انقلاب اسلامی و روابط بینالملل
وقوع انقلاب اسلامی و تغییر مبانی و رویکردهای سیاست خارجی ایران مستلزم ارائه طرحی جدید برای عمل و تحلیل در حوزه سیاست خارجی بود. در واقع سیاست خارجی ایران به دلیل اتکا بر مبانی دینی و عقلایی خود ناچار است در سالهای ابتدایی به دنبال تأمین ثبات و امنیت کشور به عنوان یک نظام نوپا باشد، به خصوص که سیاست نه شرقی و نه غربی، کشور را از اتکای به اقطاب روز دنیا منع میکرد و بر این اساس باید زمینههای شناسایی نظام جدید به عنوان عضو جدید نظام بینالمللی در دستور کار قرار بگیرد. بدیهی است که سیاست خارجی کشور در چنین شرایطی نمیتواند مبتنی بر خصومت به خصوص با همسایگان باشد.
این نکته نشان میدهد برخلاف تحلیل عدهای، انقلاب اسلامی مسیر تخاصم را در روابط بینالملل در پیش نگرفت و تنها به دلیل استقلالطلبی، در مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب مورد هجوم شرق و غرب قرار گرفت. دلیل این امر نیز واضح است. در واقع جمهوری اسلامی میتوانست به مثابه مدلی برای سایر کشورها در استقلال باشد که قطب سومی را در عرض دو قطب دیگر ایجاد میکند، از این رو اتفاق بیسابقهای در میان جبهه الحاد و کفر برای هدم انقلاب اسلامی صورت گرفت. دلیل دیگر بر این نکته که سیاست خارجی جمهوری اسلامی هرگز بر مبنای خصومت یا تعرض به همسایگان یا کشورهای دیگر نبوده است، این است که برخلاف رژیم پهلوی هیچ سابقهای از تعرض یا دخالت ایران در کشورهای دیگر یا همسایگان وجود ندارد. مبارزه با تروریسم داعش در کشورهای عراق و سوریه نه تنها دخالت در امور داخلی کشورها نیست بلکه به خواست ملت و دولت آنها در دفاع از مظلوم صورت گرفته است و هرگز معنای تجاوز یا تعرض به جغرافیای دیگر را ندارد و اگر اقدامات جمهوری اسلامی در این مسئله نبود، امروز منطقه متحمل جنایات غیرانسانی بسیاری شده بود.
از سوی دیگر هر چند دشمن تلاش کرد با بحرانسازی پیرامون پدیدههایی، چون اشغال لانه جاسوسی امریکا، جنگ تحمیلی، حکم ارتداد سلمان رشدی، ماجرای دادگاه میکونوس، مذاکرات سعدآباد، فتنه ۸۸، تحریمهای شدید اقتصادی و برجام جمهوری اسلامی را در جهان منزوی کند، اما امروز به روشنی میتوان دریافت که بازیگر اصلی در غرب آسیا که فراتر از دولتها مورد اعتماد ملتها قرار دارد، جمهوری اسلامی است. دلیل واضح این معنا افزایش بسیار زیاد عمق استراتژیک انقلاب اسلامی است. این مبنا نه با توسعه نظامی یا اقتصادی که نتیجه فضای اعتمادساز و امنیتآفرینی است که بر اثر اصول سیاست خارجی عزتمندانه، حکیمانه و مصلحتجویانه نظام اسلامی واقع شده است.
تأمین منافع ملی با سیاست خارجی انقلابی
به بیان دیگر در زمانی که سیاست خارجی ایالاتمتحده و همپیمانانش در منطقه غرب آسیا به شدت تضعیف شده و در حال خروج از منطق هستند و در برههای که دشمن بنا داشت جمهوری اسلامی را از هر سو محاصره کرده و در چشم بازیگران منطقه منفور کند، عمق استراتژیک ایران به حدود هزارو ۵۰۰ کیلومتر در منطقه خطر رسیده است. رژیم اشغالگر قدس علاوه بر دیوار حائل در محاصره ملتها و دولتهایی قرار گرفته است که روابط دوجانبه بسیار مستحکمی با انقلاب اسلامی دارند و این به معنای پیروزی ایران در فضای پرآشوب و عملیات گسترده دشمن است.
در حالی که دشمن و به خصوص رژیمسعودی در دی ماه ۹۶ از کشاندن جنگ به داخل ایران سخن میگفت، تنها در فاصله چهار ماه، جمهوری اسلامی «عمق استراتژیک» خود را در سمت غرب به فاصله هزارو ۴۵۰ کیلومتری از تهران و در مرزهای جولان اشغالی قرار داده است. این افزایش عمق استراتژیک صرفاً به معنای یک محیط جغرافیایی نیست، بلکه نیروهایی درهمتنیده در ارتباطی پیچیده در تمام غرب آسیا، هر مهاجمی را در شبکههایی از معمای امنیتی و نظامی گرفتار کرده و از پای درمیآورند. امروز در جنوب محور عبری- عربی که انصارالله حضور دارد تا شمال که حزبالله لبنان قرار گرفته و شرق آن که سوریه و عراق واقع شدهاند و غرب فلسطین اشغالی که توسط حماس کنترل میشود، رژیمصهیونیستی در محاصره کامل قرار گرفته و تنها راه پیش رویشان دریای مدیترانه و غرق شدن در آن است.
