به گزارش خبرنگار ایلنا، افزایش تعداد حوادث کار در ایران یکی از عمده مشکلاتی است که در سالهای اخیر توسط بسیاری از فعالان کارگری و کارشناسان حفاظت فنی و بهداشت حرفهای مورد بحث قرار گرفته است. اینکه چرا در سالهای اخیر تعداد حوادث و ریسکهای محیط کار بالا رفته شاید به عوامل متعدد نظارتی و ایمنی و تجهیزاتی و آموزشی بازگردد. در همین رابطه جزئیات بحث را از شهرام غریب (کارشناس ارشد مدیریت HSE و مدرس تخصصی ایمنی در صنایع) جویا شدیم. در ادامه متن این گفتگو را میخوانید:
آمار بیش از ۱۹۰۰ کشته حوادث کار در سال گذشته بسیار تکان دهنده بوده است. در سال گذشته این آمار شاید به نوعی حدود دو برابر متوسط سالهای قبل از آن باشد، و این مسئله حساسیت بسیاری را برانگیخته است. به نظر شما علت تشدید و تعدد بیشتر وقوع حادثه در محیطهای کار کشور چیست؟
رشد حوادث کار البته چندان جهشی نیست اما صحبت من بر سر خود رقم ۱۹۰۰ کشته و تلفات محیطهای کار است. شاید همه ما شنیده باشیم که اعداد کشتهشدگان در مقام گفتن آسان است و وقتی به آن فکر میکنیم، تحمل این ارقام سخت است؛ اما رقم ۱۹۰۰ نفر برای حوادث کار برای کشوری با جمعیت ایران چنان زیاد است که حتی گفتن آن نیز سخت است، چه برسد به اینکه تصور کنیم هر فرد کارگر کشته شده صاحب خانواده، همسر و فرزندانی است که پس از مرگ نانآور خانه همه چیز برای آنها عوض خواهد شد و مسیر زندگیشان به سوی دیگری سوق خواهد یافت.
به دلیل اینکه خود بنده سالها در صحنههای مختلف عرصه صنعت و ایمنی حضور داشتم، دقیقا نسبت به مخاطرات محیطی در حین کار آشنا بودم و میدانم معنای مسمومیت با گازهای سمی مثل گاز H۲S یا کمبود اکسیژن در فضاهای بسته مثل معادن یا سقوط کارگر ساختمانی در ارتفاع چه حس بغرنجی را در انسان ایجاد میکند. وقتی عدد ۱۹۰۰ که تلفات حوادث کار ماست را بر ۳۶۵ روز سال تقسیم کنیم، به عدد کشته روزانه بیش از ۵.۲ یعنی بیش از پنج نفر میرسیم که این تاسفبار است. با از بین رفتن یک انسان کارگر آینده یک خانواده نیز همراه او نابود میشود.
اینکه چطور این حوادث زیاد شده و چطور میتوانیم جلوی آن را بگیریم در چهار عامل قابل بیان است؛ قبل از اینکه برنامهای برای شروع کار داشته باشیم، باید این چهار عامل را سرلوحه کار خود قرار دهیم: اول افزایش فرهنگ ایمنی و فرهنگسازی، دوم آموزش پرسنل و سوم ارزشگذاری درست و انتخاب دقیق چیدمان افراد در سطح کار و مدیریت و چهارم بحث نظارت دائمی است. هرکدام از این عوامل اگر در بحث مراقبت از محیط کارگاه ناقص باشند، این حوادث تلخ کار ناخودآگاه رخ خواهد داد.
با جلسات و هشدار و اخطار نمیتوانیم چشمانداز سالانه و ماهانه بهتری را در حوزه بهبود بهداشت حرفهای داشته باشیم. در بحث فرهنگسازی، فرهنگ ایمنی باید با جدیت ترویج یابد. فرهنگسازی ایمنی انتشار دستورالعملهای ایمنی نیست و مشاهده شده که بیشترین افرادی که دم از قانون و دستورالعمل میزنند، نمیتوانند آن دستورالعملها و قواعد ایمنی را توضیح داده یا اجرا کنند. بسیاری از افرادی که در ظاهر در حوزه ایمنی فعالیت میکنند بیشتر زونکنها و پروندههای ایمنی را پر میکنند تا وقتی بازرس و ناظر آمد، روی کاغذ و ظاهر اقدامات صورت گرفته را نشان دهند تا بار مسئولیت از روی دوششان برداشته شود.
