به گزارش ایمنا، در معرفی رمان «تب خشکسالی» آمده است؛ ایران ازجمله کشورهایی است که در طول تاریخ با مشکل بیآبی روبهرو بوده است. باوجود این مردمان این سرزمین همواره راههایی برای رویارویی با این مشکل پیدا کردهاند. قنات زدهاند یا شیوههای کشاورزی متناسب با بوم خود را دریافتهاند؛ اما الان چطور؟ آیا هنوز همان مردمیم؟ آیا هنوز با وجودیکه مشکل بیآبی بیشتر از هر زمانی در تاریخ ما را تهدید میکند، همچون مردمان گذشته، عمل میکنیم و میاندیشیم؟ تب خشکسالی رمانی است که خودمان را و زمانه اکنون را در رویارویی با مشکل بیآبی به تماشا مینشینیم. نویسنده توانسته است با استفاده از تجربیات خود در محدوده زیستی و جغرافیایی و دغدغهای که نسبت به موضوع داشته است، پیام خود را با زبانی ساده و روایتی سرراست و مستقیم انتقال دهد.
شیوه روایت طوری است که مخاطب عام را به خود جلب میکند و طبع و سطح مخاطب عام با دریافت خطّ داستانی هماهنگ است. از اینرو چنین رمانی که وظیفهاش روشنگری گروه مخاطبانی است که بهخصوص در روستاها زندگی میکنند، زبان و نحوه روایتی پیشه کرده است که مخاطب در خوانش و درک آن با پیچیدگی و مشکلی روبهرو نمیشود. اثر به تناسب مخاطب خود از شگردهای روایتی استفاده کرده است و توانسته روایتی خوشخوان و مؤثر از موضوع گفتهشده ارائه دهد. معرفی اشخاص داستان و توصیف زیستبوم آنها و ریزبینی در روابط فرهنگی آنها نیز از جمله امتیازات اثر در بخش ادبی بهشمار میرود.
کتاب تب خشکسالی، داستانی با موضوع تغییرات اقلیمی و رابطه انسان و طبیعت دارد؛ در پی خشکسالی طولانیمدت، ساکنان یک منطقه روستایی در شمالغرب ایران (ولایات خمسه) به فروش زمینهای کشاورزی و مهاجرت به شهرهای اطراف روی میآورند و در این میان، عدهای با سوءاستفاده از موقعیت درمانده روستاییان، زمینهای آنها را با کمترین قیمت میخرند و در این راه رقابت پنهان و پیدا بین آنها شکل میگیرد که باعث برخی تنشها در بین روستاییان میشود. در بطن ماجراها، «فَخی» مرد جوانی است که نه زمین دارد و نه حتی پول خرید زمین، اما در کشاکش روستاییان و خریداران زمین، بین آنها قرار میگیرد و بهنوعی پایش به بازی مرگباری که در جریان است، باز میشود.
در بخشی از متن کتاب میخوانیم: «کیبی خاکستر به خاکستان میبرده که جسد را دیده، ترسیده و شوکه شده است. تشت خاکستر از دستش افتاده و خاکستر نرم پخش زمین شده و نرمهباد صبحگاهی غبار خاکستر را به سمت جسد مختار برده و غبار خاکستر نشسته روی جسد خونآلود مختار و جسد خوفناکتر از لحظههای قبل شده است. زبان کیبی بند آمده و صداهای مفهومی از حلقش درآورده تا ننهگوهر از خانه بیرون آمده و کیبی را کنار جسد دیده است…»
کتاب تب خشکسالی به قلم علیالله سلیمی در ۱۳۹ صفحه در دو فرمت الکترونیک و کاغذی از سوی نشر صاد منتشر شده است.