به گزارش شانا به نقل از مدیریت کل امور اوپک و روابط با مجامع انرژی و اداره مطالعات انرژی و تغییر اقلیم وزارت نفت، اقتصاد جهانی اکنون در آستانه یک بحران بانکی قرار دارد که با اعلام ورشکستگی بانک «سیلیکون ولی» (SVB) در اواسط مارس ۲۰۲۳ تشدید شد. همزمان هیئت بینالدولی تغییر اقلیم (IPCC) اواخر مارس آخرین گزارش ارزیابی اقلیمی خود را منتشر کرد که هشدار میدهد برای جلوگیری از عبور از «محدودیت ایمن» گرمایش جهانی ۱.۵ درجه سانتیگراد، انتشار جهانی کربن باید در دهه جاری به اوج خود برسد و فوری کاهش یابد. از طرف دیگر، در هفتهها و ماههای اخیر، تعدادی از رهبران صنعت نفت اعلام کردهاند که انقلاب نفت و گاز شیل آمریکا به پایان خود رسیده است، اما کمتر کسی در مورد اینکه چرا این رویدادها همزمان اتفاق میافتد و بهواقع چه معنایی دارد، صحبت میکند.
یکی از بزرگترین مشکلات این است که ما تمایل داریم در محیطهای بسته، مجزا و بهصورت بخشی فکر کنیم، اما در دنیای واقعی، بخشهایی که ما فرض میکنیم بهطور جداگانه عمل میکنند، در واقع از اساس به هم مرتبط هستند، ما این ارتباطات نظاممند را نادیده میگیریم و خود را به خطر میاندازیم.
تداوم تورم جهانی بسیاری از اقتصاددانان را شگفتزده کرده است. در حالی که آنها تبعات مسئله اوکراین بر تأمین انرژی و مواد غذایی را بزرگترین عامل محرک تورم جهانی میدانند، این فرضیه به ناتوانی درک این موضوع منجر شده است که چرا انتظار نمیرود تورم به این زودیها از بین برود.
دلایل خوبی برای این باور وجود دارد که محرکهای اصلی تورم فراتر از مسئله اوکراین است. اگرچه تعیین کمیت آن بسیار دشوار است، اما تغییرات اقلیمی و تخریب محیطزیست با فرسایش بهرهوری کشاورزی که به افزایش هزینههای مواد غذایی منجر میشود، از جمله عوامل اساسی تورم کنونی است. تأثیر رویدادهای شدید اقلیمی باعث خسارات بزرگتر به زیرساختها میشود که بهنوبه خود هزینههای بیشتری را برای بازسازی آنها متحمل میشوند. با اعمال این هزینهها در نظام تولید و توزیع، عرضه کالاها و خدمات گرانتر میشود.
این واقعیت که از نظر تاریخی تورم با افزایش قیمتهای انرژی ارتباط دارد، کمی دشوار است، اما شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد جهان در حال تجربه تغییری عمده در نظام جهانی سوختهای فسیلی است و مستلزم افزایش هزینهها و کاهش بازدهی است. این فرآیند متحولکننده سرانجام به مدت طولانیتر و عمیقتر از آنچه بهطور معمول تصور میشود، اثر تورمی بزرگی در جهان خواهد داشت.
پایان رونق نفت شیل (Shale Oil): از اواخر سال گذشته میلادی، تعداد فزایندهای از گزارشها منتشر شده که نشان میدهد انقلاب نفت شیل آمریکا رو به پایان است، با این حال پیامدهای عظیم جهانی این موضوع مورد بحث قرار نمیگیرد.
یکی از تیترهای روزنامه وال استریت ژورنال این است: «رونق شیل ایالات متحده با ناپدید شدن چاههای بزرگ نفت، نشانههایی از اوج تولید خود را بروز میدهد». اسکات شفیلد (Scott Sheffield)، مدیرعامل شرکت بزرگ مستقل شیل پایونیر به فایننشال تایمز گفت: «دوران رشد تهاجمی شیل آمریکا به پایان رسیده است. الگوی شیل، بیشک دیگر تولیدکننده شناور نیست». همچنین به گفته بلومبرگ: «شبح اوج تولید نفت که در دهه اول قرن بیستویکم بازارهای جهانی انرژی را تحتالشعاع قرار داده بود، بار دیگر در حال رشد است».
