قضات دیوان عالی کشور حکم پنج سال زندان برای دو سارق را که با حمله به زنی جوان، سگ او را سرقت کرده بودند، تأیید کردند.
سال گذشته زنی جوان هراسان به اداره پلیس تهران رفت و از دو مرد جوان که او را به شدت کتک زده بودند به اتهام سرقت شکایت کرد. او در توضیح به مأموران گفت: «چهار سال قبل یک سگ زینتی به مبلغ چند میلیون تومان خریدم. نژاد آن سگ خاص و تربیت شده بود، اما وقتی آن را خریدم خیلی زحمت کشیدم تا تربیتش را کامل کنم، به همین خاطر به او وابسته شدم.»
او در ادامه گفت: «هر روز سگم را برای تفریح به پارک می‌بردم. امروز هم طبق معمول او را به پارکی در شمال تهران برده بودم. کمی راه رفتیم و من روی صندلی نشستم. سگ به این طرف و آن طرف می‌رفت که یک‌دفعه دو مرد موتورسوار به من نزدیک شدند و چاقویی را که دست‌شان بود به طرفم آوردند. می‌خواستم داد بزنم، اما آن‌ها تهدید کردند مرا می‌کشند. می‌خواستند سگ را سرقت کنند که دوباره مقاومت کردم، اما آن‌ها مرا به شدت کتک زدند، سپس سگ را بغل گرفتند و فرار کردند.»
با طرح این شکایت و ثبت مشخصات مردان زورگیر، مأموران دو مرد جوان را تحت تعقیب قرار دادند و بعد از چند روز یکی از آن‌ها به نام بهروز را شناسایی و بازداشت کردند.
متهم که از مجرمان سابقه‌دار بود به اداره پلیس منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او در روند بازجویی‌ها، جرمش را انکار کرد، اما در مواجهه حضوری با زن جوان، شاکی او را شناسایی کرد و گفت بهروز سارق سگ است. با دستگیری همدست او به نام پیمان، دو متهم سرانجام در بازجویی‌های فنی به چند فقره خفت‌گیری از جمله سرقت سگ قیمتی اعتراف کردند.
متهمان راهی زندان شدند و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. اولین جلسه محاکمه در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی تشکیل شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه، شاکی به جایگاه رفت و گفت: «دو متهم دست به چاقو شدند و به رویم چاقو کشیدند. من مقاومت کردم، اما آن‌ها مرا به شدت کتک زدند و سگم را سرقت کردند. این حادثه تأثیر بدی در روحیه‌ام گذاشته، طوری که هنوز جرئت نمی‌کنم تنها از خانه بیرون بروم. برای دو متهم درخواست اشد مجازات دارم.»
در ادامه متهمان یک به یک در جایگاه قرار گرفتند و به جرمشان اعتراف کردند. سپس یکی از آن‌ها گفت «من و دوستم معتاد بودیم. درآمد زیادی نداشتیم، برای همین مجبور بودیم برای تهیه پول مواد خفت‌گیری کنیم. آن روز وقتی سگ را در پارک دیدیم وسوسه شدیم و سراغ شاکی رفتیم. وقتی آن زن شروع به داد و فریاد کرد دست به چاقو شدیم. در همه زورگیری‌ها من و همدستم فقط برای ترساندن طعمه‌ها دست به چاقو می‌شدیم، اما هیچ کدام از آن‌ها را با چاقو نزدیم.»
در آخر دو متهم با ابراز پشیمانی از شاکی درخواست گذشت کردند. با این درخواست هیئت قضایی وارد شور شد و با توجه به مدارک موجود در پرونده هر کدام از آن‌ها را به پنج سال حبس محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده و از سوی قضات یکی از شعبات تأیید شد.