محمدحسين لطفالهي
روي كار آمدن ابراهيم رييسي در شرايطي اتفاق افتاد كه تهران شانسي طلايي براي بازگشت به برجام، ترميم روابط با غرب و رفع تحريمها را پيش روي خود ميديد اما دولت سيزدهم ترجيح داد اولويت خود را تقويت روابط با همسايگان اعلام كرده و مسير متفاوتي را از دولتهاي يازدهم و دوازدهم دنبال كند. اكنون يك سال و نيم پس از آغاز به كار دولت، نتيجه به دست آمده نتيجهاي قابل دفاع نيست. در جهان فشارهاي بينالمللي عليه تهران افزايش پيدا كرده، بيم منزوي شدن دوباره ايران ميرود و در منطقه نيز دستاورد چشمگيري در زمينه سياست خارجي به دست نيامده. «اعتماد» در گفتوگو با فريدون مجلسي، ديپلمات پيشين به بررسي اين مساله پرداخته است. اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
دولت سيزدهم با شعار تقويت روابط با همسايگان و كشورهاي منطقه كار خود را آغاز كرد اما اكنون علاوه بر مشكلات و تنشهايي كه در عرصه بينالمللي با آن مواجهيم در عرصه منطقهاي نيز نشانههايي از وجود مشكلات جدي وجود دارد. ارزيابي شما از وضعيت فعلي روابط ايران با همسايگان چيست؟
بگذاريد ابتدائا مروري بر چالشهايي كه در عرصه بينالمللي با آن روبرو هستيم، داشته باشم. يكي از مهمترين موضوعات برجام است كه مذاكرات احياي آن ماهها به طول انجاميد اما نتيجهاي در پي نداشت. چهار ماه قبل زماني كه عملا همه طرفها بر سر متن به دست آمده اتفاق نظر داشتند، ايران تصميم گرفت متن مذكور را نپذيرد و همين مساله باعث ايجاد ترديدهايي جدي در كشورهاي غربي در خصوص تمايل ايران به احياي برجام شد. ما در اين زمينه با يك مشكل ديگر هم روبرو بوديم. كساني پرونده هستهاي ايران را در دست داشتند كه از ابتداي امضاي توافق هستهاي در سال 2015 مخالف آن بودند. عدم احياي برجام باعث شد سياست فشار حداكثري كه از دوره دونالد ترامپ و همزمان با خروج ايالات متحده از برجام اجراي آن آغاز شده بود ادامه پيدا كند و تحريمهاي امريكا كه در اصل تحريمهايي يكجانبه و غيرقانوني بود با اجرا شدن از سوي قريب به اتفاق كشورها در ميدان عمل جنبه بينالمللي پيدا كند. اين مساله باعث شد تجارت بينالمللي ايران محدود به درگاههاي محدودي نظير چين يا عراق يا تركيه شود. ببينيد، تحريم يعني منزوي شدن اقتصاد كشور و اين مساله به مرور به تضعيف قدرت منجر ميشود. در دوران رياستجمهوري آقاي روحاني در دو نوبت تلاش شد تا تحريمها برداشته شود؛ بار اول در مساله برجام بود كه يك موفقيت نسبي به دست آمد و بخش عمده تحريمهاي موثر برداشته شد اما سلسلهاتفاقاتي باعث شد با خروج ترامپ از برجام اين تلاش ناكام بماند. دومين بار تلاش براي رفع تحريم در مذاكرات احياي برجام اتفاق افتاد كه پيشرفت قابل توجهي هم حاصل شد و در اوايل سال 1400 زماني كه توافق روي ميز قرار داشت، مورد تاييد قرار نگرفت و مذاكرات به چند ماه بعد و روي كار آمدن دولت آينده موكول شد. در شروع مذاكرات از سوي دولت سيزدهم هم ديديد چه رويكردي در پيش گرفته شد و چگونه با طرح پيشنهادهاي عجيب كار پيچيدهتر شد. برداشت من اين است كه امروز در موقعيتي قرار گرفتهايم كه حتي اگر شرايطي را كه غرب در دورهاي پيشين روي ميز گذاشته بود، بپذيريم هم امكان احياي برجام وجود داشته باشد. موضوع ديگر اين است كه در جنگ اروپا با غرب كه در اوكراين متجلي شده، نام تهران عملا در كنار نام روسيه و ديگر متحدان مسكو نظير روسيه سفيد قرار گرفته است. اين جنگ مزيد بر علت شده تا مشكلات و تنشها ميان ايران و غرب تشديد شود. واقعيت اين است كه در شرايط فعلي غرب اصلا بدش نميآيد كه اين جنگ جنبه فرسايشي پيدا كند و روسيه و متحدان مسكو را آنقدر تضعيف كند كه ديگر تهديدي جدي براي اروپا نباشند. سياستهاي منطقهاي ايران هم همه تحتتاثير همين چالشها و مشكلات بينالمللي هستند و علاوه بر اين چالشها، اختلاف نظرها بر سر سياستهاي ايران در منطقه روند بهبود روابط با كشورهاي منطقه را دچار ابهام كرده است.
