«آخوندی با حضور در بیت رهبری خواستار ابطال انتخابات سال76 و مردود دانستن رای 20میلیونی مردم شد.» این عباراتی است که عبدالمطهر محمدخانی، سردبیر اسبق خبرگزاری فارس و رییس مرکز ارتباطات و امور بینالملل شهرداری تهران آنها را در قالب یادداشت «وصلههای نچسب روی تاریخ» در شماره روز دوشنبه روزنامه همشهری مطرح میکند. اظهاراتی عجیب که نویسنده هرگز مشخص نمیکند آنها را مبتنی بر کدام سند و مدرک تاریخی و مکتوب منتشر کرده است. اما ادعاهای این چهره نزدیک به علیرضا زاکانی به همین موارد محدود نمیماند، محمد خانی گریزی هم به انتخابات سالهای 84، 88 و 92 میزند و پس از کنار هم قرار دادن برخی روایتهای مبهم و نامشخص تلاش میکند اصلاحطلبان را ریشه مشکلات انتخاباتی کشور در دهههای اخیر معرفی کند.
رییس مرکز ارتباطات و امور بینالملل شهرداری تهران در شرح وقایع انتخابات سال76 مینویسد: «عباس آخوندی، باجناق کاندیدای شکستخورده (علیاکبر ناطق نوری) که از قضا وزیر مسکن هاشمیرفسنجانی یعنی دولت وقت بود خود را به بیت رهبری رساند و پیشنهاد ابطال انتخابات و مردود دانستن رای ۲۰ میلیونی مردم را مطرح کرد.» این یادداشت اما مطابق انتظارها با واکنش تند عباس آخوندی مواجه شد. عباس آخوندی که در انتخابات سال 88 به عنوان رییس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی فعالیت میکرد، در جریان گفتوگو با خبرنگار اعتماد و البته پاسخ مکتوبی که به این یادداشت میدهد، این اظهارات را سراسر دروغ و جعلی دانسته و اعلام میکند: «نه من به بیت رهبری رفتم و نه هیچ پیشنهادی به ایشان دادم. آنچه من کردم تایید انتخابات و تدوین پیشنویس متن تبریک جناب آقای ناطق نوری به جناب آقای خاتمی بود.» آخوندی در سطرهای بعدی این جوابیه بخشهای مختلف این ادعاها را با استفاده از اسناد تاریخی و مدارک مستند واکاوی میکند و تلاش میکند جعلی بودن این ادعاها را به اثبات برساند. آخوندی با اشاره به جلسه 27خرداد88 با رهبری (و نه آنگونه که محمد خانی اعلام میکند 25خرداد) روایتی از محتوای این نشست را نیز ارایه میکند؛ روایتی که نشان میدهد اظهارات مطرحشده در روزنامه همشهری به هیچ عنوان ریشه در واقعیت ندارد. آخوندی در گفتوگو با خبرنگار اعتماد با اشاره به اینکه قصد پاسخگویی به چنین مطالب بدون پشتوانهای را ندارد، میگوید: «اما با توجه به اینکه در این یادداشت، نویسنده روزنامه همشهری برای تحریف تاریخ تلاش کرده، ناچارم واقعیتهای مستند را بازگو کنم.»
اصل موضوع چیست؟
آخوندی در فراز ابتدایی این مطلب مینویسد: «نویسنده ضمن یک دروغ و افترای آشکار میگوید: «عباس آخوندی، باجناق این کاندیدای شکستخورده که از قضا وزیر مسکن هاشمیرفسنجانی یعنی دولت وقت بود خود را به بیت رهبری رساند و پیشنهاد ابطال انتخابات و مردود دانستن رای ۲۰ میلیونی مردم را مطرح کرد. پاسخ منفی آیتالله خامنهای به او آنقدر تند و با عتاب بود که بعدها خود ایشان گفت آقای آخوندی از همان موقع دلش با ما صاف نشد.» نامبرده یک دروغ را به اینجانب نسبت میدهد و دروغ دیگر را به رهبری.
دروغ نخست اینکه من به بیت رهبری رفتهام و پیشنهاد ابطال انتخابات را دادهام. موضوعی که از اساس جعل است. نه من به بیت رهبری رفتم و نه هیچ پیشنهادی به ایشان دادم. آنچه من کردم تایید انتخابات و تدوین پیشنویس متن تبریک جناب آقای ناطق نوری به جناب آقای خاتمی بود که پیش از اعلام نتیجه انتخابات در روز 3 خرداد 1376 انتشار یافت و همگان از متن آن آگاهی دارند و این از افتخارهای انتخابات در جمهوری اسلامی ایران، آقای ناطق نوری و اینجانب است.
