چالشهایی که اگر با سرنوشت شوم و مشترک دولتهای یهود در تاریخ جمع شوند، موجودیت رژیم صهیونیستی را که همچون یک گسل ناآرام با امواج و تلاطم بالا روی خط قرمز نگهداشته شده، هیچ و پوچ نشان خواهند داد. در ادامه این گزارش به مهمترین عوامل و مشخصهها از چالشهایی اشاره خواهیم کرد که ناامنیِ مقطعی تلآویو را به سمت خودنابودیِ حتمی میکشاند.
نظم سیاسی یا بینظمی سیاسی؟
در نظم سیاسی حاکم بر رژیم صهیونیستی که از نوع پارلمانی است، رئیس این رژیم مقامی تشریفاتیتر از هر جای دیگر دارد و کنست (پارلمان) نیز به جای آنکه بتواند خواست اکثریت صهیونیستها را در انتخاب نخستوزیر و نظارت بر کار کابینه منعکس کند، حالا معلوم شده خود قربانی خواستههای کابینه و تسلیم نخستوزیر است. حتی دستگاه قضا که رکن سوم هر نظام سیاسی است، در سرزمینهای اشغالی بر اثر قدرت گرفتن ائتلافی افراطگرا، کارآمدی و استقلالش را از دست داد؛ تصویب لایحه مربوط به اصلاحات قضایی توسط کابینه «بنیامین نتانیاهو» در واقع نمایشی از استبداد و به معنای فقدان عنصر نظارت برای سیستم قضایی بود.
تحولات اخیر رژیم صهیونیستی را حتی نمیتوان استبداد اکثریت نامید؛ آن طوری که نظامهای دموکرات جهان از دولتهای ائتلافی یاد میکنند. نظرسنجیهای اخیری که در سرزمینهای اشغالی انجام شده نشان میدهد که در زمان کمتر از دو ماهی که کابینه جدید تلآویو به سرکردگی نتانیاهو بر سر کار آمده، آراء و اقبال شهرکنشینان صهیونیست نسبت به حزب لیکودِ او کاهش یافته و چنانچه انتخابات دوباره برگزار شود، ائتلاف او اکثریت را به دست نخواهد آورد. این وضعیت را «اسحاق هرتزوگ» رئیس رژیم صهیونیستی با این جمله بیان کرد که «اسرائیلیهای معترض در خیابان، چه آنهایی که به این ائتلاف رای داده و چه آنهایی که رای ندادهاند، از وضعیت کنونی نگران هستند».
سیاستِ پوچ
ساخت سیاست در سرزمینهای اشغالی به قدری شکننده و غیراصولی است که یک فرد، بدون آن که چرخشی نخبگانی در سیستم اتفاق بیفتد، میتواند نزدیک به دو دهه نخستوزیری کند؛ مثال بارز این روند، نتانیاهو است، اما روند این علت خطرناکتری دارد. مشکل آنجایی حاد میشود که بدانیم اصولاً کادری نخبگانی برای مدیریت و حفاظت از موجودیت، بین صهیونیستها تربیت نشده است؛ اگر هم مهرهای جدید وجود داشته باشد، اساساً با سنتیهای قدرتطلب در جدال است!
«نفتالی بنت» یکی از این جایگزینهای جوان برای نخستوزیری رژیم صهیونیستی بود که در مقابل قدرتمندان سنتی دوام نیاورد. او از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ ریاست حزب راستگرای خانه یهودی را برعهده داشت و پس از آن نیز رهبری حزب یامینا را عهدهدار شد. بنتِ پنجاه ساله که زمانی در جایگاههای وزارت جنگ و آموزش تلآویو، به عنوان متحد، دوست، همفکر و حتی فرزندخوانده نتانیاهو یاد میشد، پست نخستوزیری را با تهدیدات و فشارهای بیبی از دست داد. کنار رفتن او توسط اعضای کابینهاش و رسیدن «یائیر لاپید» جانشین او به قدرت، به قدری سنگین بود که باعث شد تا از دنیای سیاست خداحافظی کند.. او بارها گفته بود که از نتانیاهو شکست نخواهد خورد!
ناامنِ بیثبات
ناامنی و بیثباتی دو مولفهای هستند که با موجودیت رژیم صهیونیستی زاده شده و تا مرگ نیز همراهش میمانند. عامل ناامنی به محیط خارجی تلآویو مربوط میشود و بیثباتی نیز، ماهیت داخلی آن است؛ شاید هر کدام از اینها به طور جداگانه در مقاطعی این رژیم را لرزانده باشند، اما بحران زمانی عمیقتر میشود که هر دو تهدید تلآویو را احاطه کرده باشند و شرایط کنونی، نتیجه همین وضعیت است. سیستم سیاسی رژیم صهیونیستی عدم توانایی خود در پاسخگویی به مطالبات مخالفانش را با کشیدهشدن اعتراضات به هشمین هفته متوالی نشان داد. کابینه حاضر نه تنها توان پاسخگویی ندارد بلکه خواهان مذاکره هم نیست و در نهایت آشوبزدگی را وضعیتی لایق خود میبیند.
