سيدمحمدصادق خرازي در نخستين همايش تشكيلاتي حزب نداي ايرانيان حرفهايي زد كه هرگز به مذاق اعوان و انصار احمدينژاد خوش نيامد.
رييس شوراي مركزي حزب نداي ايرانيان گفته بود كه «حزب ندا تمام تلاش خود را ميكند كه انحراف از كشور رخت بربندد و اين انحراف را در وجود احمدينژاديسم به عنوان يك فرهنگ ميبيند. ما ميخواهيم كه خط انحراف از كشور برود ولو خون بخواهد.»
خرازي اين جملات را گفت تا علياكبر جوانفكر و عبدالرضا داوري طي جوابيههاي جداگانهاي سعي در معرفي خرازي به عنوان نماد اليگارشي حاكميتي بكنند.
متن جوابيه مردان رسانهاي احمدينژاد به سيد محمد صادق خرازي آنقدر پر كنايه و تند و تيز بود كه نميشد به راحتي از كنار جملاتش عبور كرد.
جوانفكر و داوري جداي از تلاشي كه براي زير سوال بردن صادق خرازي كرده بودند يك هدف ديگر را ميشد از لابهلاي كلمات كنار هم چيدهشان ديد: «معرفي دوباره احمدينژاد و احتمال بازگشت كانديداتوري او براي انتخابات سال 96». بالمال دوئل كلامي سيدمحمد صادق خرازي با مردان محمود احمدينژاد اتفاق سادهاي نبود كه بشود به راحتي از كنار آن گذشت.
بر همين اساس به گفتوگو با رييس شوراي مركزي حزب ندا نشستيم تا ببينيم چرا هشدارهايش درباره خطر احمدينژاديسم اين گونه با واكنش مشاوران رسانهاي محمود احمدينژاد مواجه شد.
خرازي در اين گفتوگو تاكيد كرد كه احمدينژاديها ميخواهند فضاي سياسي كشور را دوقطبي كنند. صادق خرازي پشت پرده حملات به آيتالله هاشمي را در همين راستا ارزيابي كرد و گفت كه كه اينها ميخواهند با پاره كردن شناسنامه انقلاب اسم پدران انقلاب را عوض كند.
خرازي همچنين حرفهايي درباره حزب ندا زد. اينكه هدفش از راهاندازي حزب ندا رسيدن به پست و مقام نبوده است. براي اين ادعاي خود هم اين ادعا را مطرح ميكند: «اگر ميخواستم عهدهدار مقامي شوم، در دوران خانهنشيني اصلاحات، يار و همراه سيد اصلاحات نميشدم.»
با خرازي جداي از مساله احمدينژاديسم درباره مذاكرات هستهاي، ماجراي تشييع شهداي غواص، نگارش نامه به جرج بوش در سال 2003 و دولت روحاني سخن گفتهايم.
اظهارات شما در همايش تشكيلاتي حزب نداي ايرانيان درباره اينكه حاضريد براي زدودن خط انحراف از كشور خون بدهيد، با واكنشهاي زيادي از سوي هواداران رييس دولت قبل و نيز برخي رسانهها مواجه شده و برخي از آن تعبير به «اصلاحات خونين خرازي» كردهاند. آيا اين گفته شما ناظر به اتفاقي در آينده است يا اشاره به ريخته شدن خون صرفا يك استعاره بود؟
ريختن خون براي احياي امر به معروف و نهي از منكر در فرهنگ ديني ما يك استعاره و نشانه اوج ايثار است. با نظر به فرهنگ ديني و ملي و رجوع به ادبيات منظوم و منثور، منظور از خون دادن براي يك هدف، گذشتن از جان و زندگي براي رسيدن به مرحلهاي والاتر و آرماني بزرگتر است.
مراد از اين گفته، اوج از خودگذشتگي است، نه تسويه حساب. منظور خونريزي و دعوت به ريختن خون مخالف نيست؛ چون برخورد خونين نه با فرهنگ و اعتقادات ديني ما سنخيت دارد، نه مطابق شرع و قانون است و نه با مرام و مسلك فكري و سياسي ما تناسب دارد. هرگز با حركتهاي منتهي به خشونت و درگيريهاي غيرقانوني موافق نبودم و نخواهم بود.