دروغ دوم در مورد پاسخ منفی، تند و با عتاب آیتالله خامنهای به اینجانب است و انتساب این جمله به ایشان که «آقای آخوندی از همان موقع دلش با ما صاف نشد.» و اینکه «این خاطره و آن دلخوری را رهبری کجا تعریف کرد؟ روز دوشنبه ۲۵خرداد سال ۸۸ در جلسه با نمایندگان کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری همان سال.» وقتی رفتنی به بیت رهبری و پیشنهادی در میان نبوده، بنابراین، پاسخی و عتابی هم در میان نبوده است. این دروغی آشکار است. از آنجا که دروغگو کمحافظه میشود، وی دروغ خود را به صحبتهای رهبری در جلسه با نمایندگان کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری همان سال در 25 خرداد مستند میکند. نخست آنکه جلسه 25 خرداد نبود، 26 خرداد بود و دوم آنکه مطالبی که رهبری و دیگر افراد از جمله من درباره انتخابات 1388 گفتیم، در کتابی به نام «فتنه تغلب» انتشار یافته است.
در ابتدای آن جلسه بنا بر متن این کتاب رهبری گفتند که «ترتیب این جلسه را من این جوری فکر کردم که هرکدام از مجموعههایی که در اینجا جمع شدهاید- چه مجموعههای مربوط به دستگاههای رسمی کشور مثل وزارت کشور و شورای محترم نگهبان و چه مجموعههای مربوط به ستادهای نامزدهای مختلفی که در مساله این انتخابات فعال بودهاید - از هرکدام از این مجموعههای چندگانه یک نفر حرف دلش و آن چیزی را که در اعماق روحش هست، همان را در دقایق کوتاهی بر زبان بیاورد. هیچ تقیه و ملاحظهای هم نکنید؛ نه از من و نه از دیگر مجموعههایی که اینجا هستند.»
در ادامه پس از اینکه نمایندگان ستادها سخنانشان را ایراد میکنند، «رهبر انقلاب، ختم رسمی جلسه را اعلام میکنند اما میگویند: «من با دوستان اگر خواستند، مینشینم و صحبت میکنم.» دوربینهای تلویزیون به خواست رهبری از اتاق خارج میشود...» (ص: 23). بنابراین آنچه از این جلسه با جزییات فراوان انتشار یافته است، قاعدتا از سوی دفتر ایشان بوده است، چون کس دیگری به آنها دسترسی نداشته و پس از انتشار هم نیز موضوع تکذیب نشده است و از قضا تلویزیون بارها بریدههایی از صحبتهای مرا در این جلسه بهصورت گزینشی انتشار داد که با هدف قلب ماهیت بود که فعلا به آن نمیپردازم. به هر روی، اگر رهبری مطلب ادعایی نویسنده درباره من را در این جلسه گفتهاند، قاعدتا باید در این کتاب یافت شود. نویسنده موظف است که آدرس آن را در این کتاب یا هر جای دیگر دقیقا بگوید. خوشبختانه این کتاب در دسترس همگان هست.
و اما مطلبی که من درباره انتخابات 1376 و 1388 در این جلسه گفتم و پاسخ رهبری به صحبتهای من در این کتاب عینا موجود است و نشان میدهد مطالبی که ایشان به من و رهبری نسبت داده کاملا دروغ است. من متن کتاب را در زیر میآورم. با این توضیح که من به نوار صحبتهای جلسه دسترسی ندارم. لیکن با مضمون مطالب انتشار یافته موافقم. بنابراین اگر ویرایشی در گفتهها شده، به اصل مطلب لطمهای نمیزند و اما روایت این کتاب از گفتههای من در این جلسه به شرح زیر است:
[خاطره نیمهشب 2 خرداد 1376:]
«حدود ساعت یک نصف شب معلوم شد که در واقع آقای خاتمی رای را دارند. من در ستاد انتخابات وزارت کشور بودم. خبر رسید که عدهای میخواهند از میدان هفتتیر، حرکت کنند به وزارت کشور و بگویند ما نتیجه انتخابات را قبول نداریم. من آن وقت فکر کردم که چه کار میشود کرد؟ رفتم منزل و یک پیام تبریکی نوشتم برای آقای خاتمی و اول صبح -7 صبح- رفتم خدمت آقای ناطق و به آقای ناطق گفتم که این پیام را شما امضا بکنید؛ همین الان بدهید صداو سیما. ایشان گفتند هنوز نتایج آرا اعلام نشده. گفتم من میدانم که آقای خاتمی برنده انتخابات است و اگر شما این پیام تبریک را ندهید، ممکن است یک عدهای بخواهند اغتشاش کنند، آشوب کنند و ایجاد مشکل کنند؛ خوب است که شما این پیام تبریک را امضا کنید. ایشان امضا کردند و در واقع پیام تبریک ایشان فکر میکنم ساعت دهونیم، یازده منتشر شد. قبل از اینکه وزارت کشور نتایج کلی آرا را ساعت 2 بعدازظهر (روز شنبه پس از انتخابات قرائت بکند.»