ما در این حوزه دو اصل محدودیت و محبوبیت را داریم. برای فرهنگسازی شما به محدودیت و محبوبیت نیاز دارید زیرا وقتی بخواهید مطلبی را در چهارچوب قانون قرار دهید، هر خطایی از سوی هرکس (ولو شخص اول سازمان) نباید از دامنه برخورد جدی مصون بماند. همه باید بدانند که اگر از قانون و دستورالعمل ایمنی تخطی کنند، باید پاسخگو شوند. در اکثریت مجامع کاری ما اما بیشتر قانون تنها بخش مشخصی از گروهها را منتفع میکند. بحث بعدی در حوزه فرهنگسازی علاوه بر محدودیت و ایجاد پافشاری، بحث محبوبیت هم هست؛ یعنی باید قانون و دستورالعمل محبوب نیز بشود تا به آن تمایل نیز وجود داشته باشد. مثلا از نفرات خاصی در سازمان محیط کار که دارای مقبولیت و احترام بوده و شخصیتهایی کاریزماتیک هستند، میخواهید در راستای این فرهنگ ایمنی حرکت کنند. خود نفر اول سازمان به همراه این گونه شخصیتهای مقبول در سطح محیط کار اگر از کلاه و کفش و تجهیزات مخصوص استفاده کنند، مقبولیت و محبوبیت پذیرش و اجرای دستورالعمل در محیط بسیار بیشتر خواهد شد. مدیر مجموعه حتی برای همان یک دقیقه که به کف محیط کار سر میزند، باید کلیه دستورالعملها و پروتکلها را اجرا کند.
جلسات ایمنی باید با احترام و تشریفات مشخص و در اولویت برگزار گردد تا به آن به چشم اقدامات رفع تکلیفی نگاه نشده و پرسنل بدانند که اولویت در محیط کار اول ایمنی و جان نیروی کار است. در جامعه کار و تولید ما ایمنی فعلا در اولویت آخر است و در سطح عمومی، ایمنی به چشم یک عنصر پلیسی مزاحم نگریسته میشود و نه به چشم یک راهنما و هدایتگر!
اگر یک مدیر یا یک شخصیت مقبول و مهم محیط کار از تجهیزات ایمنی خاص همان محیط (کفش، کلاه، محافظ گوش و چشم و سایر تجهیزات مرتبط) استفاده نکند، چرا یک کارگر عادی تازه کار باید تمام نکات ایمنی را رعایت کند؟ کارگری که میبیند رعایت نکات ایمنی صرفا برای بخشی از پرسنل مانند او الزام میشود و خود مدیران و نیروهای سرپرست آن را رعایت نمیکند، اجرای الزامات و نکات و بهرهگیری از تجهیزات ایمنی را نوعی زورگویی و تحقیر به خود میپندارد. فرهنگسازی ایمنی با سیستم صفر و یکی پیاده نمیشود.
خود اجرای فرهنگسازی به سه روش نظارتی، استقلالی و تیمی انجام میپذیرد. سیستم فرهنگسازی ایمنی نظارتی صفر و یکی و مستبدانه است؛ یعنی شما با زور میتوانید افراد را مجبور به اجرای اصول ایمنی کنید. فرهنگسازی استقلالی فردگرایانه و تک به تک است و هرکس باتوجه به آموزشها و کار فرهنگی صورت گرفته تصمیم میگیرد اصول ایمنی را رعایت کند. اما در فرهنگسازی تیمی، کل نفرات روی هم نظارت کرده و فرهنگ ایمنی به عنوان یک ارزش در بین کلیه پرسنل نهادینه میشود. شیوه فرهنگسازی نظارتی بسیار زمانبر و پرهزینه است. تمایل و ارزشگذاری در سطح فرهنگسازی نظارتی بسیار کمتر از دیگر روشها است.