اين هدف والا كه حاضر به چنين ازخود گذشتگي براي دستيابي به آن هستيد، چيست؟
من در همايش تشكيلاتي حزب نداي ايرانيان گفتم كه تلاش ما معطوف به اين است كه انحراف از كشور رخت بربندد. مساله ما شخص احمدينژاد نيست، چرا كه معتقدم احمدينژاد يك بازنشسته سياسي است و نظام به او فرصت بازگشت دوباره به قدرت را نخواهد داد.
انحراف در احمدينژاديسم به عنوان يك فرهنگ است. خطر در تفكر احمدينژاديسم است كه بايد با ابزار آگاهي، روشنگريهاي فكري و قطع آبشخورهاي مالي و معنوي آن، اين خطر بزرگ را براي هميشه از فراز كشور دور كنيم. احمدينژاد رفت و تمام شد، اما احمدينژاديسم داراي ريشهها و شاخههايي است كه قطع آن زمان ميبرد، نيازمند كار فكري و فرهنگي و تلاش جمعي است.
شما در جمع اصلاحطلبان مشهد گفتيد كه «آقايان دولتمردان سابق متوجه نيستند كه در خلوت چه صحبتهايي عليه انقلاب و محكمات آن كرده و ميكنند. » برخي در شبكههاي اجتماعي از اين گفته تعبير به آغاز دور جديدي از افشاگري كردهاند و پرسيدهاند آيا اسناد اين گفتهها در اختيار شماست؟
نهتنها دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي در جريان اين گونه گفتهها هستند، بلكه بسياري افراد ميدانند كه اينها در خلوت و جلوت چه ميگويند، اين گفتهها جايي براي انكار و حاشا نگذاشته است. نميتوانند فرار به جلو كنند يا بگويند سندش كجاست؟ سندش نزد همان مراكزي است كه بايد باشد. آنها در نهان يك گونه سخن ميگفتند و در عيان گونه ديگر. اسناد مذاكرات ديپلماتيك آنها موجود است.
مخالفانتان ميگويند شما مبتكر نگارش نامه به جورج بوش، رييسجمهور وقت امريكا در سال 2003 بوديد. نامهاي كه هرگز دربارهاش توضيحي نداديد.
بله، من درباره اين نامه و مذاكرات پيرامون آن سكوت كردهام. اين نامه و نقش خود را نه تاييد كردهام و نه تكذيب و هر كس از من گفتهاي درباره اين نامه نقل كند، درست نيست و خلاف و دروغ بين است وقابل پيگرد حقوقي است. من آنها كه اين نامه يا گفتهاي درباره آن را به من نسبت دهند، تحت تعقيب قضايي قرار ميدهم.
دلواپسان هم مدعياند كه نگران قول و قرارهاي تيم مذاكرهكننده هستهاي با 1+5 هستند. شما چنين نگراني را بجا ميدانيد؟
من اين دلواپسان را ارجاع دادهام به مذاكرات انجام شده در دولت قبل. بروند و متن قول و قرارهاي مذاكرهكنندگان سابق را بررسي كنند. متن مذاكرات هستهاي فعلي هم موجود است و شايد روزي منتشر شود، آن زمان همين دلواپسان شرمنده چنين تهمتها و بهتانهايي خواهند شد كه به ناحق به شريفترين فرزندان اين ملت زدهاند.
من متاسفم كه برادرم آقاي دكتر ظريف، با اين همه سوابق درخشان براي كشور و ايستادگي بحق براي منافع ملي كه مورد اذعان طرفين خارجي است را خائن خطاب ميكنند.
مگر ميشود در شرايطي كه مقام معظم رهبري و تمام اركان نظام از تيم مذاكرهكننده حمايت ميكنند، عدهاي با ادعاي ولايتمداري، همين تيم را خائن بدانند.
دلواپسان به راستي دلسوز چه هستند؟ چرا اين دلواپسي در اين دو سال اوج گرفته و فقط درباره يك حوزه دلواپس هستند؟ چرا اين دلواپسان درباره مشكلات به جاي مانده از دولت سابق سكوت كردهاند؟ چرا اين دلواپسان، نگران رقمهاي ميلياردي اختلاسها و سوءاستفادهها كه هر روز در رسانهها منتشر و از سوي مراجع قضايي تاييد ميشود نيستند؟ چرا اينها دلواپس تحريمهاي ظالمانه، تورم كمرشكن و تهديدات روزانه دشمنان در دولت قبل نبودند؟ دلواپسي خوب است، به شرطي كه ملي باشد، با نيات جناحي و با ابزار تهمت و تخريب نباشد، دلواپس معيشت و سلامت و رفاه مردم هم باشند.
