است؟
نیایشهای ایشان از خاستگاه روانشناسی برخوردار است؛ بدین معنا که کمتر انسانی از هر نژاد و مذهبی، پیدا میشود که نیایشهای ایشان را بخواند و به درون او چنگ نیندازد و او را درگیر خود نکند. این یکی از ویژگیهای عرفانی نیایشهای این شهید بزرگوار است.
برای نمونه ایشان در فرازی از نیایشهای خود میفرمایند: خدایا دو نعمت به من دادی که من اصلا نمیتوانم شکر آن را به جا بیاورم؛ اگرچه شکر همه نعمتهایت دشوار است اما یقین دارم نمیتوانم شکر این دو نعمت را به جا بیاورم. خدایا این دو نعمت اشک و آهی است که به من دادی و من نمیتوانم شکر این دو نعمت را به جا بیاورم.
ایشان خیلی غروب آفتاب را خیلی دوست داشت و در اهواز سرخی غروب خیلی بزرگ است. این شهید بزرگوار در برابر غروب آفتاب اهواز دستهای خود را بلند کرد و ایستاد و گفت خدایا! به به چه غروب دلانگیزی، بهترین جلوه آفرینشت را همین غروب دلانگیز میدانم، مخصوصا سرخی او را. خورشید در آنجا با همه عظمتش فرو میرود و نشان میدهد هر که در سرخی حیاتش غروب کند، طلوعی دوباره دارد. همانطور که خورشید صبح طلوع میکند، شهید از مشرق خون سرخش طلوع خواهد کرد. بنابراین شهید همیشه جاودانه است، طلوع در طلوع است. من تشبیهی به این زیبایی در خصوص شهید ازهیچ ادیبی تاکنون ندیده بودم.
ایکنا ـ به نظر میرسد شهید چمران را میتوان نماد کثرت در وحدت و وحدت در کثرت و بیمعنا بودن یک سری دوگانهها و تضادهای ظاهری دانست و ضمن اینکه یک سیاستمدار و نظامی است اما در عین حال عارف و به شدت اخلاقی است. درباره این ویژگی چه توضیحی میتوان ارائه داد؟
اضداد در امور جزئیه دیده میشود اما در خصوص انسانهای کامل این اضداد با هم جمع میشوند؛ همانطور که مولوی میفرماید «عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد بوالعجب من عاشق این هر دو ضد، در بلا هم میکشم لذات او مات اویم مات اویم مات او». یعنی کسی که در خدا مات و محو شود و به تعبیر فلاسفه به وحدت وجودی برسد، آنگاه کثرات و تعینات از بین میرود. در واقع وقتی به صورت، ظهور و تجلی میرسد، ما تنوع و کثرات را میبینیم اما وقتی دوباره به جوهر خود برگردد دوباره منبسط شده و یکی میشود.
ایشان هم واقعا به کمال وجودی رسیده بود و یک انسان کامل شده بود. خود شهید چمران میگوید وقتی میخواستند سر برهای را در مقابلم ببرند حالم دگرگون شد اما اینجا سینه خود را در برابر دشمنان سپر کردهام؛ خدایا این چه رمز و رازی دارد که آنجا آنقدر عاطفی هستم که طاقت بریدن سر برهای را ندارم و اینجا دل به دریا میزنم و ذرهای حزن، ترس و وحشت به خود راه نمیدهم. در این جهت همیشه این بیت را میخواندند: «دل به دریا زدن و دم نزدن میخواهد هر کسی را نرسد زندگی توفانی».
ایکنا ـ جنابعالی در کتاب «مبانی، آفات و راهکارهای انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید چمران»، به اندیشه سیاسی شهید چمران پرداختهاید. ویژگی و شاخصه محوری اندیشه سیاسی ایشان چه بود؟
شهید چمران را متهم به لیبرال بودن میکردند در حالی که واقعا خط امامی بود و به امام (ره) عشق میورزید و امام(ره) هم خیلی به ایشان علاقهمند بود. من در این کتاب تصمیم گرفتم از اندیشههای سیاسی ایشان دفاع و آن را تبیین کنم. شهید چمران خیلی صریح و محکم از ارکان و اهدافی سخن گفتند که هم خاستگاه قرآنی و روایی دارد و هم با اندیشه امام راحل پیوند دارد و ثابت کردم که ایشان کاملا در خط امام(ره) بوده و از اندیشههای امام(ره) تبعیت میکرده است.
شهید چمران گرایش زیادی به دکتر شریعتی، که از نظر من شهید بود، از نظر نگارش، طبع سیاسی و متانت روانی داشت و زمانی که نوشتههای شهید چمران را میخوانیم تصور میکنیم قلم دکتر شریعتی است. شهید چمران و دکتر شریعتی واقعا متأثر از آیات قرآن و نهجالبلاغه بودند و شهید چمران قرآن و نهجالبلاغه همواره در کنار خود داشت و کمتر صحبتی بود که از کلام مولا امیرالمؤمنین استفاده نکند و به همین دلیل است که میگویم اندیشه شهید چمران در ارکان، مبانی و هدف منطبق بر اندیشه امام(ره) و از منابع حقیقی اسلام؛ قرآن و تعالیم اهل بیت(ع)، جوشیده است.
