شناسهٔ خبر: 57646486 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

دزد توبه شکسته به زندان بازگشت

روزنامه جوان

صاحب‌خبر -
مجرم سابقه‌دار که پس از آخرین سرقت توبه کرده‌بود، وقتی متوجه شد در خانه یکی از دوستان دخترعمویش مقدار زیادی طلا وجود دارد، توبه‌اش را شکست و راهی سرقت شد، اما خیلی زود به دام پلیس افتاد. 
چندی قبل دختری جوان به اداره پلیس رفت و مأموران را از سرقت طلاهایش با خبر کرد و گفت: «چند ماهی است ازدواج کرده‌ام، اما به خاطر مشکلی که برایم پیش آمده‌بود، همه طلاهایم را جمع کردم و به خانه مادرم بردم. روز گذشته مادرم تماس گرفت و گفت برای انجام کاری از خانه بیرون رفته‌بود، اما بعد از برگشت به خانه متوجه می‌شود وسایل به هم ریخته و طلا‌ها هم سرقت شده‌است. از پلیس درخواست کمک دارم.»
با طرح این شکایت، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و با بررسی دوربین‌های مداربسته دریافتند سارقان دو مرد جوان هستند که در موقعیت مناسب وارد خانه و بعد از دقایقی با یک ساک از آن خانه خارج شده‌اند. دو سارق تحت تعقیب قرار گرفتند تا اینکه مأموران پلیس هنگام گشت‌زنی به خودرویی مشکوک می‌شوند که بعد از توقف و بررسی آن مقداری اموال مسروقه را که شامل طلا و لوازم با ارزش خانگی بود، کشف می‌کنند. 
با دستگیری راننده خودرو، روند بررسی‌ها نشان می‌داد او از متهمان سابقه‌داری است که به تازگی از زندان آزاد شده‌است. به این ترتیب مرد جوان تحت بازجویی قرار گرفت تا اینکه به چند فقره سرقت منزل از جمله سرقت از خانه مادر تازه عروس با همدستی یکی از هم‌بندی‌هایش به نام نادر اعتراف کرد. به این ترتیب نادر دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او نیز با تأیید اقرار‌های همدستش به جرمش اعتراف کرد و ماجرا را شرح داد. 
 
 گفتگو با متهم
چند سال داری؟
۴۰ سال 
آخرین‌بار به چه جرمی دستگیر شدی و به زندان رفتی؟
دو بار در تهران سرقت کردم و بعد از دوران محکومیت در سال ۹۶ به شهرستان برگشتم. در آنجا با دختری آشنا شدم. بعد‌ها فهمیدم پسر دیگری هم قصد آشنایی با آن دختر را دارد. همین باعث درگیری بین ما شد تا روز حادثه. آن روز من با دوستانم بودم و آن پسر هم با دوستانش. بین ما درگیری پیش آمد و در آن درگیری با چاقو رقیبم را ضربه زدم. آن مرد بعد از بهبودی از من شکایت کرد و دستگیر شدم و بعد از محاکمه به پرداخت دیه محکوم شدم. پول دیه را نداشتم تا اینکه خانواده به سختی توانستند آن را تهیه کنند. بالاخره با پرداخت دیه توانستم تیرماه امسال از زندان آزاد شوم؛ و بعد... 
بعد از آزادی به خاطر سختی‌هایی که خانواده‌ام کشیده‌بودند، توبه کردم و دیگر سراغ کار خلاف نرفتم. 
چه شد توبه راشکستی؟
بعد از آزادی کارگری می‌کردم. حتی در خانه‌های مردم کار می‌کردم تا روزی دختر عمویم تماس گرفت. همه این بدبختی‌ها با تماس او شروع شد. او می‌دانست من تجربه سرقت از منازل را دارم. به همین خاطر مرا وسوسه کرد و گفت در یک مهمانی دوستانه یکی از دوستان تازه عروسش به خاطر مشکلی که با شوهرش‌پیدا کرده پیش رمالی رفته و از او درخواست کمک کرده‌است. آن رمال به آن دختر گفته بود احتمالاً در خانه اشباح وارد شده‌اند و باید آن‌ها نابود شوند. به همین خاطر حرزی داده‌بود، ولی از او خواسته بود طلا یا فلزی در خانه نباشد. به همین خاطر تازه عروس همه طلاهایش را جمع کرده و به خانه مادرش برده‌بود. بعد از تعریف این داستان دختر عمویم از من خواست توبه را بشکنم و از خانه مادر دوستش طلا‌ها را سرقت کنم؛ و تو هم قبول کردی؟
بله. وسوسه شدم. 
تنها به سرقت رفتی؟
نه بعد از آزادی با یکی از هم‌بندی‌هایم ارتباط داشتم. برای انجام سرقت سراغش رفتم و درخواست کمک کردم. او هم قبول کرد مرا کمک کند. 
از نحوه سرقت بگو. 
قبل از روز حادثه، خانه مادر تازه عروس را بررسی کردیم. متوجه شدیم او در طبقه اول سکونت دارد. با پرسه‌زنی اطراف آن خانه وقتی زن میانسال خانه را ترک کرد، موقعیت را مناسب دیدیم و داخل خانه رفتیم. 
بعد از این سرقت، سرقت‌های دیگری هم انجام دادی؟
بله. دوستم مرا با باند سرقتی آشنا کرد که کارشان سرقت از منازل بود. چون تجربه این کار را داشتم، با آن‌ها همدست شدم. 
چطور دستگیر شدی؟
روزی دوستم می‌خواست مقداری از اموال سرقتی را با خودرو اش جابه‌جا کند. مأموران به او مشکوک شدند و خودرو اش را متوقف کردند. پلیس با دیدن اموال و طلا‌های مسروقه دوستم را دستگیر کرد. او هم در بازجویی‌ها مرا لو داد. 
حالا چه تصمیم داری؟ باز سراغ کار خلاف می‌روی؟
نه. خیلی پشیمان هستم. این‌بار توبه واقعی می‌کنم. 
ولی میگن توبه گرگ مرگه. 
نه، این‌بار قول می‌دهم کار خلاف را ببوسم و کنار بگذارم و دیگر سراغ آن نروم. خسته شدم. دیگر تحمل زندگی پشت میله‌های زندان را ندارم. شب‌های زندان که یادم می‌افتد، مرا عذاب می‌دهد.

نظر شما