حرف دلواپسان اين است كه بايد خطوط قرمز بيشتري در مذاكرات هستهاي تعيين شود و به ويژه نگران بازرسيهاي نظامي هستند.
بازرسي از مراكز نظامي مورد تاييد هيچكس نيست. هم مقام معظم رهبري با آن مخالفت كردهاند و هم فرماندهان گفتهاند اجازه آن را نخواهند داد. تيم مذاكرهكننده هم گفته كه با آن موافقت نكرده و مذاكره نخواهد كرد. البته گفتههاي وزير خارجه امريكا در هفته گذشته كه آنها ديگر درصدد تحقيق پيرامون گذشته برنامه هستهاي ايران نيستند، پيام روشني دارد. امريكا ديگر نميخواهد خود را به ادعاهاي ثابت نشده گذشته مشغول كند، بلكه آينده را در نظر ميگيرد.
به نظر ميرسد در مذاكرات هستهاي بيش از آنكه رفع تحريمها دغدغه باشد، اثرگذاري تحريمها در زندگي ايرانيهاست كه در داخل محل جدل شده است. شما چه نقشي براي تحريمها قايل هستيد؟
هم تخفيف نقش تحريمها در معضلات موجود اشتباه است و هم تقويت آن. نه ميتوان نقش تحريمها را تنزل داد و نه بايد چنان نقشي به تحريمها داد كه گويي همه مشكلات ما و سوءمديريتها و سوءتدبيرهاي مسوولان همه با آب تحريم شسته شود. از نظر استراتژيك ناديده گرفتن نقش تحريمها يا پررنگ كردن اين عامل، هر دو به يك ميزان به سياستگذاريها لطمه ميزند. نميتوان همه مشكلات را به گردن تحريمها انداخت و از پاسخگويي درباره ضعفها و سوءمديريتها فرار كرد يا نقش تحريمها را چنان ناديده گرفت كه گويي هر آنچه هست، به خاطر سوءتدبير مسوولان فعلي است.
شما تمام قد از دولت روحاني حمايت ميكنيد؟
حمايت ما از دولت مشروط است؛ تا مادامي كه بر وعدههاي خود با مردمي كه حماسه 24 خرداد را خلق كردند، پايبند باشد. چنان كه رييسجمهور محترم گفته، دولت وعدههايش را فراموش نكرده است؛ پس ما هم قاطعانه از اين دولت كه ميراثدار معضلات اساسي است، حمايت ميكنيم.
اين حمايت منتهي به سهمخواهي خواهد شد؟
اين را از روز اول تشكيل حزب ندا ميگفتند، ادعاي برخي اين بود كه چون من سهمي از دولت نگرفتهام، به سمت تاسيس حزب رفتم. كمااينكه حتي به فرض صحت چنين خواستهاي، با اصول دموكراسي در تغاير نيست، اما گويندگان هدفي بزرگتر را فداي گرفتن پست و مقام ميكنند. من اگر پي كسب پست بودم، اين راهش نبود؛ اگر ميخواستم عهدهدار مقامي شوم، در دوران خانهنشيني اصلاحات، يار و همراه سيد اصلاحات نميشدم.
در عصر برخورد با اصلاحطلبان، تقيه پيشه ميكردم، نه اينكه سينه بيمارم را سپر كنم و به ميداني پا بگذارم كه در آن ميشد با سكوت، حداقل از گزند اتهامها دور ماند. رسيدن به پست، راه آسانتر و مسير هموارتري دارد تا قدم گذاشتن در مسير ايجاد يك تشكيلات مدني. متاسفانه همان كساني كه داراي شان سياسي براي من بودند و به هنگام نياز پاشنه در دفتر و منزل را برداشته بودند تا ديدند ما به دنبال اين هستيم كه جريان جديدي با نگاه اصلاحات سامان بدهيم به بدگويي و ناسزاگويي روي آوردند.
ندا هم از رفقا نامردمي ديد هم از رقبا ناجوانمردي تحمل كرد. متاسف هستم بگويم قبل از آنكه بدانند هدف ندا چيست شروع به تهديد و اهانت ميكنند.
