به گزارش همشهری آنلاین، یکی از روزهای شهریور امسال تاجری ثروتمند سوار بر خودروی اسپورتیج، خانهاش در شمال تهران را ترک کرد تا راهی محل کارش شود. از وقتی همسر و فرزندانش به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند، او تنها زندگی میکرد اما آن روز وقتی وارد خیابانی فرعی شد، یک خودروی پژو که چراغ گردان پلیس روی آن نصب شده بود، سد راهش شد.
راننده و سرنشین پژو که لباس پلیس به تن داشتند و تجهیزات نظامی همراهشان بود، از ماشین پیاده شدند و با نشان دادن برگهای به مرد تاجر مدعی شدند که وی باید برای توضیحات به اداره پلیس بیاید. یکی از آنها بدون اینکه پاسخی به سؤالات مرد تاجر بدهد، سوار ماشین وی شد و از او خواست حرکت کند و به این ترتیب مأموران قلابی، تاجر ثروتمند را به محلی خلوت بردند، دست و پا و چشمانش را بستند و به خانه متروکهای در جنوب پایتخت منتقل کردند.
گزارش یک گمشده
۲۴ ساعت از ماجرای ربودن مرد تاجر گذشته بود که مادر وی سراسیمه و نگران راهی اداره پلیس شد و گفت که فرزندش ناپدید شده است. او توضیح داد: پسرم تاجر است و تنها زندگی میکند. همسر و فرزندانش در خارج از کشور بهسر میبرند و پسرم هر روز با من تماس میگرفت اما از صبح دیروز هیچ خبری از او نیست. موبایلش خاموش بود و بارها با تلفن خانهاش تماس گرفتم و همه تماسهایم بیجواب ماند. صبح که شد راهی خانهاش شدم اما داخل خانه به هم ریخته بود و اثری از پسرم نبود و مطمئن شدم که بلایی بر سرش آمده است.
ماجرای گروگانگیری
با اظهارات این زن، تیمی از مأموران اداره آگاهی تهران با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی، تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند. سرنوشت تاجر گمشده در هالهای از ابهام بود تا اینکه بعد از گذشت ۳ روز، وی با دست و پای بسته در بیابانهای جنوب تهران و توسط رانندهای عبوری پیدا شد.
این مرد پس از رهایی از دست آدمربایان راهی اداره پلیس شد و گفت: پس از آنکه مأموران قلابی من را به خانهای متروکه بردند، با تهدید، کارتهای عابربانکم را به همراه رمزشان گرفتند. آنها حتی کلید خانهام را با زور گرفتند تا به آنجا دستبرد بزنند. آنها سپس راهی صرافی و طلافروشی شدند و با خرید طلا و دلار حساب مرا خالی کردند.
او ادامه داد: ۳ روز در خانه متروکه گروگان آنها بودم. در طول شبانهروز فقط یک وعده غذا و آب به من میدادند و مدام کتکم میزدند. اکثر مواقع هم چشم و دست و پاهایم بسته بود تا اینکه بعد از گذشت ۳ روز با همان وضعیت یعنی با چشم و دست و پای بسته من را از خانه متروکه خارج کردند و در بیابانها انداختند.
وی ادامه داد: وقتی توسط یک راننده عبوری نجات پیدا کردم، به خانهام رفتم و متوجه شدم که ۲ مأمور قلابی به آنجا دستبرد زدهاند و هرچه پول، طلا، تابلوفرش و لوازم آنتیک و عتیقه در خانهام داشتم، سرقت کردهاند. ارزش این اموال بالای یک میلیارد تومان بود. آنها بیش از ۴۰۰ میلیون تومان هم از حسابم سرقت کرده بودند. علاوه بر اینها، ماشین اسپورتیج مرا به همراه مدارکش نیز با خود بردهاند.
بازداشت سروان و سرگرد قلابی
از آنجا که گروگانگیران، چشم گروگان را بسته بودند، او متوجه نشده بود که نشانی خانه متروکه کجاست. در این شرایط برای به دست آمدن ردی از متهمان، شماره پلاک خودروی اسپورتیج شاکی در اختیار همه واحدهای گشتی قرار گرفت تا اینکه چند روز قبل این خودرو در یکی از شهرهای شمالی کشور درحالیکه پسر جوانی پشت فرمان آن بود توقیف شد.
با دستگیری پسر جوان و اعتراف وی متهم دیگر که پدر او بود در خانهاش در یکی از محلههای پایتخت دستگیر شد. آنها در بازجوییها به گروگانگیری و سرقت اقرار کردند و انگیزه خود را رسیدن به پول دانستند.
در این میان متهم میانسال گفت: مرد تاجر را دورادور میشناختم و خبر داشتم که وضع مالی خوبی دارد. من در شرکتی کار میکردم که وی به آنجا رفتوآمد داشت و میدانستم تنها زندگی میکند و خانوادهاش ایران نیستند. به همین دلیل موضوع را با پسرم در میان گذاشتم تا با کمک هم نقشه گروگانگیری را عملی کنیم.
او ادامه داد: برای اجرای نقشه، ابتدا تجهیزات پلیسی خریدیم، سپس یک حکم جلب جعل کردیم و بعد به مقابل خانه و محل کار مرد تاجر رفتیم و ساعت رفتوآمدهای او را به دست آوریم. پس از آنکه اطلاعات کامل را بهدست آوردیم، روز حادثه سد راه او شدیم و وی را ربودیم. بعد با تهدید حسابش را خالی کردیم و به خانهاش هم دستبرد زدیم.
متهم گفت: گروگان را بعد از ۳ روز رها کردیم و گمان میکردیم هرگز شناسایی نمیشویم اما پسرم که عاشق ماشینهای مدل بالاست، خودروی شاکی را برداشت و با آن به شمال کشور رفت. به او گوشزد کرده بودم که بعد از گروگانگیری ماشین را رها کند اما او به حرفم گوش نداد و با پول دزدی، ویلایی در شمال کشور اجاره کرد و با دوستانش به سفر رفت و در حال خوشگذرانی بود که گیر افتاد.
بر اساس این گزارش، متهمان با قرار قانونی بازداشت شدند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.