تولید نفت ایالات متحده ۵ یا ۶ سال آینده به اوج خود میرسد
مدیران صنعت نفت ایالات متحده اکنون آشکارا اذعان میکنند که تولید نفت ایالات متحده احتمال دارد طی ۵ یا ۶ سال آینده یا شاید در سال ۲۰۳۰ به اوج تولید خود برسد. در عین حال، شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد این اوج بسیار زودتر فرا خواهد رسید و حتی برخی از ناظران صنعت آن را طی یک یا دو سال آینده اعلام کردهاند.
به نظر میرسد پیامدهای تحقق این پیشبینیها تکاندهنده باشد، بهویژه که با پیشبینیهای افزایشی بیش از حد صنعت شیل در یکی دو دهه پیش، در تضاد هستند. برای مثال، سال ۰۰۵، اندیشکده RAND Corp در واشنگتن پیشبینی میکرد ایالات متحده نفت شیل کافی برای حدود ۴۰۰ سال تولید را در اختیار دارد و در سال ۲۰۱۲، یکی از مدیران ارشد شرکت نفت اکسونموبیل (ExxonMobil) ادعا کرد ایالات متحده برای «حدود ۱۰۰ سال عرضه گاز طبیعی»، ذخایر دارد.
در این میان، اما مخالفانی بودند که هشدار میدادند نفت و گاز شیل در بهترین حالت نقش تقویتکننده موقتی را دارند که در مدتی کوتاه به اوج تولید خود خواهند رسید و سپس کاهش مییابند، اما در نهایت از نظرات این گروه بهعنوان «افراد بدبین» نسبت به مشکلات جهانی (Doomers) عبور کردند، اما حالا معلوم شد که در همه مدت حق با آنها بوده است.
اشتباههای پیشبینی: تحلیلگران به اشتباه انتظار داشتند پس از سقوط تولید نفت متعارف آمریکا در حدود سال ۲۰۰۵، قیمت نفت بهطور دائمی در سطح سه رقمی باقی خواهد ماند. در عمل این اتفاق نیفتاد و اشکال گرانتر نفت و گاز غیرمتعارف بهویژه شیل ایالات متحده، بخش عمدهای از کاهش تولید نفت متعارف را جبران کرد، اما افزایش شدید قیمت جهانی نفت در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ به بحران مالی کمک کرد و پس از سقوط مالی سال ۲۰۰۸، تقاضای بسیار کمتری برای نفت وجود داشت. از آنجا که پروژههای تولید نفت سالها پیش با انتظارها تقاضا برنامهریزی میشوند، عرضه نفت بهرغم تقاضای پایین بهدلیل رکود اقتصادی همچنان به بازارها ادامه یافت. در نتیجه اشباع نفت و گاز در بازار، قیمت نفت در آن زمان کاهش یافت و به باور ورود به عصر جدیدی از نفت ارزان «ساخت آمریکا» دامن زد.
انقباض اقتصادی در راه است: با توجه به اینکه انقلاب شیل ایالات متحده نقش کلیدی در پایین نگهداشتن قیمت جهانی نفت و تأمین نیازهای انرژی برای ادامه فعالیتهای اقتصادی ایفا کرده است، عقبنشینی انقلاب شیل ایالات متحده آثار منفی اقتصادی گستردهای خواهد داشت.
تولید ایالات متحده حدود ۷۰ درصد از کل افزایش ظرفیت جهانی نفت از سال ۲۰۱۹ و ۷۵ درصد رشد عرضه گاز مایعشده را به خود اختصاص داده است، بنابراین از آنجا که نفت و گاز شیل ایالات متحده در چند سال آینده به اوج میرسد، سپس رشد آن ثابت میشود و سرانجام کاهش مییابد، تولید جهانی نفت و گاز نیز در مدت کوتاهی این روند را طی خواهد کرد.
تولید نفت ایالات متحده ۱۱ میلیون بشکه در روز
تولیدکنندگان نفت و گاز خلیج فارس نیز نمیتوانند این کمبود را بهطور کامل جبران کنند. تولید نفت ایالات متحده اکنون بهطور متوسط حدود ۱۱ میلیون بشکه در روز است. تجزیهوتحلیل سال ۲۰۲۲ سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) نشان میدهد اعضای این سازمان در مجموع میتوانند حداکثر ۴.۵ میلیون بشکه در روز، یعنی کمتر از نیمی از تولید کنونی شیل آمریکا، تولید خود را افزایش دهند. همچنین مشخص نیست که اوپک چه مدت میتواند ظرفیت مازاد خود را برای حفظ حداکثر سطح تولید، عملیاتی کند.