جالب است در بستر انتقاد از عملكرد اصلاحات و اصلاحطلبان اگر انتقاداتي كه برادرانمان عبدي و عارف به صورت صريح دارند از زبان ندا گفته شود موضع ميگيرند و اهانت ميكنند ولي اگر از زبان اين دوستان باشد زبان تكريم وتاييد بهكار ميگيرند. ما اصلاحات را نهتنها قبول داريم بلكه وجود آن را براي كشور ضرورت محض ميدانيم منتها حرفمان اين است نميتوان مدعي اصلاحطلبي بود ولي رفتار و هنجارهاي خطشكن را توصيه كرد.
به عنوان رييس شوراي مركزي يك حزب اصلاحطلب، نظرتان درباره تخريب رييسجمهور و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام از تريبونهاي خاص چيست؟ بالاخص اينكه در مراسم تشييع پيكر شهداي عمليات كربلاي4، به روساي دو قوه كشور حمله شد و عدهاي خود را سخنگوي شهداي كشور ميدانند و به نقل از آنها، نيات خود را اعلام ميكنند.
اين روزها سالگرد شهادت سردار رشيد جبهههاي جنگ، شهيد دكتر مصطفي چمران است كه من از نزديك افتخار زيارت و همراهي ايشان را در مناطق عملياتي داشتم. مناجات ايشان سراسر عشق به خداست، عدم تعلق به دلبستگيهاي دنيوي است، ديگر شهداي ما نيز به هرچه رنگ تعلق داشت پشت پا زدند و غواصان شهيد نيز دست بسته به معراج رفتند.
نسبتي بين عوالم شهداي سبكبار ما با كاسبيهاي دو روزه سياسي و جناحي عدهاي نيست. شهدا با ايثار جان خود، حرفشان را براي هميشه تاريخ زدهاند؛ آنها بر دشمن متجاوز خارجي شوريدند، نه بر برادران و مسوولان مملكت خود. نه نياز به سخنگو دارند و نه نياز به آن است كه اين استقبال گسترده مردمي از پاكترين و مخلصترين فرزندانشان، خرج بازيهاي عدهاي شود كه آمدهاند توشه دنيوي بگيرند و از اشك و آه خالص مردم، آب و نان جناحي خود را تامين كنند.
متاسفانه در اين روزهاي ضيافت الهي و خودسازي معنوي، برخي تريبونهايي كه بايد دعوتكننده مردم به اخلاق حسنه باشد، تبديل به توپخانه سياسي عليه چهرههاي برجسته نظام شده است. البته اين روزها جرياني سعي دارد تا با تخريب آقاي هاشميرفسنجاني، به زعم خود فضاي سياسي را دوقطبي كند. اما دوره دوقطبيسازي گذشته و مردم ميبينند تخريبكنندگان هاشمي خود متهم پروندههاي مفاسد اقتصادي هستند. هاشميرفسنجاني، شناسنامه انقلاب است و تازه به دوران رسيدهها نميتوانند به خيال خود با پاره كردن شناسنامه، اسم پدران انقلاب را عوض كنند.
آقاي جوانفكر در پاسخ به شما نوشته «آقاي صادق خرازي ميداند كه سال ۱۳۹۶ ميتواند با درس بزرگي براي صاحبان زر و زور توام باشد؛ درسي كه در نتيجه آن مردم به طور واقعي بر سرنوشت خويش حاكم خواهند شد.» اين ميتواند نشان دهد كه بار ديگر اين دو قطبي براي انتخابات آينده رياستجمهوري احيا خواهد شد؟
متاسفم كه ايشان معتقدند مردم تاكنون به طور واقعي بر سرنوشت خويش حاكم نبودند. دستگاههاي مسوول اين ادعا را رصد كنند و ببينند چگونه يكي از مديران دولت قبل چنين بهتان بزرگي به نظام ميزند؟ از اين گفته چه استنباطي ميتوان كرد جز اينكه جرياني ترتيبات سابق در چرخش قدرت را قبول ندارد و تهديد به بر هم زدن آن ميكند. گرچه تكرار ميكنم، احمدينژاد تمام شده و احيا نخواهد شد اما خطر احمدينژاديسم و مصاديق آن هنوز نظام را تهديد ميكند.
حزب نداي ايرانيان در صف مقدم اين مقابله فكري با احمدينژاديسم خواهد بود و از ايثار جان خود هم مضايقه نميكنيم؛ آنها نگران ريختن خونشان نباشند، انحراف را با منطق ميتوان زدود نه با خون؛ ولي نياز به همت بالايي است كه حاضريم براي اين نهي از منكر از همهچيز خود بگذريم. عدهاي چه در اردوگاه اصلاحات و چه رقباي آن در دورهاي خواستند ندا را خارج از جريان اصلاحات برانند و آن را جرياني مشكوك بنامند كه گويي از جايي خط ميگيريم.