خب مشخصا اگر بخواهيم در رابطه با منطقه صحبت كنيم يكي از مهمترين موضوعات، مساله عربستان است. به رغم آنكه ايران و عربستان در دو سال اخير مسير ترميم رابطه را در پيش گرفتند اخيرا شاهد بيميلي از طرف سعودي و متوقف شدن روند مذاكرات دو طرف هستيم. برخي رسانهها نيز از ترميم رابطه واشنگتن و رياض به دليل مسائل ايران خبر دادهاند. فكر ميكنيد رياض چه سياستي در قبال ايران در اين شرايط اتخاذ كرده است؟
به عقيده من اصرار و تمايل عربستان به بهبود روابط با ايران نوعي تشويق تهران به قبول برجام و احياي توافق هستهاي بود. براي اينكه عربستان هدف و اولويت خود را خط توسعه اقتصادي و تقويت بنيه و قدرت اقتصادي را در پيش گرفته و آنها ترجيح ميدادند با رقباي منطقهاي خود به نوعي تفاهم دست پيدا كنند تا با كاهش تنشها امكان رشد اقتصادي بيشتري داشته باشند. ارزيابي آنها اين بود كه با پذيرش توافق هستهاي از سوي ايران، كاهش تنشها ميان ايران و غرب و به تبع آن كاهش تنشها در منطقه، رشد اقتصادي عربستان سرعت بيشتري خواهد گرفت. چند روز پيش ويديويي مربوط به سال 2018 از وليعهد عربستان منتشر شد كه طي آن محمد بن سلمان وليعهد اين كشور از تمايل خود براي رسيدن خاورميانه به اروپا سخن ميگفت. امروز حدود چهارسال از آن زمان گذشته و ميبينيم كه خاورميانه پيشرفتهاي اقتصادي زيادي داشته است. البته از نظر فرهنگي هنوز فاصله زيادي تا رسيدن به اين هدف وجود دارد اما اين حرفها مرا به ياد محمدرضا پهلوي مياندازد كه تصور ميكرد توسعه صنعتي و اقتصادي كافي است. به بحث بازگرديم. امروز نگاه عربستان با سال گذشته تفاوت كرده. آنها كه شاهد افزايش تنش ميان ايران و غرب هستند، ترجيح ميدهند در اين درگيري در كنار غرب خود را براي افزايش فشار بر ايران و حتي برخورد نهايي آماده كنند. متاسفانه برداشت من اين است كه گروهي در داخل ايران هم از اين برخورد نهايي بدشان نميآيد.