به بحث آموزش ایمنی نیروی کار اشاره کردید، در این حوزه چه نکاتی باید رعایت شود و در ایران امروز ما در چه سطحی قرار داریم؟
نوک پیکان و ویترین یک سازمان کار، آموزش است. یکی از پرمشکلترین بخشها در مجموعههای تولیدی و خدماتی ما است. بخش آموزش اصطلاحا" لنگ میزند؛ یعنی برای برگزاری یک دوره آموزشی در یک کارگاه باید از هفتخانهای متعددی رد بشویم تا مجوزات لازم اجرای دوره انجام شود. پس از صدور مجوز تازه مدیران میانی بخش تولید و فرآیند و عملیات نفرات خود را برای آموزش ارائه نمیدهد و هر بخش در جریان دوره آموزشی مهمترین نیروهای خود را از جلسه محروم میکند و با بهانههای مختلف مثل اینکه «کار حساس داریم» از حضور در جلسات سر باز میزنند. شخص برای برخی مجموعههای تولیدی چه برای مدیران میانی و چه برای کارفرمایان به مثابه یک مهره است که در هر شرایطی باید کار کند و به عنوان یک انسان ذی حق به نیروی کار نگریسته نمیشود. ما در محیط کار نیز به افراد نگاه ابزاری (در جهت پیشرفت شخصی خود و ثبت رکوردهای دلخواه) نگاه میکنیم.
برخی مدیران تنها افتخار میکنند که در هر شرایط حساسی نگذاشتند که تولید بخوابد، اما به این توجه نمیکنند که گاه خوابیدن چند دقیقه تولید نیز میتواند سازمان کار را از چه خطراتی مصون بدارد. برای کارهای معمولی و بیاهمیت و نمادین و سایر ریخت و پاشها البته هزینههای سرسام آوری در مجموعه میشود و حتی کار میخوابد، اما برای بحث آموزش ایمنی حداقل هزینه و زمان را اختصاص نمیدهند. برای بحث آموزش آنقدر چانه زنی صورت میگیرد که طرف برگزارکننده بیانگیزه شده و برای رفع تکلیف به ضعیفترین مدرسها و کمترین زمانها تن میدهد.
یک مدرس در حوزه آموزش ایمنی باید تمامی نکات مثل الگوی روانی کلاس و کارگاه، الگوی شرایط کار، الگوی اخلاقی محیط و الگوی تکنیکی ایمنی را در نظر بگیرد و سپس وارد جلسه آموزش شود. ما تعداد اندکی مدرس در این حوزه داریم که به اصول مطرح شده عمل کرده یا لااقل این دیدگاه را داشته باشند. پس طبیعی است که تعداد بالای کشتهها و حوادث کار را داشته باشیم زیرا بسیاری از پرسنل در واحدهای مختلف حتی سه ماه بعد از بکارگیری و حضور در تمامی موقعیتهای کاری در کارگاه، هنوز آموزش ایمنی ندیدند. کارگر پس از سه ماه کار در یک پروژه بزرگ نمیداند چطور کار در ارتفاع و کار در جوار گاز سمی به او آسیب میزند. بیشتر حوادث کار در ایران ناشی از کار در ارتفاع است.
گفته میشود بیش از ۵۲ درصد حوادث کار ما مربوط به حوادث کارگاههای ساختمانی است که بخش عمده آن ناشی از سقوط از ارتفاع است. به این ترتیب باتوجه به حوادث دیگر واحدها، بهنظر میرسد که نیمی از حوادث کار ما ناشی ازعدم توجه به اهمیت مسئله کار در ارتفاع باشد. در این زمینه چه کاستیهایی باعث تعدد حوادث کار در این زمینه شده است؟
یکی از مهمترین مشکلات ما در سطح آموزش کار در ارتفاع و سپس تجهیزات است. شما در بسیاری از واحدها و کارگاههای ساختمانی میبینید که یک کارگر با یک تخته چوبی روی یک داربست درحال کار است. چنین کارگری اگر باوجود عدم آموزش سقوط نکند، غیر طبیعی است. همان تختههای استقرار کارگر برای کار روی داربست نیز معمولا با هیچ سیم و ابزار محافظتی بسته نشده است. این درحالی است که تحقیقات ثابت کرده که مغز پس از ۵ تا ۶ دقیقه از حالت دقت خارج شده و به حالت توجه و تمرکز روی کار میرود. در چنین حالت طبیعی هست که فرد دیگر به زیر پای خود توجه ندارد و هرچقدر هم حرفهای و هشیار باشد، از وقوع این مکانیزم بیخبر است.
