لیلا کوچکزاده | شهرآرانیوز؛ خوشنویسی و خطاطی هنری است که در مشهد قدیم با نام سلطان علی مشهدی، از معروفترین نستعلیقنویسان قرن نهم و دهم ایران گره خورده است. اما سه قرن پس از او نیز، خراسان نادره خوشنویس دیگری به خود میبیند، خوشنویسی که ۱۲۰سال عمر میکند، دوران تاجداری سه پادشاه را میبیند، چون سر و همسری ندارد نیمی از عمرش را به جهانگردی میگذراند، اما تنها یک یادگار از خودش بر جای میگذارد، یادگاری نقش خورده بر سنگ که خط عشق است و حکایت یک شیدایی. روایت است که میرزا سنگلاخ خراسانی، ۲۷۰ سال پیش در خراسان زاده شده است.
۲۵ سال از عمرش را در مصر گذرانده و همانجاست که اثر بسیار نفیس خود با نام سنگ «بسما...» را حجاری میکند، ولی آنچه این سنگ سهتنی که کلمه «بسما... الرحمن الرحیم» روی آن با خط نستعلیق حکاکی شده و هماکنون در موزه تبریز نگهداری میشود را خاص میکند، نیت میرزا سنگلاخ از ساختش است. او در کتابش «تذکره الخطاطین» به صراحت گفته تمایل دارد سنگ بسما... به مشهد منتقل و در آستان ملائک پاسبان ثامن آلعبا حضرت امام رضا (ع) جانمایی شود و عموم مردم از دیدنش بهرهمند شوند. درخواست و آرزویی که تا امروز و با اینکه ۱۵۰ سال از درگذشت این عارف خراسانی گذشته، برآورده نشده است.
روز ملی خوشنویسی مناسبتی بود تا درباره این شخصیت و این خواسته برآوردهنشده بنویسیم و، چون میرزا هرگز وارثی نداشته، مطالبهگر جدی انتقال سنگ بسما... از آستان قدس رضوی به مشهد باشیم. این گزارش در گفتگو با مهدی قربانی، پژوهشگری که به احیای کتاب تذکرهالخطاطین مهمترین اثر میرزا سنگلاخ خراسانی پرداخته و پیگیریهای بسیاری برای انتقال سنگ بسما... به مشهد داشته، تهیه شده است.
زندگی و زمانهخطاط ۱۲۰ ساله خراسانی
زندگی ۱۲۰ ساله میرزا سنگلاخ خراسانی را که زاده ۱۱۷۴ هجری قمری (۱۱۳۹ خورشیدی) در خبوشان (قوچان) یا ابیورد خراسان (درگز فعلی) و وفاتیافته ۱۲۹۴ هجری قمری (۱۲۵۵ خورشیدی) * در سرخاب تبریز است، در سه بخش میتوان تعریف کرد.
شخصیت هنری و فعالیتهایش چه در ایران و در مصر
کتاب تذکرهالخطاطین
سنگ بسما... و تلاشش برای انتقال این سنگ به مدینه و مشهد که البته بینتیجه میماند.
علامه محمدعلی مدرس تبریزی در کتاب «ریحانهالادب» تعریف جامعی از میرزاسنگلاخ نوشته است: «اصالتاً خراسانی بوده که به خود لقب سنگلاخ داده، از مشاهیر ادبا، شعرا و خطاطین ایرانی در عهد فتحعلی شاه، محمدشاه و ناصرالدین شاه. در فنون خط مهارتی بهسزا داشت به ویژه نستعلیق که در آن خط، صنعت اعجاز به کار برده و در شعر نیز از استادان عصر خود است. بسیار عارف مسلک و درویش نهاد و صوفیمنش بود، بیش از بیست وپنج سال در ممالک عثمانی، مصر و استانبول توقف داشت و اعیان آن دولت تجلیلش نموده و مدایح او را کتابی کرده و به نام مجمعالاوصاف به طبع رسانیدهاند.»