اظهارات شما مبني بر تشويق ايران از سوي عربستان براي احياي برجام در شرايطي مطرح ميشود كه يادمان هست سعوديها در سال 2015 چگونه تلاش كردند برجام به نتيجه نرسد و بعدتر با خروج امريكا از برجام به بخشي از جريان فشار عليه ايران تبديل شدند. چه چيزي تغيير كرده كه ميگوييد عربستان در پي احياي برجام بوده؟
در آن زمان عربستان نگرانيهاي بسياري از سياستهاي منطقهاي ايران داشت و در نوعي خصومتورزي چنانكه مقامهاي ارشد رياض هم ميگفتند تلاش داشت تنش در منطقه را به درون خاك ايران بكشاند. تجربه خروج امريكا از برجام و تشديد تقابلها در منطقه به آنها نشان داد كه ايران زماني كه در برجام باشد سياست منطقهاي آرامتري را دنبال ميكند. در شرايط جديد و با توجه به اصرار طرفهاي غربي به تغيير سياستهاي منطقهاي ايران و گفتوگو درباره اين مساله پس از احياي برجام، عربستان نگرانيهايش كاهش يافته بود و در پي كاهش تنش با ايران بود. امروز اما شرايط متفاوت است آنها بر خلاف زماني كه گفتوگوها براي احياي برجام بهطور جدي در جريان بود، حالا غرب را تمامقد روبروي ايران ميبينند و در سايه حمايت غرب ديگر نيازي به پيشبرد مسير دوجانبه كاهش تنشها با ايران احساس نميكنند. عربستان اقتصاد، صنعت، توسعه و حتي الگوي پيشرفت خود را جهان غرب قرار داده و در اين گونه مسائل هم در كنار غرب ميايستد.
اخيرا شاهد سفر وزير خارجه امارات به سوريه و ديدار صميمانه با بشار اسد بوديم. همزمان تركيه نيز از عاديسازي رابطه با سوريه سخن گفته است. انگيزه كشورهاي عربي از تلاش براي كاستن از تنش با دمشق را چه ميدانيد؟
بشار اسد در جريان بحران سوريه نشان داد كه براي حفظ جايگاه خود به هر ابزاري متوسل ميشود و اكنون براي ادامه حضور خود در قدرت و گشوده شدن درهاي رونق اقتصادي به سوي سوريه به تقويت روابط خود با كشورهاي عربي ميپردازد. كشورهاي عربي هم اهميت زيادي براي نقش ژئوپليتيكي سوريه و همچنين مسير مديترانه قائلند و پيشنهادهايي را در اين مسير به بشار اسد ارايه دادهاند. آنها موضوع كاهش نفوذ ايران را هم دنبال ميكنند. تمايل تركيه هم به اين مساله به اين دليل است كه در پي جنگ اوكراين دو بازار اصلي واردات محصولات اين كشور ضربه وارد شد و تركيه بهشدت در پي بازارهاي جديد است. آنكارا بهشدت مشتاق است كه كشورهاي همسايه به ويژه سوريه كه در وضعيت اقتصادي بدي به سر ميبرد سر و ساماني پيدا كنند و توليدات تركيه بازاري جديدتر و بزرگتري پيدا كند. البته تركيه انگيزههاي امنيتي هم در اين خصوص دارد.
فكر ميكنيد عربستان هم در پي سازش با سوريه بشار اسد باشد؟
قطعا بله. عربستان با جاهطلبيهاي وليعهد حاكم مشتاق است كه سوريه را هم به زير چتر نفوذ خود بكشاند. كما اينكه سياست اين كشور را در قبال قطر ديديم و شاهد بوديم چگونه آن همه خصومت پيش از بازيهاي جام جهاني كنار گذاشته شد و رياض و دوحه روابطي دوستانه پيدا كردند. در سفر بايدن به منطقه يا در سفر رييسجمهور چين به منطقه ديديم كه اين كشورها چگونه در كنار هم در رياض حضور يافتند.
اخيرا سه كشور روسيه تركيه و سوريه رفتوآمدهايي را براي هموارسازي رابطه ميان دمشق و آنكارا پيش بردهاند. ايران حلقه مفقود اين مثلث است كه پيش از اين با روند آستانه آن را ميشناختيم. آيا روسيه و تركيه، ايران را از اين روند حذف كردهاند؟
تركيه يك بندبازي ماهرانه انجام ميدهد. هم نفوذ سياسي خود را در سوريه حفظ و تقويت ميكند و هم با تضعيف مناطق كردنشين سوريه به اهداف امنيتي خود دست مييابد. اين وضعيتي كه تركيه پيش ميبرد باعث ميشود در آينده اين كشور هم بتواند دست برتر اقتصادي را در سوريه پيدا كند و هم بر مشكلات امنيتي خود با اقليت كردها فائق آيد.