این مقدمه است برای حرف اصلی او:
«ولی آقای خامنهای! این دفعه به نظر من مشکل فساد در مقدمات انتخابات است که من صبح خدمت آقای کدخدایی هم عرض کردم. متاسفانه این دفعه شورای نگهبان در مقدمات انتخابات خوب مراقبت نکردند و گرنه من با حضرتعالی موافقم که صندوقها را بیست بار هم بشمارند، نتیجه آرا عوض نخواهد شد. اگر صندوقها را بازشماری کنند، خیلی اتفاقی رخ نمیدهد؛ ممکن است یک کمی این ور و آنور بشود ولی در مقدمات انتخابات مشکلات بسیار زیادی هست که در واقع همان جوِّ بیاعتمادی را که آقای دانش جعفری گفتند ایجاد کرده و کسی نمیتواند زیر بار نتیجه انتخابات برود. من خواهشم از حضرتعالی این است که شورای نگهبان را موظف بفرمایید که مقدمات انتخابات را پیش از روز رای و صندوق مورد توجه قرار بدهد؛ چون آنها بسیار مهمتر از خود روز رایگیری است.»
رهبر انقلاب پاسخ میدهند:
«اگر چیزی باشد که یک الزام قانونی برای شورای نگهبان یا برای نظام ایجاد کند حرفی نداریم؛ آن را هم رسیدگی کنند، بررسی کنند. [امّا بالاخره آقای آخوندی! مرجع شورای نگهبان است. [در این] مسائل بایستی منطقی و دور از احساسات [باشیم]؛ به خصوص در شرایطی مثل شرایط ما. الان شرایطی نیست که ما احساساتمان را اجازه بدهیم که بیمهار هرکاری میخواهد بکند؛ نه، شرایط حساسی است؛ حساس بودنش هم برای شخص من یا برای یک گروه خاصی نیست؛ برای همهتان است؛ چون همه شما بچههای انقلابید، برای انقلاب زحمت کشیدید، خون دلی خوردید؛ همینطور که آقای الویری گفت: راست میگوید ایشان.»] (صص50-49)
متاسفانه شورای نگهبان هیچگاه به گفته رهبری در این باره اعتنا نکرد و نه پیش از روز اخذ رای و نه پس از آن به مقدمات انتخابات رسیدگی نکرد و از این رهگذر بزرگترین ظلم را در حق مردم ایران، نظام جمهوری اسلامی و رهبری آن روا داشت، چراکه اگر در جریان انتخابات، مطابق قانون اساسی بر روند انتخابات نظارت میکرد، با توجه به دروغها و افتراهایی که محمود احمدینژاد در مناظره تلویزیونی 13 خرداد 1388 با میرحسین موسوی به اشخاص وارد ساخته و مرتکب عمل مجرمانه بهصورت آشکار شده بود، صلاحیتش برای شرکت در انتخابات سلب میشد و باید از سیاهه اخذ رای حذف میشد. این موضوعی است که تلویحا توسط رییس قوه قضاییه وقت مرحوم آیتالله شاهرودی در همان زمان بدان اشاره شد. من این موضوع را رسما به آقای کدخدایی عضو شورای نگهبان در روز 21 خرداد 1388 در محل شورای نگهبان اعلام کردم و شورای نگهبان بدان بیتوجهی کرد و اگر بعد از اخذ رای به مقدمات انتخابات رسیدگی میشد با توجه به گفته رهبری و با توجه به اینکه این امر یک الزام قانونی برای شورای نگهبان و نظام بود و رهبری گفتند که ما حرفی نداریم. قاعدتا انتخابات 1388 می بایست بدون حضور احمدینژاد تکرار میشد. لیکن شورای نگهبان هیچگاه به آن رسیدگی نکرد و شد آنچه شد.»