حسامالدین اسلاملو
صبح دیروز، ایرنا از سفر رئیسجمهور به چین خبر داد. سفری که بر پایه این خبر پاسخی به دعوت رسمی «شی جین پینگ»؛ رئیسجمهور چین صورت گرفته و مقدمات آن به شهریورماه و دعوت پینگ از ابراهیم رئیسی در حاشیه جلسات سازمان همکاری شانگهای بازمیگردد.
اولین سوالی که در پی این خبر برای افکار عمومی ایجاد میشود، هدفگذاریهای رئیسی و دستاوردهای مورد انتظار اوست. با این وجود ایرنا در متن خبر مورداشاره صرفا به گفتن برنامههای این سفر ۳ روزه بسنده کرده است. هرچند اندکی بیش از یک ساعت و نیم بعد و با انتشار مصاحبهای از علاءالدین بروجردی؛ رئیس انجمن دوستی ایران و چین و سفیر سابق ایران در این کشور، به بیان فرصتهای متعدد همکاری میان ایران و چین با تاکید موکد بر دستاوردهای تکنولوژیکی چین پرداخت. اما آیا به راستی میتوان از این دیدار توقع دستاوردهای ملموس و تعیینکننده داشت؟
ایرنا در انتهای خبر سفر رئیسی با ذکر ارقام صادرات و واردات میان ایران و چین، این کشور را «بزرگترین شریک تجاری ایران» نام نهاده و با استناد به آمار 10 ماهه گمرک ایران، از صادرات ۱۲ میلیارد و ۶۰۰ میلیونی ایران به چین و واردات ۱۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیونی ایران از این کشور اشاره کرده است. موضوعی که به نظر میرسد از دید این خبرگزاری یک نشانه مهم اقتصادی و دلیلی بر روابط راهبردی میان دو کشور است. اما برای یافتن میزان اهمیت واقعی و اثرگذاری این اعداد، باید به ارقام مبادلات اقتصادی چین با سایر کشورهای دنیا نگاهی گذرا افکند و به این نتیجه رسید که به دلایل واضح، بهترین مقصد تجاری چین، کشورهای حوزه خلیج فارس است. زیرا وقایع متعددی در این کشورها در جریان است که میتواند بر آینده خاورمیانه تاثیر بگذارد.
خبرآنلاین طی گزارشی به تاریخ یکم دیماه امسال و تحت عنوان «دهنکجی رئیسجمهور چین به تمامیت ارضی ایران»، چین را «بزرگترین شریک تجاری شورای همکاری خلیج(فارس) و بزرگترین بازار صادرات محصولات محصولات پتروشیمی» معرفی میکند و در ادامه مینویسد: «در سال ۲۰۲۱ تجارت دوطرفه(میان چین و این شورا) از ۲۳۰ میلیارد دلار فراتر رفت و واردات نفت خام چین از کشورهای شورای همکاری خلیج(فارس) به بیش از ۲۰۰ میلیون تن رسید.» این خبرگزاری میافزاید: «دو طرف از همکاری گسترده و عمیق در زمینههای سنتی مانند ظرفیت تولید، توسعه زیرساختها، سرمایهگذاری و مالی برخوردار هستند.»
به عبارت دیگر در مقابل تبادل تجاری ۲۳۰ میلیاردی چین با این شورا و یا حتی واردات ۷۲ میلیارد دلاری چین از عربستان و سرمایهگذاری ۵۰ میلیارد دلاری اخیر این کشور در عربستان(به نقل از یورونیوز و براساس گزارش بلومبرگ)، جمع کل واردات و صادرات ایران به و از چین اندکی بیش از ۲۵ میلیارد تومان است. این تفاوت اعداد، از جهت سوگیری سیاستهای اقتصادی چین بسیار مهم است زیرا این کشور بارها نشان داده که مسائل اقتصادی را بر هر مسئله دیگری ارجحیت داده و سیاست را تابع اقتصاد نمیداند. بلکه سیاست خود را هم عرض و زیر لایه اقتصاد پیش میبرد.