به نظر شما تهران چرا در برابر اين تحركات كه كاهش نفوذ ايران در منطقه را به دنبال دارد سكوت كرده است؟
مساله به اولويتهاي سياست خارجي و نتايج آن بازميگردد. سياست خارجي ما باعث شده با مشكلات بسياري در داخل نظير تورم، بيكاري و گراني و بسياري از مشكلات داخلي ديگر مواجه باشيم. تحركات براي منزوي ساختن ايران هم بهشدت در جهان افزايش پيدا كرده. اقداماتي كه عليه ايران انجام ميگيرد به ويژه از سوي كشورهاي غربي به اندازهاي شديد است كه عملا ديگر كشورها تمايلي به برقراري رابطه با ايران و دخيل كردن ايران در روندها ندارند. يك كشور زماني كه ميخواهد نفوذ و بازيگري مناسب داشته باشد بايد حداقلي از روابط عادي را با كشورهاي دنيا داشته باشد. واقعا برداشت من اين است گامهايي كه از سوي كشورهاي غربي برداشته ميشود گامهاي خطرناك و جنگطلبانهاي است كه پيشتر در آستانه حمله به يوگسلاوي، حمله به افغانستان و حمله به ليبي برداشته شده بود. تبليغات غربيها دقيقا مشابه همان زمان است؛ آنها از يك سو در حال توجيه افكار عمومي جهان هستند و از سوي ديگر وضعيت را به نحوي پيش ميبرند كه اذهان را در داخل كشور براي بروز چنين شرايطي آماده كنند. اين مساله به اتفاقات بسيار شومي ميتواند منجر شود. ما براي اينكه بتوانيم حق خود را در منطقه و جهان بگيريم بايد و بايد منافع ملي ايران را در اولويت قرار دهيم.
در حالي كه شما هشدار ميدهيد وضعيت روابط منطقهاي و بينالمللي ايران وضعيت مناسبي ندارد، ما شاهد روي كار آمدن يك دولت افراطي در اسراييل هستيم. با توجه به اينكه نتانياهو دو اولويت اصلي خود را مقابله با ايران و توسعه دامنه عاديسازي رابطه با كشورهاي عربي اعلام كرده، فكر ميكنيد اين موضوع چه تبعاتي براي ايران داشته باشد؟
يك واقعيت خطرناك اين است كه اسراييل توانست مساله تاريخي اعراب و اسراييل را به مساله ايران و اسراييل تبديل كند. آنها در داخل فلسطين هم نوعي دو دستگي ايجاد كردند. يك حكومت در غزه كه نزديك به جمهوري اسلامي است و يك دولت خودگردان كه روز به روز ضعيفتر شده و توان چنداني برايش باقي نمانده. آنها در اين شرايط به سودجويي براي خود مشغولند. متاسفانه اسراييل امروز توانسته در منطقه و كشورهاي همسايه ايران نفوذ خود را بيشتر كند. از جمهوري آذربايجان گرفته تا بحرين و امارات شاهد حضور اسراييل هستيم. اين براي منافع ايران اصلا خوب نيست.