يكي ديگر از همفكران آقاي جوانفكر هم ادعا كرده كه ما جزو احزاب بدلي برساخته محافل قدرت و حلقههاي امنيتي هستيم و احمدينژاديسم آمده تا با ما مبارزه كند. همين آقا به سوابق من اشاره كرده كه چطور در دوران جواني عهدهدار آن مسووليتها بودم.
هراسي نيست از نقد عملكرد و كارنامهام در ستاد تبليغات جنگ، سفارت ايران در سازمان ملل و فرانسه، معاونت وزارت خارجه و... اين عده كه با شعار جوانگرايي آمدند امروز مخالف اين هستند كه چرا يك جوان به اين مسووليتها رسيد، بيايند كارنامهام را نقد كنند.
البته چارهاي ندارند جز اينكه به مسووليتهاي ما اشاره كنند و همان را براي حمله كافي بدانند، چون هم مسلكان سياسي اين طيف، فقط يك بار به مسووليتهاي كلان رسيدند و با چندين پرونده اقتصادي و مفاسد هولناك كنار رفتند و منتظر بررسي اتهامات خود هستند. مسووليت داشتن در مملكت جرم نيست، اما سوءاستفاده از موقعيت و فساد اقتصادي جرم است.
جالب است برخي نيز در سال ١٣٨٤ چنان چاووشي آقاي هاشمي با قلم و سخن خود ميكردند كه گويي فراموش كردهاند كه عملكرد آنها بر اسناد و مدارك اين كشور ثبت و ضبط است.
كارنامه آقايان اظهرمنالشمس است و اميدوارم دستگاه قضا با قدرت و در عين حال دقت و شفاف عملكردها را داوري كند و به دور از دلبستگي و وابستگيها متهمان و مجرمان و نااهلان را به سزاي اعمال خويش برساند. براي حيات انقلاب و حفظ آرمانهاي انقلاب عملكرد نهادهاي نظارتي امري مسلم و در عين حال ضروري است.
برش 1
ندا هم از رفقا نامردمي ديد هم از رقبا ناجوانمردي تحمل كرد.
نسبتي بين عوالم شهداي سبكبار ما با كاسبيهاي دو روزه سياسي و جناحي عدهاي نيست.
جرياني سعي دارد تا با تخريب آقاي هاشميرفسنجاني، فضاي سياسي را دوقطبي كند.
تخريبكنندگان هاشمي خود متهم پروندههاي مفاسد اقتصادي هستند.
هاشميرفسنجاني، شناسنامه انقلاب است.
تازه به دوران رسيدهها نميتوانند اسم پدران انقلاب را عوض كنند.
احمدينژاد تمام شده و احيا نخواهد شد اما خطر احمدينژاديسم و مصاديق آن هنوز نظام را تهديد ميكند.
انحراف را با منطق ميتوان زدود نه با خون
مسووليت داشتن در مملكت جرم نيست، اما سوءاستفاده از موقعيت و فساد اقتصادي جرم است.
اينهايي كه به آيتالله هاشمي ميتازند سال ١٣٨٤ چاووشي آقاي هاشمي ميكردند.
برش 2
هرگز با حركتهاي منتهي به خشونت و درگيريهاي غيرقانوني موافق نبودم و نخواهم بود.
معتقدم احمدينژاد يك بازنشسته سياسي است و نظام به او فرصت بازگشت دوباره به قدرت را نخواهد داد.
احمدينژاد رفت و تمام شد، اما احمدينژاديسم داراي ريشهها و شاخههايي است كه قطع آن زمان ميبرد.
چرا اين دلواپسان، نگران رقمهاي ميلياردي اختلاسها و سوءاستفادهها كه هر روز در رسانهها منتشر و از سوي مراجع قضايي تاييد ميشود، نيستند؟
رييسجمهور محترم گفته، دولت وعدههايش را فراموش نكرده است؛ پس ما هم قاطعانه از اين دولت كه ميراثدار معضلات اساسي است، حمايت ميكنيم.
اگر ميخواستم عهدهدار مقامي شوم، در دوران خانهنشيني اصلاحات، يار و همراه سيد اصلاحات نميشدم.
∎
نظر شما