کیهان نوشت: کارشناسان میگویند «آینده نزدیک» را میشود پیشبینی کرد اما وقتی با انسان دو پا مواجهیم یا وقتی درباره «آینده دور» حرف میزنیم، پیشبینی، کار سادهای نخواهد بود چرا که یک حادثه، یک محاسبه غلط، یک اقدام یا تصمیم پیشبینی نشده میتواند، مسیر تحولات را کاملا تغییر داده و کل مسیر تاریخ را تغییر دهد. (به عنوان مثال رجوع شود به اشتباه محاسباتی یک کارمند ساده سفارت انگلیس در پایتخت دولت عثمانی که منجر به تصویب طرح تشکیل دولت یهود شد و امروز تبعات این محاسبه اشتباه و تشکیل این رژیم منحوس را در منطقه و جهان میبینیم/ در کتاب صلحی که همه صلحها را بر باد داد) بنابر این آنچه در این یادداشت آورده میشود، قطعی نیست و بسته به تحولات آیندهای که از آن خبر نداریم، میتواند تغییر کند.
۱- وقتی روسیه در آستانه یک سالگی جنگ اوکراین اعلام میکند، ارتش یک میلیون و پانصد هزار نفری تشکیل میدهد، یکی از نزدیکترین معانی آن این است که جنگ قرار نیست به این زودیها تمام شود. اگر به اظهارات جدید و ویدئوکنفرانسیِ «هنری کیسینجر» در اجلاس داووس هم دقت کنید، خواهید دید او نیز به این نتیجه رسیده که، شرایط کاملا تغییر کرده و باید اوکراین عضو ناتو بشود در حالی که پیش از این و حدود 10 روز پیش او نظر دیگری داشت و گفته بود، ضمن عقبنشینی ناتو از عضویت اوکراین در این سازمان، باید اوکراین تبدیل به کشوری بیطرف شود تا بتوان به این جنگ پایان داد. حالا اما او میگوید، دیگر عدم عضویت اوکراین در ناتو صلاح نیست و باید این کشور به عضویت این سازمان در آید. این اظهارات نیز نشان میدهد، جنگ اوکراین احتمالا ماهها و شاید حتی یکسال دیگر ادامه پیدا کند. مگر این که در این بین، اتفاقی رخ داده و یکی از طرفین جنگ کوتاه بیاید.
اما در صورت درست بودن فرضیه «ادامهدار بودن جنگ»، میتوان پیشبینی کرد، بزرگترین بازنده این جنگ، اروپا خواهد بود. نباید فراموش کرد اروپا، فقط انگلیس و آلمان و فرانسه نیست و کشورهایی در این قاره هستند که، به لحاظ سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی بسیار آسیبپذیرترند. اگرچه همین سه کشور نیز وضعیت بسیار بدی را در این سه حوزه تجربه میکنند و در انگلیس طی همین مدت چندین دولت سرنگون شده است. به عنوان یک نمونه دیگر، فرانسه درگیر یک اعتصاب بزرگ در بخش حملونقل عمومی است و دولت این کشور از مردم سراسر این کشور خواسته در خانههایشان بمانند! طی روزهای گذشته نیز مردم این کشور از ترس اعتصاب پمپبنزینها، به جایگاههای سوخت هجوم برده و یک «هرجومرج» تمامعیار را به نمایش گذاشته بودند. در انگلیس نیز اعتصابها آنقدر ادامه یافته و گسترده شدهاند که دولت «ریشی سوناک» را واداشته برای کنترل اوضاع، علیه ارزشهایی که تبلیغشان میکردند وارد شود. اخیرا قانونی در این کشور علیه اعتصاب و تظاهرات تصویب شد که به پلیس این کشور اختیار سرکوب شدیدتر معترضان در شرایط جدید را میدهد.