بحث بعدی علاوه بر آموزش در حوزه ایمنی کار در ارتفاع، مربوط به «تجربه» است. هرچه تجربه فرد بالاتر میرود، یا سطح ریسک و سبک حوادث تهدیدکننده فرد بالاتر میرود و یا آن شخص نسبت به تجربهای که دارد، حساستر میشود. تجربه گاه باعث میشود که فرد بفهمد که کار در یک ارتفاع مشخص خطرناکتر است و باید بیشتر اصول را رعایت کرد. استفاده از تجهیزات مناسب در این راستا برای هر نیروی کار با هر درجه از تجربه باید الزامی شود.
در کنار همه این عوامل در بحث خطر سقوط از ارتفاع، بحث نظارت و بازرسی است که بسیار کمرنگ است. ما باید یک سیستم داشته باشیم تا بر ناظرین موجود نظارت کند. ناظرین و بازرسان ما خود باید مورد بازرسی و نظارت قرار گیرند. یکی از مهمترین نقصهایی که باعث تعدد حوادث کار به ویژه در حوزه ساختمانی شده، عدم نظارت و بازرسی است. هیچ ابزار نظارتی روی بازرسین وجود ندارد و اگر کارگاه یا پروژه ساختمانی مورد نظارت قرار گیرد، ناظر مربوطه به صورت سرسری یک نگاه کلی به پروژه میکند و در بسیاری موارد توصیه ایمنی لازم را هم نمیکند و خارج میشود. وقتی ناظر چنان پیگیر و قوی باشد که بتواند گوش پیمانکار ساختمانی را بگیرد و اعمال قدرت کرده و پیمانکار را جریمه کند، خود به خود پیمانکار نه به خاطر سلامت که برای حفظ جیب خود و کارفرمای اصلی، اصول را رعایت میکند.
برخی در تشکلهای کارگری در حوزه نظارت و بازرسی معتقدند خود باید به کمک دولت در زمینه بازرسیها بشتابند و در این زمینه تجربیات نظارتی نیز داشتند و برخی دیگر این وظیفه را صرفا برای دولت میدانند. ظرفیت تشکلها و ان. جی. اوهای مرتبط با این حوزه چطور باید در این زمینه مورد استفاده قرار گیرد؟
اگر کارهای خودجوش تشکلها و اصناف تاثیر قابل اعتنایی داشت، قطعا مجموعه وزارت کار و سایر مجموعههای مرتبط از این ابتکار عمل حمایت کرده و باعث میشدند این کار ادامه یابد. گروه دومی که میفرمایید به نوعی واقعنگر هستند و چون میدانند توانایی فنی و علمی این کار را ندارند، به نوعی این احساس مسئولیت گروه اول را از روی دوش خود برمیدارند و صرفا دولت را از نظر حقوقی مسئول این امر میدانند.
حرف اول را در این زمینه قانون میزند. قانون برای چه کسی تصویب شده و به چه کسی گفته است که باید نظارت کنی؟ اگر قانون گفته مسئول ایمنی باید نظارت کند، تنها همان مسئول و نفر ایمنی سایت کاری حق نظارت دارد. پس باید قدرت نظارتی صرفا در انحصار آن نفر باشد. اگر قانون گفته باشد که بازرسین اداره کار مسئولیت صفر تا صد نظارت را چه در زمینه ایمنی و بهداشت حرفهای و چه در سایر حوزه روابط کار دارند، تنها همان گروه مسئولیت دارد. اگر قانون برونسپاری نظارت و بازرسی و وجود دفاتر و بنیادهای مردم نهاد یا همان تشکلها و ان. جی. اوها را مجاز به بازرسی دانسته بود، هرکدام از آنها باید دارای قدرت کافی در زمینه بازرسی بوده باشند.
اینکه به اسم برونسپاری خدمات نظارتی ما به یک انجمن یا تشکل صنفی و تجاری مجوز بازرسی بدهیم و آنها نیز بدون نظارت دولت با هزینه بیشتر هفتهای یکبار بدون آنکه اصطلاحا واکس کفشهایشان کثیف شود، نظارتی فورمالیته بکنند، دردی از بحران تعدد حوادث کار دوا نمیکند.
