شناسهٔ خبر: 57505112 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: راهبرد معاصر | لینک خبر

یادداشت وسام اسماعیل، پژوهشگر لبنانی؛

اوکراین پای ناتو را به جنگ می‌کشاند؟

با وجود حمایت گسترده غرب از اوکراین، رئیس‌جمهور این کشور اعلام کرد، حمایت‌ها متناسب با مقیاس نبرد نیست و زمان مداخله نظامی مستقیم غرب و ناتو فرارسیده است.

صاحب‌خبر -

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ از جنگ اوکراین تنها یک نام باقی مانده، زیرا به تقابل آشکار میان روسیه و غرب تبدیل شده است. اگر مشاهده می شود آمریکا و کشورهای اروپایی ارتش و کادر انسانی خود را از مواجهه مستقیم با ارتش روسیه در اوکراین دور کرده‌اند، توجه به شرایط پیرامونی بحران اوکراین و تفاوت آن با شرایط زمان جنگ جهانی دوم است. در جنگ جهانی دوم، قبل از حمله ژاپن به پرل هاربر، آمریکا وارد مداخله مستقیم و حمایت مالی، لجستیکی و نظامی شد؛ در حالی که شرایط بحران اوکراین با زمان جنگ جهانی دوم تفاوت گسترده ای دارد. 


در آن زمان آمریکا حمایت خود از متحدانش در جنگ جهانی دوم را بر مبنای تعریف مجموعه‌ای از ارزش‌ها در راستای تعهد اخلاقی برای حفظ جهان آزاد و حقوق بشر در برابر تهدید نازیسم مشروعیت بخشید. این در حالی است که بحران کنونی اوکراین خطر وجودی در مرزهای شرقی است و برای قاره آمریکا خطری ندارد تا بخواهند به تکاپو برای تحمیل الگوی ارزش‌های خصمانه بر ارزش‌های انسانی بیفتند.


اگر غرب در گذشته با توجه به ارتباط مناقشه با مفهوم بازدارندگی و به رسمیت شناختن حاکمیت و امنیت ملی روسیه و اروپا، رعایت خطوط قرمز را ترجیح داده بود، در حال حاضر مسلم است تهدید امنیت ملی برای هر یک از طرف ها به شمار می رود، زیرا هر تهدیدی ممکن است خطری برای برهم خوردن صلح و امنیت اروپایی منطقه باشد.

کشورهای اروپایی در آغاز بحران سعی کردند میان حمایت تحمیلی از اوکراین و تلاش برای حفظ ارتباط حداقلی با روسیه تعادل برقرار کنند تا اثرات بحران بر مردم اروپا کمتر باشد


موازنه قوا در اروپا همچنان تابع مواضع ناتوست، زیرا کشورهای اروپایی به رهبری امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه نتوانستند دیدگاه کاملاً اروپایی شکل دهند که به این قاره مکانیسم منطقه ای برای حفظ امنیت راهبردی خود ارائه دهد. کشورهای اروپایی خود را در پس چشم انداز سازمان ناتو می دانند که طرفدار مشارکت کشورها در پروژه مقابله با روسیه، به وسیله حمایت مطلق از اوکراین است؛ حتی اگر در این میان برخی منافع اروپایی ها نادیده انگاشته شود.


در این زمینه کشورهای اروپایی در آغاز بحران سعی کردند میان حمایت تحمیلی از اوکراین و تلاش برای حفظ ارتباط حداقلی با روسیه تعادل برقرار کنند تا اثرات بحران بر مردم اروپا کمتر باشد. در آغاز بحران برخی رهبران اروپایی به ریاست مکرون تقریباً هر روز با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه تماس داشتند، اما روند جنگ و خودداری اوکراین از دادن هرگونه امتیاز باعث شد تلاش اروپا برای برقراری ارتباط با روسیه ناکام بماند.


موضع آمریکا، ناتو و اوکراین در برابر اروپا به تدریج به سمت افراط گرایی و سازماندهی رهبری ناتو کشیده شد؛ آنها با توجه به اینکه جنگ اوکراین در مرزهای شرقی کشورهای عضو همچنان ادامه داشت، خطر از دست رفتن خاک اوکراین را در زمره تهدیدات فاشیستی و به منزله از دست رفتن کل سرزمین‌های اروپایی به شمار آوردند و برای مقابله با این وضعیت دست به کار شدند.


ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین انتظار نداشت ارتش کشورش در مراحل اولیه نبرد موفق به دفع اثرات حمله شود و در تلاش برای کاهش جان باختگان نیروهای خودی و در صورت توان، حمله متقابل بود. عقب‌نشینی طبق برنامه قبلی نیروهای روسیه از حومه کی یف، پایتخت اوکراین به اوکراینی در القای این باور کمک کرد که در صورت حمایت مناسب اروپا و آمریکا، امکان غلبه بر نیروهای مقابل وجود دارد.


با توجه به این باور، رئیس جمهور اوکراین راهبرد خود را اصلاح و تلاش کرد حمایت نظامی لازم را برای ایستادگی در برابر ارتش روسیه با ترسیم راهبردی دیپلماتیک در راستای منزوی کردن روسیه و قطع هرگونه ارتباط آن با کشورهای اروپایی جلب کند. او حتی برای اخراج دیپلمات های روس از تمامی سازمان های منطقه ای و امنیتی و حتی حذف روسیه از سازمان ملل متحد و شورای امنیت تلاش می کند.


واقع‌گرا نبودن رئیس‌جمهور اوکراین را می‌توان از تلاش وی برای طبقه‌بندی جهان بر مبنای معادله «یا با من یا علیه من» درک کرد، زیرا زلنسکی معتقد است برای دفاع از موجودیت اوکراین و و اثبات خود تلاش می کند. اوهمیشه فردی آماتور بود؛ چه در دنیای کمدی و بازیگری و چه حال که به سیاست روی اورده است.

واقع‌گرا نبودن رئیس‌جمهور اوکراین را می‌توان از تلاش وی برای طبقه‌بندی جهان بر مبنای معادله «یا با من یا علیه من» درک کرد


اگر بخواهیم به تحلیل انحراف احساساتش نسبت به واقعیت موجود بپردازیم، بحران عمیق‌تر می شود و ممکن است عوامل دیگری ظاهر شوند، زیرا نمی‌توان نقش احتمالی آمریکا را با هدف بهره‌برداری از خودشیفتگی زلنسکی و رویکرد و دیدگاه شیطانی‌اش نادیده گرفت. در هر صورت روسیه و خطر آن برای اروپا ممکن است در حکم تلنگری برای ناتو به شمار رود؛ چه اینکه مسکو همواره اعلام کرده مخالف یکجانبه‌گرایی آمریکاست.


به اروپا برگردیم؛ اگر کشورهای اروپایی تصمیم به راه اندازی جنگ دیپلماتیک و اتخاذ سیاست تحریم پیچیده اقتصادی در برابر روسیه گرفته باشند، این اعتقاد راسخ وجود دارد نیروهای راهبردی مسکو و ساختار تسلیحاتی آنها همچنان می توانند در عملیات های نظامی خارج از دایره محاسبات عمل کنند.  بر این مبناست که بیشتر کشورهای اروپایی به دنبال حمایت از نیروهای اوکراینی هستند، ولی نمی خواهند این حمایت ها از محدوده حمایت مالی علنی فراتر رود که آخرین آن، تصویب طرح کمک 18 میلیارد یورویی پارلمان اروپا به اوکراین و ارائه برخی سلاح های پیشرفته بود.


با وجود حمایت گسترده اروپایی ها از اوکراین، زلنسکی ناراضی است و اعلام کرد حمایت های غرب متناسب با وسعت نبرد نیست و زمان مداخله مستقیم ارتش های غرب و ناتو فرا رسیده است. طرح ادعای پرتاب موشک روسیه به خاک لهستان را می توان در این راستا ارزیابی کرد و با طرح این ادعا سعی دارد پیامی به روسیه در آستانه نشست «گروه 20» بدهد. زلنسکی می خواهد کشورهای غربی نسبت به مسئولیت خود در برابر مسکو متقاعد شوند که اقداماتش ممکن است به فعال شدن اصل دفاع جمعی ناتو طبق ماده پنجم منشور آن منجر شود.


البته تاکنون رئیس جمهور اوکراین نتوانسته طبق محاسبات و با ادعاهای خود ناتو را اقناع به حمایت کند؛ چه اینکه علاوه بر فرانسه و لهستان، جو بایدن رئیس جمهور آمریکا بر لزوم عجله نکردن در زمینه واکنش به اتهامات علیه روسیه تأکید کردند. بایدن همچنین به صراحت اعلام کرده بود موشک ادعایی زلنسکی از پدافند هوایی اوکراین شلیک شده بود.


آنچه از موارد فوق می توان نتیجه گرفت، این است که رفتار رئیس جمهور اوکراین که تلاش می کند ناتو را به تقابل مستقیم نظامی سوق دهد، ممکن است حادثه ای مشابه حمله به پرل هاربر بیافریند که باعث ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم شده بود.

 

نظر شما