برخلاف کابینه قانونگریز و افراطگرای نتانیاهو که با تکروی و لجاجت به طرحهای جنجالی خود ادامه میدهد، معارضان خشمگین هستند و برخی مقامات صهیونیست، ماتمزده. آنها به طور جدی نگران درگیریهای گسترده، ترورهای سیاسی و بروز جنگ داخلی هستند. علاوه بر مقامات صهیونیست، کار به جایی رسیده که نزدیکترین رسانهها و محافل سیاسی به سیاستمداران تلآویو، درباره زلزله قریبالوقوع در سرزمینهای اشغالی بین خودشان هشدار میدهند و حماقت نتانیاهو و افراطگرایی اعضای کابینهاش را فریاد میزنند.
رسانههایی همچون «هاآرتص»، «معاریو» و «جروزالمپست» در گزارشهای خود طی دو ماه اخیر هر سناریوی بدی را برای رژیم صهیونیستی متصور نشان دادند: شکاف اجتماعی، دودستگی سیاسی، ترورهای جناحی، مهاجرت معکوس، جنگ داخلی، تحریمهای اقتصادی، محکومیتهای بینالمللی و حتی اوجگیری خیزشهای فلسطینی که در نهایت ممکن است به حملهای خارجی از سوی مقاومت علیه تلآویو و سایر شهرکها منجر شود. نگرانی و ترس این رسانهها با یک سخنرانی «سیدحسن نصرالله» دبیرکل جنبش حزبالله لبنان به حدی رسید که اعلام کردند «تحلیل نصرالله از واقعیتهای داخلی اسرائیل درست است، او چالشهای ما را خوب شناخته و خانه عنکبوت را دوباره به ما یادآوری کرد».
یکی دیگر از تعابیر عمیق و معادلات جالبی که سیدحسن نصرالله به رسانههای صهیونیست یاد داد و همزمان بر حجم آشفتگیشان افزود، «آشوب در برابر آشوب» بود. او خطاب به آمریکاییها گفت نتیجه آشوبی را که برای لبنان کاشتید، باید در «اسرائیلِ دلبندتان» ببینید! در این تعبیر، حرف دبیرکل حزبالله این بود که رژیم صهیونیستی با آشوب همراه است و در این آشوب، نه تنها تلآویو بلکه حتی واشنگتن نیز همه چیز را خواهد باخت. تعبیر این معادله از چند روز قبل هویدا گشت؛ شهرکنشینان فرار را آغاز کردهاند، شرکتهای داخلی و خارجی سرمایههای خود را پس گرفتهاند و چشمانداز صدها اقتصاددان ارشد برای تضعیف قوه قضاییه و آسیبهای بلندمدت تظاهراتهای دوماهه به تحقق پیوسته است.
سرنوشتِ شوم
شهرکنشینان صهیونیست در هر نقطه از بیثباتی و درگیری که باشند، برای رسیدن به آخر خط آمادهاند؛ این در تفکرات معنوی و روحیات اعتقادیشان نقش بسته است. از آنجایی که هیچ دولت از یهود در تاریخ نسبتا جدید بیش از هشتاد سال دوام نیاورده و سرنوشت همه این دولتها به نابودی ختم شده، شهرکنشینان صهیونیستی که خاک فلسطین را غصب کردهاند از «فوبیای دهه هشتم» رنج میبرند؛ ترس و رنجی که به آنها بسیار نزدیک شده و هر آن ممکن است رویای دولتسازیشان را ببلعد.
«ایهود باراک» نخستوزیر پیشین تلآویو در این باره میگوید: «اسرائیل همیشه از نفرین دهه هشتاد رنج میبرد و به استثنای دو دوران پادشاهی داوود و سلیمان و دیگری حشمونیان (Hasmoneans) هیچ یکی از دولتهای اسرائیل بیش از ۸۰ سال عمر نداشته و در این دو مورد نیز اختلافات، تفرقه و درگیریهای داخلی بین خود یهودیان، دلیل اصلی فروپاشی بوده و کار به رویارویی خارجی نرسیده است».
در وضعیتی که یهودیان صهیونیست، منتظر سرنوشت شوم قومشان هستند و با پاهای خود، به سوی لبه پرتگاه حرکت میکنند، به نظر میرسد که این گسلِ ناامن از درون تفکیک و محو خواهد شد.