به نظر من مهمترین آسیب در مدیریت کشور تحول درونی است که ایشان بر آن تأکید میکند. خود شهید چمران سه مرحله تحولی را پشت سر گذاشت و معتقد بود اگر این تحولات درونی در انسان شکل نگیرد نمیتواند مدیر موفقی در نظام اسلامی شود، زیرا اگر این تحولات درونی در انسانها ایجاد شود، دیگر انگیزه دنیاطلبی، شهرتطلبی و قدرتخواهی در درون انسان بیرنگ میشود کما اینکه این انگیزهها در ایشان کاملاً بی رنگ بود. ایشان به راحتی میتوانست در مرکز بنشیند و دستور صادر کند اما در خط مقدم حضور داشت و کمتر فرماندهی میبینیم که اینگونه پیشقدم شود و نیروهایش را به جلو فرابخواند و به همین خاطر گروه جنگهای نامنظم را فرماندهی میکرد. ایشان همین را مبنای تحولات یک مدیر میداند و بیان میدارد اگر نداند دنیاخواهی و شهرتطلبی در انسان رخنه میکند و باعث معکوس شدن جامعه میشود و همین میشود که دین و ارزشها و خون شهدا ملعبهای برای توجیه قدرت و ثروت و موقعیت ما میشود. این سخن درستی از سوی ایشان بود که کاملاً آن را با دوران امام علی(ع) و خواص عصر ایشان که بعد از جنگ صفین حرف امیرالمؤمنین را گوش نکردند و جنگ خوارج را به وجود آوردند، منطبق کردند که یشان هم فرمودند که ای کاش نه شما من را میدیدید نه من شما را.
ایکنا ـ جنابعالی در این کتاب اهداف انقلاب اسلامی را از نگاه شهید چمران، تعمیم عدالت اجتماعی، فقرزدایی، استقلال، آزادی و تحول روحی و معنوی بیان کردهاید. سؤال این است چرا شهید چمران همه این موارد را بدون اولویتبندی خاصی هدف انقلاب برمیشمرد و برخلاف مارکسیسم آزادی را قربانی عدالت و بر خلاف لیبرالیسم عدالت را قربانی آزادی نمیکند و یک دیدگاه جامع و همهجانبه به اهداف انقلاب دارد؟
شهید چمران لیبرال دموکراسی غرب را به خوبی شناخته بود و اعتقاد داشت لیبرال دموکراسی غربی کاملا از آرای مردم سوء استفاده میکند و به هیچ وجه اتخاذ آرای مردم به معنای اعمال عدالت نیست. از نگاه ایشان عدالت نیاز به دو ترازو دارد؛ تقوا که باید از درون بجوشد و دیگری تدبیر مدیران و بهای این دو مؤلفه نیز ایثار است. ایشان به زیبایی بیان میدارد اگر کسی حاضر نباشد خود را فدای عدالت کند نمیتواند عادل شود که امام علی(ع) هم خود را فدای عدالت کردند و بهای آن را پرداختند.
خیلی از صاحبان قدرت بهای عدالت که همان ایثار است را نپرداختند و این نیازمند آن است که باور کنیم باید عدالت را پیاده کنیم وگرنه عدالت تبدیل به شعاری نمادین میشود که متأسفانه امروز هم همینطور است و ما نتوانستیم تپههای ثروت را بکوبیم و چالههای فقر را پر کنیم و بزرگترین چالش کشور به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی همچنان فقر، فساد و تبعیض است که گریبان ما را گرفته است.
ایکنا ـ این کتاب یک بخش آسیبشناسی انقلاب نیز دارد. از نگاه شهد چمران بزرگترین آسیبی که انقلاب را تهدید میکند چیست؟
ایشان یک آسیبشناسی دقیق دارد و براین باور است لازم نیست دنبال آسیب خاصی برویم بلکه همین که از درون تشنه قدرت و ثروت هستیم این یک آفت برای نظام است.
ایکنا ـ از این آسیب هم به عنوان «طاغوت درون» یاد میکند؟
بله همینطور است؛ طاغوت این است که سه چیز در درون انسان به تعبیر امام علی(ع) به هم گره بخورد؛ سکر (تشنه) قدرت، ثروت و شهرت. اگر این مثلث در وجود انسان شکل بگیرد، طاغوت میشود و اگر خودمان را هم لعاب اسلامی بزنیم و شعار اسلامگرایی و عدالتخواهی بدهیم برای مردم مشکل ایجاد میکنیم. چپ و راست، اصولگرایی و اصلاحطلبی و ... برچسب سیاسی است، اینها واقعیتهای نظام نیست و اصول موضوعه سیاست اسلامی ما عبارت است از توحید، ولایت و عدالت و مردم باید این مثلث را در جامعه ببینند. امروز ولایت را داریم اما آن دو عنصر را نداریم.