به عبارت دیگر برخلاف کسانی که روزی در رؤیای محاصره جمهوری اسلامی بودند، امروز این نظام اسلامی است که توانسته است محور مقاومت را بر منطقه چیره و خط مقدم آتش را در درون سرزمینهای اشغالی قرار دهد.
در این بین طرف غربی قصد داشت با ایجاد یک «جنگ متداخل» از فشار جبهه مقاومت بر متحدان منطقهای خود بکاهد، بنابراین پای کردها و ترکیه و همچنین درگیری میان خود گروههای تروریستی با یکدیگر نیز به «ام الحروب» سوریه باز میشود. طرف غربی بنا داشت با گسترش میدان نبرد و ورود بازیگران «محلی» حوزه نفوذ جمهوری اسلامی در غرب آسیا را تحتالشعاع قرار دهد و در آشوبهای منطقه، اجزای مقاومت را یکی پس از دیگری از دسترس انقلاب اسلامی خارج و نابود سازد.
در همین فضای سیاسی و نظامی است که جمهوری اسلامی توانسته است «تحرک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطه امریکا و صهیونیسم» را به وجود آورده است.
این تحرک جدید از آنچنان شدت و عمقی برخوردار است که سبب شده ایالاتمتحده تصمیم به خروج از منطقه بگیرد و متحدان منطقهایاش را تنها رها کند. به وضوح ایالاتمتحده در شرق ایران یعنی افغانستان و پاکستان نفوذ و قدرت سابق را ندارد و به دلیل درگیری با چین در دریای چین و همسایگان او بخشی از نفوذ خود را از دست داده است. در غرب ایران نیز عراق ِ صدام به یکی از ارکان محور مقاومت تبدیل شده و انتخاباتهای مجلس تماماً به سود غربستیزان تمام میشود. وضعیت مشابه در سوریه و لبنان و غزه و حتی یمن نشان میدهد، این محور مقاومت به رهبری ایران است که قواعد سیاسی و نظامی در غرب آسیا را تعیین میکند.
توان مدیریتی جمهوری اسلامی در استفاده از «قدرت رقبای امریکا» علیه منافع غرب در منطقه و بهکارگیری کشورهایی مثل روسیه و ترکیه حتی در تأمین امنیت منطقه از شگفتیهای سیاستهای کلان نظام اسلامی است. همین الگو در شرق آسیا یا امریکایجنوبی به کار گرفته شده است و ایالاتمتحده که پرستیژ بینالمللی خود را شکسته میبیند و روزگاری از استراتژیهایی، چون قدرت نرم یا قدرت هوشمند برای دستیابی به منافعش سود میبرد، مجبور است حتی کشوری، چون ونزوئلا را نیز مرتب تهدید به حمله نظامی کند.
این امر نشان میدهد برخلاف شکست هژمونی امریکا در جهان، برد توانایی جمهوری اسلامی در «اقناعسازی» در منطقه و جهان در حال افزایش است. به عبارت دیگر هرچند ائتلافهای به رهبری امریکا در منطقه در راستای منافع تروریستها حرکت میکنند، اما ائتلافهای عرضی جمهوری اسلامی در موفقیتی کامل، طرح جعلی «دولت اسلامی عراق و شام» را که به مراتب خشونتآمیزتر از رژیمصهیونیستی بود در منطقه نابود کرد. به موازات این عملیات گسترده، مقبولیت جمهوری اسلامی در همه کشورهای منطقه و حتی نزد نخبگان کشورهای رقیب افزایش یافته است و در نتیجه بازارهای اقتصادی بینظیری در کشورهای غرب آسیا برای رشد تولید در ایران فراهم شده است. این به این معناست که سیاست خارجی جمهوری اسلامی دقیقاً بر مبنای تأمین منافع ملی پیش رفته از بسیاری از کشورهای مدعی سیادت در جهان موفقتر عمل کرده است.
الزامات راهبردی حفظ نظام منطقهای موجود
اصل عدماعتماد
هر چند نظریات ایدهآلیستی روابط بینالملل، در اندیشه صلح جهانی به پرهیز از خشونت و قدرتطلبی حکم کرده و در جستوجوی همکاری در روابط بینالملل هستند، اما واقعیتهای میدانی نشان میدهد کشورهای قدرتمند و به خصوص محور غرب تنها به منافع مادی خود توجه دارند و مفاهیم ارزشمند انسانی را در آن راستا به کار میگیرند. جنگهای گسترده در جهان و تولید و تکثیر تروریسم در نقاط مختلف و روابط اقتصادی استعماری یکسویه نشان میدهد آرمان همکاری مشترک یا سود دوجانبه یا راهبرد برد- برد در سیاست غرب چیزی جز فریب و خدعه برای تمکین نسبت به برتری طرف مقابل نیست.