ایران برای اینکه همچنان چین را در کنار خود داشته باشد، باید پیشنهادهای وسوسهبرانگیزی روی میز بگذارد. پیشنهادهایی که بتواند چین را قانع کند روابط اقتصادی گستردهتری با ایران برقرار کند، به نحوی که مزایای روابط اقتصادی با کشورهای حوزه خلیج فارس تحتالشعاع قرار گیرد
تا پول داری رفیقتم!
موضعگیری بحثبرانگیز و توهینآمیز رئیسجمهور چین در ماجرای استفاده از عنوان جعلی عربی برای نام بردن از خلیج فارس و سایر مواضع وی که تلویحا برخلاف خواست ایران بود، ذیل همان بحث اهمیت اقتصاد برای این کشور، غیرقابل قبول، اما قابل فهم است.
بنابراین طبیعی است که ایران برای اینکه همچنان چین را در کنار خود داشته باشد، باید پیشنهادهای وسوسهبرانگیزی روی میز بگذارد. پیشنهادهایی که بتواند چین را قانع کند که روابط اقتصادی گستردهتری با ایران برقرار کند، به نحوی که مزایای روابط اقتصادی با کشورهای حوزه خلیج فارس تحتالشعاع قرار گیرد. این مسئله شاید امروز تعیینکننده نباشد، اما شاید در آینده روزی فرابرسد که چین بنا به مصلحت خویش بخواهد میان ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس ارجحیت قائل شود.
از این رو و با وجود نیاز مبرم چین به انرژیهایی نظیر نفت و گاز، به دلیل مسائلی چون تحریمهای ایران و تلاش روسیه برای کنار زدن ایران در بازارهای انرژی چین، عملا دست رئیسی در بالابردن ارزش مالی صادرات به چین بسته است و به همین دلیل برگهای برنده او صرفا در حوزه صادرات چین و سرمایهگذاریهای این کشور در ایران محدود میشود که باز هم تحریمهای متعدد، مانعی بحثبرانگیز خواهد بود.
در مقابل کشورهای حوزه خلیج فارس محدودیتهای ایران در گسترش مبادلات مالی با چین را ندارند و به واقع، تلاشهای معناداری در این راستا انجام میدهند. تلاشهایی که بیش از آنکه به دلیل رونق اقتصادی باشد، اهداف سیاسی را دنبال میکند. از این رو عملا رئیسی در چین با یک ماموریت غیرممکن و یا حداقل بسیار دشوار روبرو است.
کپیبرداری کشورهای عربی از دست اسرائیل
هنری جان تمپل؛ نخستوزیر انگلستان در سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۰ میگوید: «انگلستان دوستان و دشمنان دائمی ندارد؛ بلکه منافع دائمی دارد.»
این جمله را میتوان بنیان اصلی روابط خارجی برشمرد. با این وجود در سیاست اصطلاحاتی مانند دوستی، دشمنی و دشمن دوست من، دوست من است، به وفور استفاده میشود اما اصطلاح دیگری نیز میتوان به این مجموعه افزود: دوست دشمن من، میتواند دوست من هم باشد.
همین سیاست موجب سوق دادن اسرائیل به سمت روسیه شد. اسرائیل با توجه به نفوذ و قدرت ایران در منطقه به این نتیجه رسید که به تنهایی یا به کمک آمریکا و اروپا نمیتواند ایران را مهار کند و یا حداقل این دوستیها اطمینان خاطر لازم را به اسرائیل نمیدهند. از این رو رژیم اسرائیل دکترین جدیدی در سیاست خارجی خود اتخاذ و تلاش کرد با گسترش روابط با روسیه، از این کشور با توجه به روابط متقابلش با ایران، در مواقع لزوم برای مهار ایران استفاده کند. اعلام حمایت پوتین از اسرائیل(ایسنا به نقل از وزیر وقت مسکن اسرائیل در آبان ۱۴۰۰) و روابط صمیمانه او با نتانیاهو و استقبال از نخستوزیری وی(مهر به نقل از خبرگزاری فرانسه در ۹ دی ۱۴۰۱) از جمله این موارد است. هرچند پوتین در کارنامه خود سابقه دفاع از مردم و کشور فلسطین را نیز دارد و از طرفی حمایت برخی مقامات اسرائیل از اوکراین، موجب دلخوریهایی بین روسیه و اسرائیل شده است. اما اصل مسئله همچنان پابرجاست.