آنطور که قربانی میگوید، لقب سنگلاخ از تواضع و فروتنی این شخصیت نشان دارد. او که طبع شعر و شاعری داشته و تعلق خاطری بسیار به خراسان. طوری که در زمان اقامت در قاهره، وقتی تنی چند از علما و فضلای خراسانی به دیدنش میروند، این اشعار را درباره خراسان میسراید: «هرنسیمی که به من بوی خراسان آرد/، چون دم عیسی در کالبدم جان آرد/ بوی پیراهن یوسف که کند روشن چشم / باد گویی که به پیر غم کنعان آرد/ هرچه گویم چه عجب از دم آن باد که او/ عنبر از خاک محبّان خراسان آرد»
میرزا سنگلاخ هیچگاه ازدواج نکرده و خود را به کرار عقیم و عقیر شمرده (به معنی فردی که فرزندی از او زاییده نشده) نمونهاش هم بیت شعری است که خود در آن به این موضوع اشاره کرده است: «راقم سنگلاخ بیزن و جفت/ که همه عمر فرد و تنها خفت»، اما تنها بازمانده او شاعر و خوشنویسی به نام میرزا قدسی خراسانی است که خواهرزاده و شاگردش است و سال ۱۲۷۰ هجری قمری وفات یافته و در حرم مطهر رضوی دفن است.
میرزا در ۵۵ سالگی از زادگاهش خارج شده و به مشهد میرود، اما به گفته قربانی درباره زادگاه او اختلاف بسیار است (برخی او را زاده اسفراین، قوچان و برخی نیز درگز میدانند.) درهرصورت او اهل هر کجای خراسان که باشد، احتمالا برای تحصیل علم به مشهد آمده است و بعد از این است که سفرهایش به دور دنیا شروع میشود. تعداد این سفرها در کتاب معروف او «تذکرهالخطاطین» به ۳ هزار سفر میرسد که ظاهرا ۲۰۰ سفرش برجسته است. او بعد از مشهد، مدتی را در بخارا و سمرقند و کابل و مدتی را هم در آناتولی رَم به سر میبرد. اما سفرش به مصر به ۲۵ سال اقامت در این کشور منتهی میشود که سرآغازی است برای نگاراندن سنگ نفیس بسما....
خلق اثر هنری بینظیر در مصر
میرزا سنگلاخ خراسانی در عصر محمدعلی پاشا، حاکم مصر (قبل از سال ۱۲۷۰هجری قمری) وارد قاهره میشود. محمدعلی پاشا مناصب حکومتی را به او پیشنهاد میکند، ولی نمیپذیرد، بنابراین به او نظارت بر حجاریها و سنگنوشتههای مسجد در حال احداثی که امروز به نام مسجد مرمر (مسجد محمدعلی پاشا) معروف است را میسپارند. میرزا سنگلاخ، مهندسانی را از کشورهای مختلف فرا میخواند و نزدیک به ۶۰ کتیبه سنگی نفیس از مرمر ناب را برای این مسجد سنگنگاری میکند که یادگاری بسیار ارزشمند از هنر ایرانی در مسجد مرمر است.
ظاهرا میرزا در ۲۵ سالی که ساکن مصر است با دیدن سنگهای مرمر و کیفیت آنها و توانایی فوقالعاده و منحصر به فردی که از نظر هنری و عملی در خود میبیند، به فکر حجاری یک کتیبه سنگی میافتد. نیتش هم این است که این کتیبه نفیس را با هزینه دولت عثمانی به مدینه منوره حمل کند تا روی قبر شریف حضرت رسول اکرم (ص) جانمایی شود. بدین ترتیب در طی ۸ سال سنگ مرمری را با وزن تقریبی سه تُن و ابعاد ۳ متر و ۸۰ سانتیمتر در عرض یک متر و ۳۰ سانتیمتر و قطر ۳۵ سانتیمتر آماده میکند. در سال ۱۲۷۰ هجری قمری (حدود ۱۲۳۲) کار ساخت سنگ به اتمام میرسد.