تولید نفت و گاز شیل، ۱۰ درصد از رشد تولید ناخالص داخلی در ایالات متحده را از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ به خود اختصاص داده است، که با کاهش تولید شیل بهتدریج از بین خواهد رفت. این شرایط بهعنوان یک بحران اقتصادی تورمی طولانیمدت تجربه خواهد شد که بهنوبه خود به نوسانات در بازارهای مالی جهانی دامن خواهد زد.
این موارد حاکی از آن است که جهان در حال گذراندن یک بحران انرژی فراگیر است که بدون تسریع در دگرگونی نظام انرژی، پیامدهای اقتصادی و مالی شدیدی را ایجاد میکند. پروندههای ورشکستگی بانک سیلیکون ولی، بانک کردیت سوئیس (Credit Suisse) و دیگر موارد، تنها شکافهایی هستند که در غیاب تجدید ساختار اقتصادی ریشهای برای توسعه سریع یک نظام انرژی جدید، به شکافهای بزرگتری تبدیل میشوند.
در حالی که نظام جدید انرژی پاک هنوز در حال ظهور است، باید برخی از تنگناهای موجود مدیریت شود وگرنه ممکن است با از دست دادن سرمایه و انرژی که ظرفیت کامل تحول نظام انرژی را از بین میبرد، حتی جهان دچار پسرفت در حوزه انرژی و مقابله با تغییرات اقلیمی شود. در واقع، پنجره اقدام بسیار کوتاه است و در این دهه باید اقدامهای مؤثری انجام شود، در طول این مسیر، باید از روندهای اصلی که احتمال دارد در نتیجه پایان رونق نفت و گاز شیل آمریکا ظاهر میشود، آگاه بود:
۱- توهم نفت ارزان با به اوج رسیدن تولید شیل آمریکا در حال از بین رفتن است، در حالی که ممکن است بهدلیل تأثیر قیمت بالا بر تقاضا همچنان قیمتها نوسان داشته باشند، اما بهدلیل تأثیر کاهش تولید شیل ایالات متحده، در میانمدت قیمتهای بالای نفت تداوم خواهد داشت.
۲- در کوتاهمدت، تولیدکنندگان نفت و گاز خلیج فارس بیشترین نفع را میبرند، هماکنون آنها تنها تأمینکنندگان نفت و گاز دارای ظرفیت کافی برای حفظ تولید هستند و بیشترین سهم بازار و سود را در قیمتهای بالای نفت بهدست میآورند.
۳- بخشی از سرمایهها به کشورهای اوپک بهعنوان محلی امن برای سرمایهگذاری منتقل میشود، اما این یک سراب است. انتظار میرود بسیاری از اعضای اوپک برنامههای توسعه نفت و گاز خود را اعلام کنند و سرمایهگذارانی که بهدنبال ثبات و رشد هستند، سرمایههای خود را بهعنوان آخرین فضای امن به این کشورها منتقل کنند، اما تولیدکنندگان اوپک نیز مدت کوتاهی پس از کاهش تولید شیل آمریکا، فضای مشابهی را تجربه خواهند کرد و در نتیجه سرمایهگذاران خیلی زودتر از آنچه تصور میکنند، ضررهای جدی را متحمل خواهند شد.
۴- میتوان انتظار افزایش دوقطبی سیاسی را در آمریکا داشت. نقض وعده بایدن برای اعطای مجوز حفاری در قطب شمال نشان میدهد میدان نبرد سیاسی بین لابیگران سوخت فسیلی و حامیان انرژیهای پاک شدیدتر میشود. با کاهش تولید شیل آمریکا، میلیونها شغل در معرض خطر خواهند بود و این میتواند پیامدهای منفی اقتصادی و فرهنگی بیشتری را همراه با بازگشت ایالات متحده به وضعیت واردکننده خالص نفت ایجاد کند.
۵- تحول انرژی پاک برای تثبیت اقتصاد جهانی و بازگرداندن رونق حیاتی خواهد بود، اما صنعت نفت دچار فروپاشی خواهد شد. تنها مسیر قابل دوام برای عبور از بحران انرژی و تورم کنونی، تسریع تحول انرژی پاک با تمرکز بر استقرار فناوریهای انرژی خورشیدی، بادی و باتری است که اکنون بهطور تصاعدی در حال توسعه بوده و اکنون در مواردی حتی نسبت به سوختهای فسیلی مقرون بهصرفهتر هستند.