همین شرایطی که اینجا به گوشه بسیار کوچکی از آن اشاره کردیم، والاستریت ژورنال را به این نتیجه رسانده که، ادامه این جنگ اتحاد غرب (اروپا با آمریکا و اروپاییها با یکدیگر) را خدشهدار کرده و چه بسا اروپا را رفتهرفته از این وضع خسته کند. اظهارات رهبران برخی از این کشورهای اروپایی خدشهدار شدن این اتحاد را نشان میدهد. درخواست تظاهرکنندگان و اعتصابیون در اروپا نیز همین معنا را نشان میدهد. معترضین میگویند جنگ اوکراین به آنها ربطی ندارد و آنها نباید هزینه این جنگ را بدهند. بنابر این، علاوهبر تبعات سنگین اقتصادی و سیاسی و امنیتی ادامه این جنگ برای اروپا، میتوان به خطر افتادن این اتحاد که سمبل آن «اتحادیه اروپاست» را هم یکی از این تبعات دانست. فروپاشی اتحادیه اروپا، پیشبینی است که در همان هفتههای آغازین شروع این جنگ، رسانهها و کارشناسان غربی زیادی به آن پرداخته و دربارهاش هشدار دادهاند.
۲- اما این تحولات چه تاثیراتی بر کشور ما خواهد گذاشت؟
«ناامیدی» که همیشه بد نیست. گاهی باید از برخی افراد و برخی مسائل ناامید شد. اینجا در ایران، هستند جریانهای سیاسی که، بنا به دلایلی که جای طرح کامل آن اینجا نیست، تمام امیدشان به غرب است. آنها آنقدر در مناسبات جهانی به جای کشور خود طرف غرب را میگیرند که انسان تعجب میکند. گویا از این بابت حقوق میگیرند یا دستور دارند تحت هر شرایطی جانب غرب را بگیرند. برخی از آنها آنقدر به غرب امید بستهاند که میگویند، حل مشکل آب خوردن مردم را نیز باید به رابطه با غرب گره زد. آنها حتی چند هفتهای است، تمام ظرفیتهای خود را به میدان آوردهاند که بگویند، «زمستان سختی» در اروپا وجود ندارد و اگر اروپاییها برای گرم و سیر شدن خود به «فضلهسوزی» و «حشرهخواری» افتادهاند، به دلیل هوش و نبوغشان است و این خیلی هم عالی است! ادامه این وضع و این جنگ شاید-تاکید میشود- شاید، باعث نا امیدی این طیف از دل بستن به غرب شود و ناامیدی این طیف مساوی است با، برداشته شدن یکی از موانع مهم توسعه ایران. بله! درست شنیدید، یکی از مهمترین موانع توسعه در کشور ما، همین غربگراها هستند و درگیر بودن دشمنان ایران به جنگ و مشکلات داخلیشان، میتواند کار و کاسبی این طیف را «کساد» و در محاسباتشان تغییر ایجاد کند و این تغییرِ در محاسبات و این ناامیدیِ از غرب، یعنی برداشته شدن یکی از موانع توسعه! میگویید نه! فقط به عنوان یک نمونه، به مواضعشان در مواجهه با زمستان سخت اروپا و زمستان ایران رجوع کنید تا ببینید برای بزک غرب و سیاهنمایی علیه کشور چه تلاشی میکنند!