یک بازرس اداره کار باید کلیه اصول ایمنی مربوط به کار ساختمانی را بلد باشد. بازرس نباید توسط کارفرما و پیمانکار در محیط هدایت شود بلکه باید چنان تسلطی در کار داشته باشد که او بقیه را هدایت کند. ما هنوز در چنین مرحلهای در سطح نظارتی نیستیم که پس از آن بخواهیم از ورود سایر نهادها و تشکلها صحبت کنیم.
گاهی در حوزه کار ساختمانی دیده میشود که خود مهندسین و ناظرین از پرسنل حاضر در پروژه ساختمانی خود ابراز نارضایتی میکنند و میگویند بسیاری از پرسنل اجرای اصول ایمنی را به ویژه در کارهای حساسی مانند آهنگری، نصب داربست و اسکلت فولادی و بتنی و آرماتوربندی، کارگران خود توصیههای ما به اجرای اصول ایمنی و استفاده از تجهیزات و رعایت نکات را لحاظ نکرده و عمل به این موارد را کسرشان خود میدانند…
ادعاهایی از این دست از سوی کارفرما و نیروهای تحت امر آنان به عنوان بهانه بسیار مطرح میشود و اصلا صحیح نیست. همین ادعا یعنی ضعف سیستم ایمنی و نفرات حوزه نظارت و بازرسی ایمنی و بهداشت حرفهای ما جدی است. آن کارگر زحمتکش هرچقدر هم فردی شریف باشد، وقتی بتواند کل سازمان کار در یک کارگاه بزرگ را مانند آب خوردن کنار بگذارد و هیچ اصولی را رعایت نکرده و پاسخگو نباشد، یعنی ما در امر مدیریت کار نیز شکست خوردیم.
اینکه شما نمیتوانید در این زمینه فرهنگسازی کنید که اجرای اصول ایمنی نه برای نمایش و رعایت شکل کار، بلکه برای سلامت خود کارگر است، یعنی در حوزه ایمنی تلاشی نشده است. تفکر امروز ما تولید محور است و در بحث تولید بیش از هرچیز به کارفرما توجه میشود. وقتی کارگری خدای ناکرده دچار حادثه سقوط شد، همان کارفرما که شاید تمایل زیادی برای مجبور کردن کارگر خود به اجرای اصول ایمنی و استفاده از تجهیزات در کارگاه ساختمانی را ندارد، تمام تلاش خود را با گرفتن وکلای حرفهای انجام میدهد تا از زیر بار پرداخت دیه و محاسبات بیمهای مربوط به آن کارگر فرار کند. در چنین شرایطی در مجامع قانونی چنان قانون دور زده میشود که همه چیز گردن همان کارگر آسیب دیده بیفتد.
برای من قابل پذیرش نیست که یک کارفرما یا مهندس ابزارهای الزامآور لازم برای فرهنگسازی یا حتی ایجاد اجبار به استفاده از تجهیزات و رعایت دستورالعملهای ایمنی را نداشته باشند، زیرا در بسیاری از حوزههای دیگر ابزارهای الزامآور قویای از جمله کسر حقوق و اتمام قرارداد کار را دارند. کارفرما و پیمانکار و مهندسان مربوطه بیشتر دلشان به حال جیب خودشان میسوزد و به همین دلیل است که باید ابزار نظارتی قوی باشد.
هیچ پیمانکاری پس از حوادث کار نمیگوید کارگر ساختمانی به خاطر قصور ما سقوط کرده است. اما همان کارفرما و پیمانکار وقتی با اندک مقاومتی از سوی کارگری که نمیخواهد ابزارها را استفاده و نکات را رعایت کند، هیچ تمایلی به ادامه فشار بر نیروی کار خود ندارد و اصرار به رعایت را تا سرحد قطع همکاری پیش نمیبرد.
ما نباید با کلمات بازی کنیم و کارفرما اگر بخواهد فردی را در محیط کار خود به چیزی الزام کند، به راحتی میتواند از همه ابزارهای لازمه استفاده کند. مسئله ماعدم الزامها و نخواستنها است. خود کارفرمایان میدانند که در بسیاری موارد فرد را به چنان موقعیتهای خطرناکی میفرستند که جان خودشان و اطرافیانشان به خطر میافتد. لذا خود کارفرما و پیمانکار با خواندن این گفتگو میداند که بنده از چه مواردی به صورت سربسته سخن میگویم.