به هر حال به نظر میرسد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز تصمیم گرفتهاند همین رویکرد و سیاست را به کار بندند؛ با این تفاوت که گسترش روابط با روسیه هنوز مانند روابط با چین در مسیر سهل قرار نگرفته؛ هرچند پوتین از گسترش همکاریها استقبال کرده است(فارس در مطلبی با عنوان«آمادگی پوتین در جهت تقویت هرچه بیشتر روابط با اعراب» به تاریخ آبان ۱۴۰۱ به این موضوع پرداخته است.) درحال حاضر یکی از مهمترین موانع بر سر گسترش روابط بین کشورهای حوزه خلیج فارس با روسیه، جنگ اوکراین و فشار و ممانعت کشورهای غربی به کشورهای عربی برلی قطع رابطه با پوتین است. مشکلی که چین، (حداقل تا زمان حمله به تایوان که کارشناسان آمریکایی زمان آن را در انتهای این دهه میلادی ذکر کردهاند)، با آن مواجه نیست.
بنابراین کشورهای عربی تلاش دارند با جلب مشارکت هرچه بیشتر چین به عنوان شریک ایران، علاوه بر منفعتهای اقتصادی، منفعت سیاسی نیز ببرند.
شریک استراتژیکی که قابل اعتماد نیست
با توجه به جمیع جهات، میتوان نتیجه گرفت که دیدار رؤسای جمهور ایران و چین، به احتمال فراوان فاقد نتایج ملموس و گسترده خواهد بود. زیرا کاملا قابل پیشبینی است که کشورهای حوزه خلیج فارس نیز با دقت کامل این مذاکرات را زیر نظر دارند و قریب به یقین آماده خواهند بود تا پیشنهادهای بهتری به چین ارائه و به طور غیرمستقیم، نتایج مذاکرات رئیسی را بیثمر کنند. بنابراین دستاوردهای رئیسی لز این سفر نه در انتهای آن و نه حتی با توجه به روابط ایران و چین که با توجه به روابط چین و کشورهای حاشیه خلیج فارس تعیین خواهد شد. حتی این نکته دور از ذهن نیست که در آیندهای (البته نامعلوم)، کشورهای عربی شرط ادامه روابط اقتصادی با چین را قطع رابطه این کشور با ایران اعلام کنند.
از طرفی مواضع رئیسجمهور چین در مورد استفاده از عنوان جعلی خلیج عربی به جای خلیج فارس، زیر سوال بردن تمامیت ارضی ایران و اصولا نحوه مراودات این کشور با سایر کشورها، هشداری آشکار برای مسئولان کشور و بهویژه رئیسجمهور است که بدانند تا چه حد میتوان روی این شریک راهبردی حساب کرد.
جای خالی توجه به افکار عمومی
اهمیتی ندارد که مسئولان منکر این حقیقت واضح شوند اما افکار عمومی مردم ایران نسبت به چین مثبت نیست. ماجرای صیدهای ترال چینیها، بدبینی ایرانیان به محصولات چینی که خود را در انتقادها و لطیفهها آشکارا نشان داده و همانگونه که اشاره شد، موضعگیری رئیسجمهور چین درمورد تمامیت ارضی ایران و تلاش نه چندان موثر مسئولان چین برای رفع و رجوع این مسئله، از جمله مواردی هستند که موجب بدبینی عموم جامعه به دولت چین است.
بنابراین رئیسی علاوه بر جلب توجه چین، باید توجه و اعتماد افکار عمومی مردم ایران را نیز جلب کند. حال نمیدانیم نتیجه تلاش اول چه خواهد بود اما متاسفانه تاکنون از تلاش دوم نیز خبر موثری منتشر نشده است. سوال اینجاست که آیا قرار است افکار عمومی همچنان نادیده گرفته شوند و یا بالاخره تلاشی برای اقناع افکار عمومی انجام شود؟