آقاي مجلسي ما شاهد هستيم كه به رغم تاكيد بر در اولويت قرار داشتن روابط با همسايگان در عمل حتي در كشورهايي نظير عراق هم مقامهاي اين كشورها از واژه مجعول خليج عربي استفاده ميكنند و به دنبال كاستن از نفوذ ايران هستند. چرا با چنين وضعيتي مواجهيم؟
در شرايطي كه همه كشورهاي خاورميانه در حال پيشرفت اقتصادي بودند، اقتصاد ما رو به زوال بود و ضعفي در ايران پديدار شد كه به ديگران اجازه داد بود و نبود ما را ناديده بگيرند. يا ما تغيير شيوه داده و قدرت خود را بازمييابيم يا بار ديگر با چنين وضعيتي دچار ميشويم كه پيشتر در پي 6 قطعنامه احمدينژادي به آن دچار شديم. در آن زمان مجبور شديم به برجامي تن دهيم كه به نظرم ملايمترين و مناسبترين راه براي عبور از بحران بود. من به عنوان يك حامي آرامش و صلح و توسعه اقتصادي براي اقتدار احساس ميكنم بايد تجديدنظري در سياست خارجي داشته باشيم. در موضوع عراق هم بايد گفت فقط مشكل ما به كار بردن واژه مجعول خليج عربي نيست. عراقيها هنوز قرارداد 1975 الجزاير را هم زير پا ميگذارند و با اين همه فداكاري كه جمهوري اسلامي براي نجات عراق انجام داد، رفتار مناسبي ندارند. يك طرف مشكل اين است كه تهران به دليل فداكاريهايي كه به آن اشاره شد يك حق ويژهاي براي خود در عراق قائل است و به دنبال نوعي سروري است كه از سوي عراقيها به ويژه عراقيهايي كه سالها زير بمباران تبليغات ضد ايراني صدام حسين بودند، پذيرفته نميشود. اگر قرار باشد با زحمت بسيار اصلاحي در اين مساله صورت بگيرد، در وهله اول عراق نياز به احترام به حاكميت ملي عراق و عدم اعمال نفوذ در اين كشور دارد. در ادامه بايد گفت هميشه بايد منافع ملي ايران در اولويت قرار گيرد. بايد پاكسازي شطالعرب و موانعش برطرف شود. بايد حفاري چاههاي ما در شطالعرب به اجرا گذاشته شود. بايد هرگونه مقاومتي در برابر اجراي توافق 1975 اكنون و بهشدت در هم كوبيده شود وگرنه فردا براي همين كار هم دير خواهد بود.
برداشت من اين است گامهايي كه از سوي كشورهاي غربي برداشته ميشود گامهاي خطرناك و جنگطلبانهاي است كه پيشتر در آستانه حمله به يوگسلاوي، حمله به افغانستان و حمله به ليبي برداشته شده بود. تبليغات غربيها دقيقا مشابه همان زمان است؛ آنها از يك سو در حال توجيه افكار عمومي جهان هستند و از سوي ديگر وضعيت را به نحوي پيش ميبرند كه اذهان را در داخل كشور براي بروز چنين شرايطي آماده كنند. اين مساله به اتفاقات بسيار شومي ميتواند منجر شود. ما براي اينكه بتوانيم حق خود را در منطقه و جهان بگيريم بايد و بايد منافع ملي ايران را در اولويت قرار دهيم
در شرايطي كه همه كشورهاي خاورميانه در حال پيشرفت اقتصادي بودند، اقتصاد ما رو به زوال بود و ضعفي در ايران پديدار شد كه به ديگران اجازه داد بود و نبود ما را ناديده بگيرند. يا ما تغيير شيوه داده و قدرت خود را بازمييابيم يا بار ديگر با چنين وضعيتي دچار ميشويم كه پيشتر در پي 6 قطعنامه احمدينژادي به آن دچار شديم. در آن زمان مجبور شديم به برجامي تن دهيم كه به نظرم ملايمترين و مناسبترين راه براي عبور از بحران بود. من به عنوان يك حامي آرامش و صلح و توسعه اقتصادي براي اقتدار احساس ميكنم بايد تجديدنظري در سياست خارجي داشته باشيم
تحركات براي منزوي ساختن ايران بهشدت در جهان افزايش پيدا كرده. اقداماتي كه عليه ايران انجام ميگيرد به ويژه از سوي كشورهاي غربي به اندازهاي شديد است كه عملا ديگر كشورها تمايلي به برقراري رابطه با ايران و دخيل كردن ايران در روندها ندارند. يك كشور زماني كه ميخواهد نفوذ و بازيگري مناسب داشته باشد بايد حداقلي از روابط عادي را با كشورهاي دنيا داشته باشد
نظر شما