در حوزه ایمنی و بهداشت حرفهای به عنصر انتخاب و ارزشگذاری در بحث ترویج ایمنی و حفاظت فنی و بهداشت حرفهای اشاره میشود. این ارزشگذاری برای ایمنی در محیط کار به چه معناست؟
در فاز انتخاب و ارزشگذاری باید مواردی چون «نفر، جایگاه، شناخت شرایط، نوع و روش کار و. .» باید در کنار هم مانند یک پازل قرار بگیرند. در این چهارچوب گفته میشود که یک کارگر آموزش دیده نیز هرچقدر مسائل ایمنی را بداند و بخواهد رعایت کند، باز هم تسلیم آن سرپرستی است که حقوق، اضافه کار و روش و شیوه کار در محیط به کلی در اختیار و ید سرپرست است. اگر سرپرست فاقد دانش، بیاطلاع از مسائل ایمنی و بیتفاوت به مسائل حساس بهداشت حرفهای باشد، هر چقدر هم کارگر ایمنی را رعایت کند، باز هم شاهد آن خواهیم بود که ریسک در محیط کار کارگر بالا خواهد بود.
این کاملا طبیعی است که برای کنترل و پیشگیری از حادثه ابتدا باید پدر و پدربزرگان حاضر در خانواده را آگاه کنیم. هر مسئولیت باید به شخصی داده شود که شناخت و تبحر زیادی در کار ایمنی داشته باشد. البته ما به افراد تحصیلکرده در زمینه دانش محیط کار احترام میگذاریم اما فردی که تازه از محیط آکادمیک خارج شده و به بازار کار وارد شده است. در دانشگاهها مسائل ابتدایی و قدیمی در حوزه ایمنی و بهداشت حرفهای تدریس میکنند. ۹۵ درصد اساتید فنی کشور ما در رشتههای مرتبط با صنعت و تولید، اصلا از نزدیک صنعت و شرایط محیطی کار را ندیدند!
منظور شما این است که دانش آکادمیک ما در حوزه بهداشت حرفهای و حفاظت فنی و HSE که در دانشکدههای مرتبط تدریس میشود، ضعیف و ناقص است؟
بسیاری از موارد به شکل عملی و در رابطه حضوری با صنعت آموزش داده نمیشود. برای مثال از تعداد زیادی از دانشجویان حوزه نفت، گاز، پتروشیمی و شیمی کاربردی و به جز برخی افراد دانا در رشته HSE و بهداشت حرفهای، بپرسید که حدود مواجهه گاز H۲S برای انسان چقدر است. ما خارج از برخی حوزهها و مقاطع خاص آموزشی در این زمینه به مهندسان خود در رشتههای فنی نمیدهیم و تنها به گفتن کلیاتی چون «هفت الگوی HSE-MS» است که عمدتا اشتباه نیز آموزش داده میشود.
باید در آموزش میان حقیقت و واقعیت تفکیک قائل شویم. ما در سطح آکادمیک بیشتر با واقعیتهای علمی درباره کار مواجه هستیم اما حقیقت کار چیز دیگری است. حقیقت کار ریسک و خطر دائمی است. حقیقت کار همان فعالیت بدنی و نقصان عملکرد بدن در هوای شرجی و کار در گرمای بین ۵۰ تا ۶۰ درجه سانتیگراد است. واقعیت کار و فعالیت پرمخاطره، کار روی ارتفاع ۲۰ متر و بیشتر و گرمازدگی است.
به مسئله گرمازدگی اشاره کردید و سال گذشته چندین مرگ در محیط کار مربوط به فوت کارگر در شرایط بالای ۵۰ درجه سانتیگراد و گرمازدگی بوده است. در این حوزه چه نقصانهایی وجود داشته است؟
بخش زیادی از تولیدات کشور در آب و هوای بسیار گرم انجام میشود. بسیاری از معادن، پتروشیمیها، سکوهای گاز و نفت و همچنین بخش قابل توجهی از کارخانههای مرتبط با صنایع سنگین در همین آب و هوا فعال هستند. پرسش اساسی این است که آیا نیروی کار ما در این شرایط از آب کافی و سالم بهرهمند بوده است؟ به نظر من از یک ماه آینده باید منتظر تکرار دوباره اخبار تلفات حوادث کار ناشی از گرما باشیم.