ایکنا ـ شهید چمران در بخش آسیبشناسی به تفرقه، جناحبازی و سیاست بازی به مثابه یکی از آسیبهای داخلی انقلاب اسلامی اشاره میکنند و نکته جالب این است که در این برهه شاید خبر چندانی از جناحبازی به معنای امروزی نبود و دو جریان انقلابی و ضد انقلابی جریانهای اصلی فضای سیاسی کشور بودند و این شاید نشانه نگاه تیزبین و آیندهنگرانه ایشان است. در این باره توضیح خود را بفرمایید.
یکی از ارکان و اصول اندیشه سیاسی امام(ره) وحدت و وحدت کلمه بود و شهید چمران نیز خیلی روی این مسئله تأکید داشت و معتقد بود اگر تقوای درون و عدالتخواهی از بیرون نباشد، بر جناحبازی و سیاستبازی دامن زده میشود. امروز پیشبینیهای ایشان درست از آب درآمده و با همین جناحبازیها لایه لایه از نیروها حذف شدند و این غلط است و اسلام این را نمیخواهد . اسلام حتی اهل کتاب را دعوت میکند که حول کلمه مشترک که همان «الله» است اجتماع کنیم؛ «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا». به عبارتی بر روی همان یک نقطه مشترک با هم وحدت کنیم و آن را غنیمت بشمریم. حال در داخل که ما چند نقطه مشترک داریم؛ قرآن، خدا، تشیع، پیروی از ولایت فقیه و ایراندوستی. پس با وجود این همه اشتراکات چرا لایه لایه همدیگر را جدا میکنیم و این همچنان ادامه دارد.
این آسیب درستی بود که ایشان مطرح کردند. امام(ره) هم این را آسیب جدی نظام میدانستند و رهبر انقلاب نیز بر این آسیب بارها تأکید فرمودند و شهید بهشتی و خیلی از بزرگان نیز آن را آسیب جدی انقلاب بیان میکردند. حتی در وصیتنامه شهدا نیز بعد از اسلام و ولایت بر حفظ وحدت تأکید میشد.
ایکنا ـ شاید به خاطر همین تأکید بر وحدت بود که به شهید چمران برچسب لیبرال زده شد؟
این به دلیل روحیه تعاملی ایشان بود. شهید چمران حتی وقتی اسیر عراقی میآوردند به عربی به او سلام میکرد و با او صحبت میکرد و میگفت خداوند کسانی را که ما را به جان هم انداختند لعنت کند و به عبارتی کار فرهنگی میکرد، به گونهای که آن اسیر با همان برخورد اول جذب ایشان میشد. شهید چمران علیرغم آنکه فرمانده جنگهای نامنظم بود، جاذبه فوقالعادهای داشت.
ایکنا ـ چه خاطرهای از ایشان دارید که همچنان در ذهن شما باقی مانده است؟
بگذارید از زبان «غاده جابر»، همسر شهد چمران برای شما از این شهید سخن بگویم. من با ایشان در لبنان ملاقات داشتم و میگفت من اگر احساس میکردم چمران با شهادتش آنقدر به من نزدیک میشود و تمام وجود من را تسخیر میکند، حاضر بودم زودتر شهید شود. تمام وجودم با او زندگی میکند، او با گوشم میشنود، با زبانم سخن میگوید و همه وجود من شده در حالی که قبلاً من به او اینقدر نزدیک نبودم. این واقعاً تفسیر زیبایی از شهید است.
یکی از اسامی پروردگار نیز شهید و شاهد است. دلیل اینکه شهید نام خداوند گذاشته شده این است که شهید محو در خدا و فنا فی الله میشود و هیچ تعین و آثاری از خود بر جای نمیگذارد و لذا در همه جا ساری و جاری است و آغاز و انجام ندارد و مرگ در او راه ندارد.
خاطره بکر دیگری که از همسر شهید چمران دارم مربوط به سفر من به سوریه در دهه 90 برای حضور در همایش بلال حبشی است که بعد از سفر به سوریه گفتیم برای دیدن ایشان به لبنان برویم. بالاخره بعد از هماهنگی و پیگیریها توانستم به خدمت ایشان برسم و ایشان تا من را دید گفت همین دیشب «مصطفی» به من خبر داد تو فردا از ایران مهمان داری و من بیصبرانه منتظر بودم. در همین جلسه بود که گفت من همچنان با «مصطفی» زندگی میکنم و من و او از بین ما برداشته شده و من، مصطفی شدهام؛ «چون که منْ من نیستم، این دَمْ زِ هوست پیشِ این دَمْ هرکِه دَم زد، کافِر اوست»، الان هم که من از شهید چمران صحبت کردم، گویا همان شهید شدهام و شما همه خاطرات را برای من زنده کردید.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام
نظر شما