مردی که متهم است در جریان ارتباط با دختری جوان، وی را برای سرقت طلاهایش به قتل رسانده، روز گذشته محاکمه شد.
۲۳ اسفندماه ۱۴۰۰، دختر جوانی با مأموران کلانتری ۱۲ شهریار تماس گرفت و گفت: «یکی از دوستانم به نام شیرین در خانه مجردیاش تنها زندگی میکند. هر روز با او در تماس بودم یا به دیدنش میرفتم. امروز چند بار با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما خاموش بود. به خانهاش هم رفتم، اما کسی در را باز نکرد. نگرانم برایش اتفاق بدی افتاده باشد. از پلیس درخواست کمک دارم.» بعد از این تماس، مأموران به آدرس خانه آن دختر رفتند و بعد از شکستن قفل در با جسد دختر ۲۲ ساله روبهرو شدند که پارچه سیاهی دور گردنش پیچیده و با ضربات چاقو کشته شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، روند بررسیها نشان داد طلاهای مقتول سرقت شده و احتمالاً این حادثه از سوی فردی آشنا اتفاق افتاده است. با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران در روند تحقیقات به بررسی فهرست مکالمات تلفنی دختر جوان پرداختند و به رابطه پنهانی او با پسر ۲۱ سالهای به نام سیامک پی بردند. به این ترتیب سیامک تحت تعقیب قرار گرفت، اما مشخص شد او به مکان نامعلومی گریخته است.
تلاشها برای دستگیری سیامک ادامه داشت تا با گذشت سه ماه از حادثه، مأموران پسر جوان را در شهر یزد شناسایی کردند و در یک عملیات غافلگیرانه وی را در مخفیگاهش همراه با مقداری از طلاهای مقتول بازداشت کردند. پسر جوان درحالیکه قصد داشت به کشور ترکیه فرار کند به تهران منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او در بازجوییهای فنی لب به اعتراف گشود و با اقرار به قتل در شرح ماجرا گفت: «چند روز قبل از حادثه بود که در خیابان شیرین را دیدم و با او آشنا شدم. در همان ملاقات اول به او ابراز علاقه کردم و قصد داشتم به خواستگاریش بروم، اما فهمیدم خانه مجردی دارد و تنها زندگی میکند. چند بار با هم به صورت تلفنی صحبت کردیم و در خیابان قرار ملاقات گذاشتیم تا روزی که او مرا به خانهاش دعوت کرد. دعوتش را پذیرفتم و برای دیدنش به خانه او در شهریار رفتم. سه شبانهروز در آنجا ماندم. در این چند روز فهمیدم او طلا و سکههای زیادی دارد که در خانهاش نگهداری میکند.» متهم در خصوص قتل گفت: «آن زمان کار و درآمد خوبی نداشتم. همین هم مرا وسوسه کرد تا طلاهای شیرین را سرقت کنم. این فکر مرا رها نمیکرد تا شب حادثه. آن شب بعد از خوردن مشروب حال طبیعی نداشتم که همان موقع تصمیم به سرقت گرفتم. شیرین در خانه بود. خواستم پنهانی این کار را انجام دهم، اما او متوجه شد، به همین خاطر دست به چاقو شدم و چند ضربه به او زدم. شیرین شروع به داد و فریاد کرد، به همین خاطر پارچهای دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. بعد از قتل، شش عدد النگوی طلای مقتول، زنجیر، سکه و گوشی موبایلش را سرقت کردم و گریختم. همان شب به شهر یزد رفتم و زندگی مخفیانهای داشتم. در حال انجام کارهایم بودم تا به کشور ترکیه بروم که دستگیر شدم.» با اقرارهای متهم، پسر جوان بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
او در اولین جلسه محاکمه مقابل هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم به جایگاه رفت و با قبول اتهاماتش بار دیگر ماجرا را شرح داد و در دفاع از خود گفت: «زمانی که با مقتول آشنا شدم، کار و درآمدی نداشتم، به همین خاطر وقتی فهمیدم طلا و سکههای زیادی دارد فکر سرقت به سرم زد. باور کنید قصد قتل نداشتم، ولی مشروب خورده و مست بودم، به همین دلیل بیاختیار با چاقو به جان مقتول افتادم. میدانم اشتباه کردهام، اما حالا پشیمان هستم. از اولیای دم و دادگاه درخواست گذشت دارم.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
نظر شما