بهنظرتان چند شرکت خصوصی و دولتی فعال در مناطق بسیار گرمسیر کشور این پروتکل الزامی را دارند که در روز دو وعده به تمامی کارگران باید شربت آبلیمو داده شود؟ حال آنکه آبلیمو برای جلوگیری از گرمازدگی بسیار ضروری است و آب باید مرتب در اختیار کارگران باید قرار گیرد.
کارگران پتروشیمیها و سکوهای نفتی و مناطقی گرمای بالای ۵۰ درجه دارند هر شب به صورت الزامی باید استحمام کنند. یکی از راههای اصلی مقابله با گرمازدگی و حوادث ناشی از گرمازدگی مثل سقوط، انفجار و مرگ مستقیم بر اثر گرمازدگی، استحمام است زیرا اگر منافذ پوست نتواند تعریق مناسب داشته باشد و راه عرق کردن بسته باشد، احتمال درگیر شدن با گرمازدگی بسیار بیشتر میشود. چون اگر تجربه کرده باشید، وقتی انسان از حمام خارج شده و فورا در مقابل نور خورشید قرار میگیرد، بسیار بیشتر عرق میکند.
البته درباره کارگران پروژهای و پتروشیمیهای جنوب گزارشات نگران کنندهای مثل بهرهمندی چند روز یکبار از حمام یا کمبود آب یا آب سرد مطرح میشد. به نظر شما چنین شرایطی ممکن است وجود داشته باشد؟
بعید میدانم اوضاع به این نحو باشد زیرا از نظر منطقی تداوم چنین شرایطی با آن وضعی که گزارشات ادعایی مطرح کردند، ممکن نخواهد بود. اگر این گزارشات درست باشد یک فاجعه رخ داده است. حتی صرفنظر از مسئله گرمازدگی، استحمام چند روز یکبار در آن هوا و حین کار باعث بروز مشکلات روحی و روانی برای نیروی کار نیز میشود. تا آنجا که تجربه من میگوید، با اینکه طی حدود سه دهه در بدترین و بهترین شرایط کاری و محیطی بودم، هرگز چنین موقعیتی را در حوزه مناطق گرمسیری و جنوبی کشور تجربه نکردم. امیدواریم این گزارشات از اساس شوخی یا کذب باشد.
باتوجه به مواردی که در مورد صنایع پتروشیمی و گاز در جنوب کشور مطرح کردید، چه میزان از پالایشگاهها، صنایع پتروشیمی و گاز کشور علاوه بر خطر گرمازدگی نیروی کار دچار خطرات دیگری چون استنشاق و مرگ ناشی از تنفس گازهای سمی هستند؟
اکثریت صنایع و پالایشگاهها در حوزه گاز و پتروشیمی نیروی کار خود را ناچار در معرض گازهای سمی مهلکی چون گاز H۲S قرار میدهند. در مورد تعداد صنایع خطرناک در کشور ما تحقیق دقیق آماری وجود ندارد اما اکثریت این صنایع این مشکلات را دارند و باید به شدت در این زمینه نکات و تجهیزات ایمنی را اجرا و به همراه داشت. امروزه دیگر حتی بسیاری از مردم عادی نیز که با صنایع سروکار ندارند، از درجه مرگبار بودن گاز H۲S آگاه هستند. حتی یک دم کوتاه از این گاز با وارد کردن ۶۵۰ تا ۷۰۰ PPM از این گاز به درون دستگاه تنفسی انسان، میتواند او را از پای در بیاورد. گاز سولفید هیدروژن H۲S در بیشتر صنایع چرمسازی و فولاد و دیگر صنایع مشابه کشور نیز وجود دارد. آموزش مقابله با این گاز یکی از اولویتهای آموزش بهداشت حرفهای و حفاظت فنی است.
فرد کارگر باید حدود مواجهه با این گاز و هفت مرحلهای که از استنشاق تا مرگ در برابر این گاز در بدن انسان طی میشود را بداند تا بتواند با آن مقابله کند. اینکه فرد در طول هشت ساعت در چه فاصلهای حق مواجهه با این گاز را دارد و در کوتاه مدت یعنی ۱۵ دقیقه چند PPM از این گاز میتواند استنشاق کند، میتواند فرد را از آسیبهای استنشاقی و مرگ نیروی کار جلوگیری کند. تصور و شناخت بنده باتوجه به تجربیات این است که مقصر حادثه منجر به مرگ کارگر بر اثر گازهای سمی در اکثر مواقع خود شرکتهای تولیدی و مجموعهها هستند و نه کارگران!