زمانی که او باید ۹۶ سال داشته باشد. او در میان این سنگ، لفظ جلاله «بِسْمِالله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را با قلم سهدانگ نستعلیق مینویسد. خطی که اعجازش در آن است. در حاشیه آن نیز اشعاری به زبان فارسی و عربی و ترکی در مدح حضرت محمد (ص) حجاری و تذهیب میشود. عبارت «راقمه سنگلاخ خامه روان/ زخامه تحفه برد سوی خواجه دو جهان» نیز در حاشیه این کتیبه که به سنگ بسما... معروف میشود، نقش میبندد.
اما محمدعلی پاشا با انتقال سنگ موافقت نمیکند و میخواهد سنگ را بخرد، اما این عارف خراسانی نمیپذیرد و این بیت را در وصف شاه میسراید: «حال جان بین که سرانش کهاند/ نامزد و نامورانش کهاند»
انتقال سنگ ۳ هزار تنی به ایران
او درنهایت تصمیم میگیرد سنگ را به ایران منتقل کند، اما جابهجایی چنین کتیبه سنگینی بسیار دشوار است. بخت یار میرزا میشود که میرزا جعفر خان مشیرالدوله، سفیر کبیر ایران در بندر اسکندریه به او اطمینان میدهد که میتواند سنگ را به ایران بفرستد. آنها سنگ را با یک کشتی و به وسیله اَرّاده و با زحمت و مرارت فراوان از قاهره و از مسیر بندر اسکندریه به تفلیس و از مسیر کوهستان به تبریز میآورند. طوری که در مسیر ۱۲ گاو تلف میشوند. آنها در تبریز با استقبال باشکوه مردم رو به رو میشوند. میرزا سنگلاخ هم این اشعار را میسراید: «رسید سنگ به تبریز، چون به خاور شید/ هزار چرخ برین است و صد فلک خورشید/ سپهر شد خجل از مهر و ماه رخشانش/ کسی که یک نظر آن سنگ دل ربا را دید.»
مهدی قربانی، پژوهشگر
آرزویی که به نتیجه نرسید
سنگ بسما... پس از ورود به ایران در مسجد حضرت صاحبالزمان (عج) سرخاب تبریز جانمایی میشود. اما داستان این کتیبه نفیس، قرار نیست به این راحتی پایان بپذیرد. چون میرزا سنگلاخ پس از ناکامی در انتقال سنگ به مدینه، به این فکر میافتد که این بار سنگ را با کمک ناصرالدین شاه به مشهد حمل کند و روی قبر حضرت ثامنالائمه قرار دهد. اما ظاهرا این خواست نیز به علت سنگینی و نبودن وسیله حمل برآورده نمیشود. میرزا با سنگ در تبریز میماند و در ۱۷ صفر ۱۲۹۴ هجری قمری فوت میکند و در بقعه سیدابراهیم به خاک سپرده و به احترام او سنگ در دیواره بقعه نصب میشود.
سنگ بسما... تا سال ۱۳۷۲ خورشیدی در کنار مزارش بوده است. یکی از گلهایش هم سرقت میشود و پس از این است که برای مصون ماندن سنگ به موزه آذربایجان منتقل میشود. اما بدلی از سنگ ساخته شده و در کنار مقبره میرزا سنگلاخ قرار میگیرد. قربانی که به احیای آثار نسخ خطی و قدیمی میپردازد و کتاب «تذکرهالخطاطین» میرزا سنگلاخ را احیا کرده، میگوید: میرزا سنگلاخ در صفحه ۶۹۴ این کتاب به موضوع انتقال سنگ به مشهد اشاره کرده و نوشته است: «اگر سعادت یاری نماید و بخت مددکاری نماید، به امداد و تقویت اعلی حضرت به مشهد مقدس ارض اقدس خراسان... حمل و نقل نمایند و در آستان ملایک پاسبان ثامن آل عبا حضرت امام رضا (ع) در محل مخصوص و موضع مرغوبی نصب و مرتب دارند و..»
این پژوهشگر که بارها برای انتقال سنگ بسما... به مشهد پیگیریهایی داشته، اما تاکنون به نتیجه نرسیده میگوید: میرزا سنگلاخ در ضمن کتاب خود به نوعی سنگ بسما... را وقف حرم مطهرحضرت امام رضا (ع) کرده است و نیتش هم این بوده که عموم زائران از آن بازدید کنند. از طرفی، چون این شخصیت بلاوارث است، اجرای درخواست او که درواقع وصیت اوست، بر عهده عالم شرع خواهد بود. به نظر او اگر سنگ به مشهد منتقل شود، بهترین مکان برای جانمایی آن در ورودی موزه حرم مطهر خواهد بود.
