گروه خبر خوب- نه دنیا همیشه امن است و نه زیر پای آدمیزاد همیشه محکم، دنیا هم رنج دارد، هم خرج دارد، هم نیاز به تلاش روز افزون که حتی بعضی وقتها جواب هم نمیدهد، خبر خوبش کجا بود؟ آیه یاس نخوانم در گوشتان؟ همین تامل کردن اولین قدم رسیدن به حال خوب و کار خوب است.
اینکه بدانیم تنها نیستیم، خدایی داریم که بالا سرمان است و نور امید را از لابه لای اتفاقات سخت و مشکلات به زندگی تک تک ما میتاباند و چون خدایمان ابا دارد کاری انجام دهد بدون واسطه، آدمهایی دریا دل، باهوش، مسئولیتپذیر را سر راه مشکلات قرار میدهد تا خبرهای خوب خلق کنند و این تازه اول کار است، مخابره این اخبار خوب در کنار اطلاع رسانی پیشرفتها و موفقیت های جمعی و فردی در عالم علم و هنر و فرهنگ و ورزش است که همانا آسایش بعد از سختی را رقم میزند، حالا هزاری هم ابررسانههای غرب دم هم به هم دهند دنیا را خاکستری رو به سیاه نشان دهند، ما این نقطه عالم ایستادهایم و سفیر خبرهای خوبیم به یاری خدا و پشتوانه شما مردمان سرزمینمان.
اگر فکر میکنید نفسمان از جای گرم در میآید و داریم برایتان شعارهای قشنگ میدهیم، دلتان میخواهد پیدایمان کنید و بگویید خبر خوب و امید کجا بود، نشانمان بده، سخن کوتاه کرده، شما را دعوت میکنیم به خواندن و شنیدن گزیدهای از این خبرهای حال خوب این روزها.
یک دختر نابینای مطلق در انزلی توانست یک خیاط حرفه ای شود
با این دختر نابینا و خیاط زبردست آشنا شوید
به دنیا که آمد نعمت بود که به خانهشان سرازیر شد، همه چیز خوب بود، فقط چشمش نور نداشت و روز به روز که بزرگتر و خانمتر میشد، آرزوی داشتن کار و هنری درخور، در ذهنش بیشتر و بیشتر رشد میکرد، دست روی پارچهها که میکشید، کیف میکرد و تشخیصش از جنس و بافت پارچه معرکه بود. همیشهدر خیالش طرح میزد و تصور میکرد لباسی دلبر را دوخته و به مادرش، دوستش، معلمهایش هدیه داده است.
درس خواندن را در مدرسه کار و دانش ادامه داد، ولی جرات نمیکرد به کسی از آرزوی خیاط شدنش بگوید، تا اینکه آوازه «فاطمه کامیاب» این بانوی کارآفرین دست بخیر به گوشش رسید، استادی تمام و کمال برای خیاطی.
دختر به مسجدصاحب الزمان انزلی، آنجا که همه عمر وقتی دلتنگ میشد و گشاده روی برمیگشت رفت و نشست به درددل کردن که آقاجان کاری کن خانم کامیاب قبولم کند و برایم دعا کن که یاد بگیرم پارچهها را سوزن بزنم و لباس از آنها دربیاورم. دلش که سبک شد یک راست به سمت آموزشگاه رفت. رو به روی معلم آیندهاش نشست و گفت: میخواهم دیپلم بگیرم و در مدرسه کارودانش درس میخوانم. پرسید میتوانم یاد بگیرم یا نه؟ خانم کامیاب که خود گل سر سبد کارآفرینان انزلی است، مستاصل اما امیدوار گفت: اگر بخواهی، بله میتوانی.
بعد خودش راهی همان مسجد شد و دست به دامن امام زمان(عج)، که آقا این دختر را شما فرستادید شما هم کمکم کنید یادش بدهم. شب که شد خوابی دید و راه حل پیدا کرد و چند وقت بعدش دختر هنرمند قصه ما، یک خیاط تمام عیار شد و دیپلمش هم گرفت. او که نابینای مطلق است حالا دیگر خیاط بودن آرزویش نیست، بلکه شغل و پیشه اوست. حرفهای که برای او، معجزهایست از قدرت توکل و اراده و حسن ظن. خوش به حالت دخترجان، شاید به چشم نبینی، ولی ما به تو اطمینان میدهیم جایی که ایستادی دیدنی و راهی که میروی غرورآفرین است.
خانوادهای برای شادی روح پدر و مادرشان، دستگاه تونومتر چشم پزشکی به مبلغ 180 میلیون را به درمانگاه تخصصی بیمارستان شهیدبهشتی اردستان اهدا کردند
خیرات ۱۸۰ میلیونی این گمنامان خوش نام
خواندید؟ حظ بردید؟ حالا بیایید به اردستان برویم. خانوادهای درست و درمان دور هم جمعاند، ولی جای خالی مادر و پدر عجیب اذیتشان میکند، هر جا که چشم میچرخانند آنها را میبینند ولی نمیتوانند در آغوشش امنشان آرام بگیرند.
هرچقدر هم خیرات میدهند و دعا میخوانند دلشان آرام نمیگیرد. یکدفعه خدا فکری بکر به ذهنشان میگذارد و به دلشان میافتد به آنها که هنوز نعمت حیات دارند ولی چشمشان نور کافی ندارد و فشار چشم گرفتهاند کمک کنند. بهترین گزینه برایشان درمانگاه تخصصی بیمارستان شهید بهشتی اردستان است. پس عزمشان را جزم میکنند از ۱۸۰ میلیون تومان چشم میپوشند و حالا از این خیرات متفاوت، این بیمارستان صاحب دستگاه تونومتر چشم پزشکی شده و مردم دیگر لازم نیست برای تشخیص فشار مایع داخل چشم و اینکه چشمشان آب سیاه گرفته یا نه، به جای دور و دیر بروند و حال که رنج مریضی دارند حداقل دیگر اندوه دوری و سختی راه نخواهند داشت.