استفان والت از نظریهپردازان واقعگرایی نئوکلاسیک در مقالهای با تشریح دلایل عدماعتماد به ایالاتمتحده در مجله فارین پالیسی معتقد است: «بسیار سخت است که امریکا قدرتمند محسوب شود، زمانی که هیچ کسی به کلماتی که میگوید اعتماد ندارد.» او معتقد است: ایالات متحده به دلیل عهدشکنی در موارد بسیاری در حال از دست دادن قدرت خویش است. عهدشکنی نسبت به گورباچف توسط کلینتون درباره پیشروی نکردن نیروهای ناتو حتی به میزان یک اینچ و سپس نادیده گرفتن تعهدات خود به شوروی، خروج جرج بوش از معاهده منع موشکهای بالستیک در سال ۲۰۰۲ و بیتوجهی به امکان مقابلهبهمثل مسکو در این باره، بیتوجهی به انجام تهعدات نسبت به کرهشمالی در چارچوب توافقنامه ۱۹۹۴ و همچنین سرنگونی حکومت قذافی در لیبی با وجود تعهد دولت امریکا مبنی بر عدمدخالت در این کشور در صورت پذیرفتن بازرسان امریکایی و انهدام سلاحهای خود (۱) و در نهایت تجربه برجام و خروج امریکا از این توافق چندجانبه، از سختی و البته پرهزینه بودن امکان مذاکره مجدد ایران با امریکا حکایت میکند، بنابراین در پس این بیاعتمادی، مفهوم تهدید در ذهن تصمیمگیران دو کشور بهره بیشتری از آلیت برای رسیدن به منافع مییابد.
حفظ مرزبندی و عدمعقبنشینی از ارزشهای انقلابی
بنا بر آنچه در توصیف وضعیت موجود و به خصوص منطقه غرب آسیا گفته شد، نشان میدهد پیروزیهای منطقهای ایران در نتیجه عملکرد انقلابی، مقاومت توأم با جهاد و عدم تطمیع یا ترس از ناحیه دشمن صورت گرفت است، بنابراین حفظ این وضعیت به صورت پایدار میتواند سبب تغییر تمام نظام منطقهای از حیث سیاسی و امنیتی شود و ضمن تأمین حداکثر منافع ملی ایران، تمام منافع استعمارگران غربی را از بین ببرد. به بیان دیگر پس از اعتماد عمومی منطقهای به ایران بازار بسیار بزرگ اقتصادی برای کشور به وجود آمده است که در چند معاهده مثل برجام هم ایجاد نمیشد. بر این اساس کل صادرات ایران به عراق بالغ از ۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ است (۲) که این میزان تقریباً با صادرات ایران به کل اروپا برابری میکند، از این رو میتوان ضمن حفظ مرزبندی و عدماعتماد به غرب به تجارت با ملتهایی پرداخت که پیوستگی و همبستگی چندصدساله با ایران داشتهاند و در ارتباط با آنها نیازی به تخفیف در آرمانها یا منافع ملی کشور نیست.
منابع:
۱-. https://foreignpolicy. com/۲۰۱۸/۰۴/۱۰/america- cant- be- trusted- anymore/
۲-. https://www. farsnews. com/news/۱۳۹۷۱۱۱۵۰۰۰۸۷۲/ صادرات ایران به عراق از ترکیه پیشی گرفت، صادرات بالغ بر ۹میلیارد دلار.
قدم به قدم با بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی (۳۲)
سیاست خارجی مبتنی بر عزّت، حکمت و مصلحت
وقوع انقلاب اسلامی و تغییر مبانی و رویکردهای سیاست خارجی ایران مستلزم ارائه طرحی جدید برای عمل و تحلیل در حوزه سیاست خارجی بود. در واقع سیاست خارجی ایران به دلیل اتکا بر مبانی دینی و عقلایی خود ناچار است در سالهای ابتدایی به دنبال تأمین ثبات و امنیت کشور به عنوان یک نظام نوپا باشد، به خصوص که سیاست نه شرقی و نه غربی، کشور را از اتکای به اقطاب روز دنیا منع میکرد و بر این اساس باید زمینههای شناسایی نظام جدید به عنوان عضو جدید نظام بینالمللی در دستور کار قرار بگیرد. بدیهی است که سیاست خارجی کشور در چنین شرایطی نمیتواند مبتنی بر خصومت به خصوص با همسایگان باشد.
صاحبخبر -
∎