درباره «تذکرهالخطاطین» که خوشنویسان خراسانی در آن معرفی شدهاند
اثر مهم میرزا سنگلاخ خراسانی، تذکرهالخطاطین در یک هزار صفحه است که بین سالهای ۱۲۸۸ – ۱۲۹۱ هجری قمری نوشتن آن را به پایان رسانده است. زمانی که میرزا سنگلاخ بیشتر از یک صدسال عمر داشته است. اثری ارزشمند که در آن به معرفی خطاطان خراسانی و شرح سفرهای بیشمارش به سرتاسر جهان پرداخته است. این کتاب یک سال پس از فوتش در سال ۱۲۹۵ هجری قمری در تبریز که محل سکونتش است، بهصورت چاپ سنگی به تعدادی نامشخص منتشر شده است، اما قربانی که در سال ۸۶ با کتاب تذکرهالخطاطین آشنا میشود و تصمیم به احیای آن میگیرد، میگوید: یک خط توضیح آیتا... حسن حسنزاده آملی در کتاب هزار و یک نکته که نوشته بودند: «تذکرهالخطاطین میرزا سنگلاخ در موضوع خود امّ دیگر تذکرههاست» مرا مشتاق به آشنایی و یافتن این کتاب که چاپ سنگی آن در آستان قدس رضوی نگهداری میشود، ساخت.
بدینگونه بدون اعمال تغییری در این کتاب با افزودن فهرست و سه نمایه (مکانها، شخصیت، کتب و رسائل) و معانی ۳ هزار لغت قدیمی کلمات آن را به اثری قابل بهرهبرداری برای اهل قلم و تحقیق تبدیل میکند. کتابی که در سال ۸۸ از سوی نشر قاف مشهدالرضا (ع) در یک هزار نسخه چاپ و منتشر میشود و هماکنون موجود نیست. عکسهایی از محل دفن و چهرهاش و سنگ بسما... نیز به کتاب اضافه میشود.
او درباره این کتاب میگوید: تذکرهالخطاطین به خط نسخ است و نثر مسجع و سختی دارد و خواندش برای همگان آسان نیست. میرزا سنگلاخ در بخش اول کتاب با نام «امتحان الفضلا» به شرح حال ۴۲ تن از خوشنویسان شاعر و عارف خراسان قدیم از قرن دوم تا ۱۳ هجری قمری پرداخته است. او در ۴۰۰ صفحه اشعار و نمونه آثاری از آنها هم آورده است.
بخش دوم با عنوان «صورت احوال سیر و سیاحت دانای ایران و آفتاب خراسان حضرت میرزا سنگلاخ دوران است» که شرح سفرهایش است. در کتاب به این اشاره کرده است که نزدیک به یک هزار خط را در سفرهایش به افراد مختلف هدیه داده است. بخش سوم کتاب هم شرح حال تلامیذ و شاگردانش است که تعدادشان به ۲۸ تن میرسد. بخش چهارم هم شرح حال ۲۰ خوشنویس دوره عثمانی است که تعدادی از آنها شاگرد خودش بودهاند.
اما دیگر کتابهای میرزا سنگلاخ خراسانی، «دُرج جواهر» به نثر مسجع است که شرح زندگینامه و سفرهایش است و در سال ۱۲۷۰ هجری قمری در مصر با چاپ سربی منتشر شده است. «بُرجِ زواهر» با محتوای اشعار و نکات ادبی که بخشی از آن به خط میرزا قدسی است و در سال ۱۲۷۶ هجری قمری در استانبول به صورت چاپ سنگی منتشر شده است. «مجمع الاوصاف» هم مکاتبات و نامههایی است که شخصیتهای علمی یا حکومتی از نقاط مختلف کشور و دنیا برای میرزا سنگلاخ نوشتهاند.
∎