در گزارش «تفکر مجدد تغییر اقلیمی» که توسط اندیشکده RethinkX در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، تأکید شده است حتی در غیاب سیاستگذاریهای مناسب و با وجود موانع اصلی سازمانی، عوامل اقتصادی بهطور اجتنابناپذیری صنایع انرژی کنونی را تا سال ۲۰۴۰ در اثر جایگزینی نظام انرژی جدید مبتنی بر انرژی خورشیدی، بادی و باتری به فروپاشی سوق خواهند داد. این زمان بسیار سریعتر از آن چیزی است که تحلیلگران آژانس بینالمللی انرژی (IEA) مدعی هستند که «اکنون سرعت جایگزینی انرژی برای جلوگیری از تغییرات خطرناک اقلیمی کافی نیست». دادههای بررسیشده توسط اندیشکده RethinkX نشان میدهد تقاضای جهانی نفت بین سالهای ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۰ به اوج خود میرسد و سپس کاهش فزایندهای را تا سال ۲۰۴۰ تجربه خواهد کرد.
قیمت نفت کاهش خواهد یافت
پس از رسیدن به اوج و کاهش تقاضا، قیمت نفت نیز سقوط خواهد کرد. در اواخر دهه ۲۰۲۰، صنعت جهانی نفت از نظر اقتصادی ناپایدار میشود، زمانی که یکچهارم انرژی خود را برای ادامه تولید نفت بیشتر، مصرف خواهد کرد و در نتیجه، نرخ بازگشت انرژی سرمایهگذاری (EROI) نفت بهشدت کاهش مییابد (وقتی این نرخ برای یک منبع انرژی بزرگ باشد، به این معناست که تولید انرژی از آن منبع نسبتاً آسان و مقرونبهصرفه است). این موضوع در مقالهای در شماره اخیر نشریه فناوری نفت (Journal of Petroleum Technology) که توسط انجمن مهندسان نفت آمریکا منتشر میشود، مطرح شده است. در واقع، همزمان با کاهش تقاضای جهانی نفت، قیمت نفت نیز کاهش خواهد یافت. در این مرحله، با فرض صحت نتایج مطالعه نشریه یادشده در مورد نرخ نزولی بازگشت انرژی سرمایهگذاری (EROI)، تسریع در فروپاشی صنعت نفت جهان آغاز میشود و در چنین نرخی، زمانی که قیمتهای نفت از یک حد معینی کمتر شود، ادامه فعالیتهای صنعت نفت بهسادگی از نظر اقتصادی غیرممکن خواهد شد.
چه باید کرد؟ ما باید آگاهی خود را نسبت به این واقعیت افزایش دهیم که پایان عصر نفت بهسرعت نزدیک است و ظرف دو دهه آینده فرا خواهد رسید. این عصر اجتنابناپذیر بهخودیخود بهمعنای اجتناب از تغییرات خطرناک اقلیمی نیست، اما بدان معناست که سرمایهگذاری در صنایع نفت و گاز هرگز بازدهی پیشبینیشده را به همراه نخواهد داشت و منجر به تریلیونها دلار ضرر میشود.
یکی از بزرگترین موانع برای تحول نظام انرژی این است که مؤسسات مالی و سیاستگذاران هنوز تا حد زیادی این فرآیندها را که پویایی تغییر فاز هستند، درک نکردهاند. باید توجه داشت که بحران کنونی تورم، یک بحران در یک نظام اقتصادی ساکن و مستقر نیست. این شرایط نشانهای از نابودی نظام عصر نفت است و در حالی که یک نظام بالقوه جدید ظهور میکند، تلاش برای حل بحران تورم با استفاده از همان ابزارهای کلان اقتصادی نظام قدیمی (مانند افزایش نرخ بهره، ریاضت اقتصادی و...) ممکن نخواهد بود.
ما باید ظهور نظام جدید را از طریق به حداکثر رساندن جریان سرمایه به محرکهای اصلی، فناوریها و ساختارهای سازماندهی چنین نظامی تسریع کنیم و این کار، در پایهترین سطح خود، به انگیزههای کلان اقتصادی برای سوق دادن جریانهای سرمایه به سوی نظام جدید انرژی نیاز دارد.
ما همچنین باید خود و سازمانها را برای آنچه در راه است آماده کنیم. این امر نهتنها مستلزم توجه به فرآیندهای مادی، زنجیرههای تأمین و مواردی از این دست است، بلکه نیاز دارد بررسی کنیم چه نوع ارزشها، ساختارهای اجتماعی و الگوهای اقتصادی برای نظام نوظهور بهتر عمل میکنند، سرانجام ما نیاز به توسعه و تجسم راههای کلینگر جدید برای دوره تحولات آتی داریم که به ما قدرت دهد پیچیدگیها را بشناسیم و از آن به سلامت عبور کنیم.