از اسم و رسم این خانواده دست به خیر اگر میخواهید مطلع شوید عرض به خدمتتان، این خانواده، گمنامان خوشنامند و دلشان نخواسته اسمشان رسانهای شود و سر زبانها بیفتد، توشه فرستاده به آن دنیا برای پدر و مادرتان، گوارایشان و روحشان شاد.
اینجا ایران است، به وقت مهربانی
حالا، اینجا حرف خرج میلیونی شد نکند غصهتان بگیرد که پولمان کجا بود یا اصلا پول داریم ولی خب اولویتهایمان فرق میکند و امثال این حرفها، که خودتان بهتر از ما میدانید بزرگترین سرمایه هر انسان، انسانیت و وسعت قلب اوست.
مثلا به همین ویدئو نگاه کنید. اینجا خطهای از شمال سرسبز و پر از زندگی کشورمان است. در نگاه اول همه چیز عادی است. زنان دارند وجین میکنند. وجین میدانید چیست؟ برچیدن علفهای هرز است که آب و خوراک برنج را نگیرد.
تا دلتان بخواهد هم پرنده است در شالیزار، آدمیزاد که نزدیک شود پر میکشند و میروند، ولی این پرنده خوش بر و رو، سمج ایستاده که هیچ، بالهایش هم سپر کرده است. مادر است دیگر. دارد از بچههای در راهش مراقبت میکند، تخمهایی که در لانه عاریهای وسط شالیزار گذاشته. شالیکارها هم که سنگ تمام گذاشتهاند و حریم امن پرنده خانم را ارج مینهند، انگار کن با نشاء و وجین غریبهاند. آواز میخوانند. لانه و مادر و بچههایش را دور میزنند، اگر منعشان نکنی آن تکه زمین را به نام آن پرنده میکنند تا آرام بگیرد و جوجه شدن تخمهایش را ببیند. شما هم میتوانید یک دل سیر، این معجزه محبت و شعور و شور را به تماشا بنشینید. اینجا ایران است، به وقت مهربانی.
کار خوب یک راننده تاکسی در قم
ماجرای یک جزوه صورتی
خب حالا که رقیق شدید، بیایید سری به قم بزنیم. اینجا نگاه پر مهر حضرت معصومه(س) مثل نور خورشید است ولی شب و روز نمیشناسد و هر که به این قطعه از ایران قدم بگذارد را عجیب نوزاش میکند، حالا اگر مجاور باشید و اهل قم که دیگر نگو و نپرس. نمونهاش همین آقای راننده تاکسی است. هم ذوق و شوق دارد هم شعور و شور. جزوهای صورتی رنگ را با حوصله جمع و جور کرده، چه میدانی شاید دختر دلبرش، پسر شیطانش و همسر همراهش هم دل به دلش داده باشند هر کدام به نحوی.
حدیثها را فکر شده انتخاب و سر صبر در برگهها ردیف کرده و گذاشته در پشتی صندلی تاکسیاش و کوتاه و شکیل رویش نوشته «حدیث برای مطالعه». نه ادعای کار فرهنگی دارد، نه بودجه پرو پیمان طلب کرده، دارد نان حلال در میآورد و در کنارش سخن معصوم علیه السلام را ترویج میکند، کاری که تحسین برانگیز است و نباید از کنار آن ساده گذشت.
کاری که دوستى را استوارتر مـىکند
حرف از حدیث شد، در حسن ختام این بسته خبرهای خوب شما را دعوت میکنیم به شنیدن کلامی از امام صادق علیه اسلام، ایشان در اصول کافی گفتهاند: «هرگاه کسى را دوست داشتى به او خبر بده، چرا که این کار، دوستى میان شما را استوارتر مـى سازد». چقدر این حدیث زنده و پویاست، انگاری برای همین الان و روزگا ما نوشته شده، در روزگاری که شاید راحتتر حرفها را به دل بگیریم، کمتر محبت و دوستیمان را ابراز کنیم و پیش خودمان هم بگوییم غرورمان چه میشود اگر درست و شسته رفته به دوست و همسرو خانوادهمان بگوییم دوستشان داریم. حال بیایید اگر تا الان این طور بودهاید ریل رفتارتان را کمی عوض کنید و نه به حرف ما که به گفته امام صادق عزیزمان (ع) گوش دهید، از برج غرورتان پایین بیایید و کلمه جادویی دوستت دارم را تقدیم عزیزانتان کنید. از همین الان شیرینی استواری رشته محبت و دوستی گوارای وجودتان.
خوشخبر باشید!
و اما سخن پایانی، خبرهای خوبتان را در قالب دلخواه خود (عکس، متن، فیلم، صوت و…) تولید کنید و آن را با هشتگ #خبر_خوب در شبکههای اجتماعی منتشر کنید تا هم دیگران را در حال خوش خودتان شریک کنید و هم ما بتوانیم اخبار شما را بازنشر کنیم. اگر هم تمایل داشتید در هر یک از شبکههای اجتماعی که فعال هستید، خبرتان را از طریق اکانت khabar_khoub_iran@ یا شماره تلفن ۰۹۳۳۰۸۲۶۳۱۲ برای ما بفرستید. در این جشنواره فرقی نمیکند در ایتا و بله و روبیکا و گپ باشید یا در تلگرام و اینستاگرام و توئیتر و واتساپ؛ مهم این است که سهمی در حال خوش اطرافیانتان داشته باشید.
پایان پیام/