زن جوان وقتی با مخالفتهای شوهرش برای رفتن به سر کار مواجه شد، چند بار نقشه قتل او را با اجیر کردن چند مرد غریبه طراحی کرد. او آخرین بار با خوراندن قرصهای خوابآور مرتکب قتل شد که بعد از محاکمه به قصاص محکوم شد.
آذرماه ۹۹، مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک مردی ۴۲ ساله به نام میثم در خانهاش در خیابان پیروزی باخبر شدند و به محل رفتند. شواهد اولیه حکایت از آن داشت که مرد جوان بر اثر سکته قلبی جانباخته است. وقتی جسد به پزشکی قانونی فرستاده شد، کارشناسان در گزارشی اعلام کردند علت مرگ نارسایی تنفسی ناشی از مصرف مواد مخدر بوده است. به این ترتیب تحقیقات وارد مرحله تازهای شد و خانواده میثم به اداره پلیس رفتند و به مأموران گفتند پسرشان معتاد نبوده و حتی سیگار هم نمیکشیده است. آنها مدعی شدند میثم با همسرش اختلافات دامنهداری داشته و احتمالاً عروس شان از مرگ شوهرش اطلاع دارد.
با طرح این شکایت، زن ۳۸ ساله به نام مهناز بازداشت شد. او در جواب گفت: «شوهرم دچار اختلال خواب شده بود و شبها خوابش نمیبرد، به همین خاطر گاهی به او قرص آرامبخش میدادم تا راحت بخوابد. در مرگ شوهرم مقصر نیستم و نمیدانم چه بلایی سرش آمده است.» بعد از این توضیحات، پرونده مختومه و زن جوان آزاد شد.
یکسال از ماجرا گذشته بود که دختر میثم نزد مأموران رفت و گفت میخواهد حقیقتی را درباره مرگ پدرش برملا سازد. او گفت: «مادرم شاغل و پدرم مخالف کار کردن او بود، به همین خاطر آخر هفتهها که پدرم خانه بود با مادرم به خاطر رفتنش به محل کار درگیر میشدند. مادرم برای اینکه بتواند آخر هفته به محل کارش برود، پودری در غذا یا چای پدرم میریخت تا خوابش برود. وقتی متوجه موضوع شدم اعتراض کردم، اما مادرم میگفت این دارو نیست و پودر تقویتی و ضدکروناست. احتمالاً آخرین بار او پدرم را با آن داروهای مرگبار کشته است.»
بعد از این توضیحات، زن جوان بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفت تا اینکه به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: «مغازه داشتم و لباس میفروختم. شوهرم مخالف کار کردن من بود. این اختلافات ادامه داشت و سختگیریهای شوهرم آنقدر مرا اذیت میکرد که چند بار تصمیم گرفتم او را سربهنیست کنم. برای انجام نقشهام یکبار ۵۰ میلیون تومان پول به دو مرد افغان دادم تا او را گوشمالی بدهند، ولی سرم کلاه گذاشتند و بعد از گرفتن پول فرار کردند. دومین بار هم به یک تعمیرکار ماشین به نام حامد پول دادم تا ترمز ماشین شوهرم را دستکاری کند. از آنجایی که حامد به من علاقهمند شده بود قبول کرد، اما شوهرم متوجه شد و ماشینش را تعمیر کرد. آخرین بار هم یکی از مشتریهایم که مرد جوانی بود پیشنهاد داد به شوهرم قرصهای خوابآور بدهم. او میگفت قرصها ضربان قلب را بالا میبرد و باعث سکته میشود. قبول کردم و چند بار آن قرصها را در غذای شوهرم ریختم.» با اقرارهای زن جوان، حامد هم بهخاطر شروع به قتل با دستکاری ترمز ماشین مقتول بازداشت و پرونده در شعبه پنجم دادگاه رسیدگی شد. در آن جلسه، اولیای دم درخواست قصاص کردند. در ادامه زن جوان به جایگاه رفت و گفت: «قبول دارم به شوهرم چند بار قرص دادهام، اما آخرین بار مشتریم بود که دوز قرصها را بالا برد و من از این موضوع اطلاعی نداشتم. باور کنید در قتل نقشی نداشتم.» در ادامه وکیل مرد تعمیرکار در غیاب موکلش گفت: «موکلم تحت تأثیر حرفهای این زن ترمز خودروی مقتول را دستکاری کرده بود. حالا پشیمان است و درخواست گذشت دارد.»
در پایان هیئت قضایی، مهناز را به قصاص و حامد را به ۲۵ سال حبس محکوم کرد.
نظر شما