۳- در هر دو جنگ جهانی اول و دوم، ایران موضع «بیطرفی» گرفت و خیلی راحت اشغال و تحقیر شد. این اشغال در جنگ جهانی اول کوتاه و در جنگ دوم جهانی طولانیتر بود. حالا هم عدهای معتقدند، در اوکراین به دلیل حضور دهها بازیگر فعال، جنگ جهانی سوم جاری است. مدودف، پاپ و امانوئل تود از جمله این افرادند. برخی نیز معتقدند در صورت شکست اوکراین، جنگ جهانی سوم آغاز خواهد شد که نخستوزیر لهستان یکی از آنهاست. آنچه در این بین مهم است، جهانی و اثرگذار بودن این جنگ بر مناسبات بینالمللی است. بسیاری معتقدند جهانِ قبل از جنگ اوکراین با جهان پس از جنگ اوکراین قطعا متفاوت خواهد بود و تغییرات جدی در نظم جهانی شاهد خواهیم بود. حالا رجوع کنید به مواضع کشورهای درگیر این جنگ بزرگ و مواضع آنها را مقایسه کنید با مواضع همین کشورهای اروپایی درباره ایران، در جنگ جهانی اول و دوم! ما نمیگوییم، آنها خود میگویند مداخله فقط پهپادی ایران در این جنگ، ورق را به نفع طرف دیگر جنگ برگردانده و باید ایران را تحریم کنیم. آنها (نه ما) میگویند کمک ایران به متحدش در این جنگ، به معنای آغاز جنگ جهانی سوم است!
۴- اما نقش آمریکا و تاثیر این جنگ بر این کشور چیست؟ بسیاری از کارشناسان و رسانههای غربی از جمله بلومبرگ با زبان بیزبانی نوشتهاند، آمریکا در خلال این جنگ، یک کار و کاسبی بزرگ و نان و آبدار برای خود به راهانداخته و این بار در حال دوشیدن متحدان اروپایی خود است. آمریکا در حال فروش گاز خود با قیمت نجومی به اروپاییهاست. به عبارتی، جنگ اوکراین، فرصتی تجاری برای دولت آمریکاست همینطور فرصتی برای این کشور برای آزمایش سلاحهای جدید خود در اوکراین. (سیانان) این سوءاستفاده از جنگ کار را به جایی رسانده که صدای اعتراض رئیسجمهور فرانسه را هم درآورد. میلیاردها دلاری که به جیب کارخانههای اسلحهسازی آمریکا سرازیر میشود را نیز باید مورد توجه قرار داد. تمام اینها فرضیهای را که میگوید، آمریکا عامل اصلی تحریک روسیه برای حمله به اوکراین است را تقویت میکند. اما همه این فرضیات در صورتی درست از آب درخواهند آمد که، ناتو در این جنگ شکست نخورد که در صورت شکست، نظمی که قرار است تغییر کند، نظم آمریکایی است.
۵- و اما برخی محاسبات عقلی و انسانی(به معنای انسانیت) نشان میدهد، ادامه بیش از اندازه این جنگ، به نفع هیچ طرفی نخواهد بود بهخصوص اروپاییها. گزارش رسانههایی مثل بلومبرگ نشان میدهد، تا این لحظه روسیه توانسته ارزش پول ملی خود را حفظ و با افزایش قیمت انرژی، کاهش فروش خود را جبران کند و تنها در بخش «نیروی انسانی» و «خسارات میدانی» ضرباتی بخورد. اما طرف مقابل علاوهبر تلفات انسانی، خسارتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... هم خورده و پای سرنوشت نظم جهانیاش هم در میان است. بنابراین بزرگترین بازنده ادامه این وضع، اول اروپاییها خواهند بود همینطور «نواصلاحطلبانی» که دستور دارند! تحت هر شرایطی روی دیوار اروپاییها یادگاری بنویسند! شرایط اقتصادی و سیاسی کشورهای اروپایی نیز قطعا تحت تاثیر ادامه این روند خواهد بود و کسانی در غرب و در انتخابات پیروز خواهند شد که، شعار «بهبود شرایط اقتصادی با توقف حمایتها از اوکراین» بدهند. نمونهاش پیروزی جمهوریخواهان آمریکا در انتخابات میاندورهای کنگره که شعار کاستن از حمایتها از اوکراین، در این پیروزی نقش داشت. بنابراین میبینیم که ادامه این جنگ میتواند تاثیرات سیاسی و اقتصادی بسیار جدیتری در غرب داشته باشد.