در این حوزه برخی آسیبها بهصورت فوری به فرد آسیب وارد نمیکنند. اما بعدا باعث مرگ و سرطان میشوند…
آسیبها در محیط کار به دو دسته کلی «حاد» و «مزمن» تقسیم میشوند. آسیب حاد شامل کلیه آسیبهایی است که در یک لحظه و یا مدتی کوتاه انجام میشود و آثار مشخص آن قابل مشاهده است. در راستای بهبود و کنترل آن میتوان فورا گام برداشت. آسیبهای حاد هفت مرتبه دارند که از آسیب اولیه شروع میشود و مرتبه هفتم آن «آسیب حاد فاجعه» است که به صورت جمعی رخ میدهد.
آسیبهای مزمن اما در مرحله اول شناسایی نمیشوند و به صورت حادثه رخ نمیدهند، بلکه به صورت آرام آرام جسم و روان نیروی کار را نابود میکنند. آسیب تنها مریضی فیزیکی نیست و شرایط روانی نیز ذیل آسیب مزمن محیط کار قرار میگیرد. برای مثال شما تصور کنید سالها در محیط کار تحت آزار کلامی یا استرس باشید یا مدت ۲۰ سال در معرض یک ماده کمتر شناخته شده شیمیایی سمی باشید که باعث ابتلای شما به سرطان شود. بسیاری از عوامل بیماری سرطانزا در محیط کار وجود دارد. افرادی که در معرض ماده بنزن قرار داشته یا در مواجهه با گازهای خاص هستند، ممکن است در کوتاه مدت نفهمند که در چه شرایطی قرار گرفتند، اما در فواصل طولانی دچار مشکلات بسیاری خواهند شد.
گروهها و ارگانهای حرفهای خاصی وجود دارند که در این زمینه باید بیایند و مواد شیمیایی موجود در هر کارگاه را اندازهگیری کنند. این گروهها وظیفه اخطار و جلوگیری از کار در شرایط مخاطرهآمیز را دارند. البته قطع کردن کار منطقی نیست اما کار باید در شرایط ایمنی خاص انجام شود. کلیه اقداماتی مثل استفاده از تجهیزات پوششی و حفاظتی، ماسکهای مخصوص، مدت زمانهای معین شده کار و تغییرات سریع شیفتها و کوتاه شدن شیفتها، ارائه آموزش در زمینه مواجهه و شناخت گازهای سمی بسیار اهمیت دارد.
نقش کارشناسان ایمنی و حفاظت فنی در این میان چیست؟
نفرات ایمنی ما نیز باید دانش کافی در زمینه چگونگی انتقال اطلاعات خود را یاد بگیرند. ما باید نیروی کار را مجاب کنیم که حتی اگر از ایمنی و بهداشت حرفهای خوشش نمیآید، به خاطر رعایت حال خانواده و جان خود نیز آن را رعایت کند. متاسفانه نفرات ایمنی ما تکنیکهای انتقال دانش خود به دیگران را بلد نیستند. من معتقدم اگر شخصی میخواهد ایمنی را رعایت کند، باید از موضعی غیر تحکمآمیز و دوستانه دانش ایمنی به وی منتقل شود تا آن را بپذیرد و صرفا از ترس یک بازرس، نکات ایمنی و استفاده از تجهیزات را رعایت نکند. فرد باید به عشق سلامت خود ایمنی را رعایت کند. باید همه مواظب یکدیگر باشیم و این درحالی رخ میدهد که از نفر اول سازمان تا نفرات سرپرست سازمان کار و شرکت، باید اصل ایمنی را در ذهن خود نهادینه کنند و آن را بپذیرند.
∎همانطور که ما در متون دینی خود میگوییم که اگر یک نفر کشته شود، گویی همه بشریت کشته شده است، باید مسئله ایمنی را فراتر از رفع و رجوع و پرکردن مستندات برای بازرسها باشد.
نظر شما