به گزارش خبرنگار ایمنا، مقصد حوزه هنری استان اصفهان است در گذر سعدی. پلهها واسطه میشوند برای ورود؛ کمی خلوت است و صدای مردی که آرام سخن میگوید، به گوش میرسد. در قاب چوبی مستطیل شکلی دو کلمه «مادر ایران» دلبری میکند. انگار باران زده است، مادر ایران را.
کمی پایینتر از آن، مستطیل مشکی رنگی کلمهها را به تسخیر خود در آورده و چنین نوشته شده است: قاب عکس شهید در کنج خانه، مرهمی است بر زخمهای کهنه مادرش. پربسامدترین نشانه در خانه مادران شهدا، قابهای عکسی هستند که گوشهگوشه خانه، یاد آن عزیزان را زنده نگه میدارند. «صبوری» واژه نامآشنای مادران شهدا است و قاب عکس تنها بهانه دلتنگیهای یک مادر.
صدای لالایی به گوش میرسد. صدا پرت میکند آدم را به سکانس روبهرو شدن الفت با «یونس» در فیلم «شیار ۱۴۳»؛ آنجا که غرقِ اندوه چسبیده به صدای لالایی مادری با لهجه کرمانی میشویم. آنجا که داغ از دست دادن فرزند روی دل لب پریده مادر منتظر آوار میشود. آنجا که مریلا زارعی در نقش الفت، دلمان را پای مادرانههایش، کنار تابوت یونسش میخکوب میکند.
مؤذن اذان میگوید. صدای لالایی برای دقایقی قطع میشود.
اینجا بوی یاس میدهد. بوی جبهه، خبری از تیر، تفنگ، خمپاره نیست، اما پُر است از رد پسر و دلتنگی مادر. پوتینهای واکس خورده و خاک خورده در نظمی کنار هم به نخ کشیده شدهاند. کاموایی قرمز رنگ که از دل دستان باران خورده مادری گذشته و گره خورده به بند پوتین پسر.
باید در برابر مادر زانو زد، باید مادر را بویید باید چادر مادر را بوسید، بوی بهشت میدهد چادر نماز سفید مادر روی صندلی و تسبیحی که مهرههایش مرهم حرفهای دل مادر بوده است و سنگ صبور بیتابیهایش. مادر با قاب عکس پسرش صفا میکند.
به منبع صدا نزدیک و نزدیکتر میشویم، لالایی به اوج خود رسیده است. از روی تصویر افتاده روی دیوار و از پشت پلاکهایی که اسیر نور سبز فضا شدهاند میتوان دید که مستند مادر شهید حسین قجهای به نمایش درآمده است، فرمانده معروف گردان سلمان.
ننه لالالالا بکن خوابی، مادر همه خوابن تو بیداری...
در قسمت دیگری قابهای عکس خالی بزرگ و کوچک، ساده و طرحدار در رنگهای کرمی و قهوهای و طلایی میچرخند و میرقصند. گویی صاحبان آنها رها شده و خود را به آغوش خدا رساندهاند. پارچههای سبز دخیل بسته به برخی از تابلوها، شاید قرار است صاحبان این قابهای خالی، این مردان آبرودار نامدار و گمنام واسطه شوند. شاید هم مادری با بستن دخیل برای رسیدن به پسرش روز شماری میکند. اینها یک مقدمه دوستداشتنی و البته بسیار متفاوت بود برای ورود به دو بخش دیگر گالری.
گالری بوستان، عکس مادران ایران و مکث ما
داخل گالری بوستان میشویم. اینجا عکسها، دستِ دل را میگیرد و میبرد به گوشهای از دنیای مرتضی اکبری، آنجا که ما را اسیر نگاه متفکرانه مادر شهیدی میکند که رد روزگار و شاید رد انتظار روی دست و دور چشم و پیشانی مادر جا خوش کرده است. در قابی دیگر، مهدی کریمی صورت بارانی مادر را از نیمرخ که رخ در رخ پنهان پسر در پشت پارچه را نشانمان میدهد و مادری که لابد دارد حرفهای آخرش را در گوش پسر زمزمه میکند، شاید لالایی میخواند و شاید...
مادر است دیگر، گاهی همه دنیایش میشود یک قاب عکس چوبی با رنگ قهوهای سوخته. گاهی همین قاب عکس همدمش میشود و حبه حبه حرفهای مادرانه که از روی گونه رنگ و رو رفتهاش میافتد و از مسیر خطچین پر فراز و نشیب کنار گونه روی شیشه قاب عکس سقوط میکند.
اینجا عکسها حرف میزنند. اینجا عصاره حرفهای مادر و پسری در لحظههای ما چکه میکند، اینجا نگاههای مادرانه غوغا به پا کرده است. اینجا مادران، قهرمان قصه شهادت دردانههایشان شدهاند و اینجا مادران، مادر ایران شدهاند.
گالری تماشا، نقاشی مادر ایران در دنیای رنگ و آبرنگ
مادر ایران، این بار ما را کنار مصطفی شعرباف در بخش دیگر این نمایشگاه میبرد؛ او متولد ۱۳۴۲ اصفهان است و مدرک کارشناسی هنرهای تجسمی (نقاشی) دارد. تعدادی از آثارش در قالب قابهای نقاشی شده دورهاش کردهاند. در میان گالری و در دنیای رنگیاش غرق نقاشی زنده است، نقاشی میکند و در برابر سوال بازدیده کنندهها سرش را بالا میآورد و صبورانه پاسخ میدهد.
از گِرم مقوایش میگوید و از انتخاب سوژههای نقاشی و از اینکه به زودی تصویر مادر شهید خرازی را خواهد کشید. ۴۵ سال است فعالیت در زمینه نقاشی آبرنگ دارد و همین سبب خوبی است که عنوان استاد کنار نام فامیلی او بنشیند. از هنرمندان واحد تبلیغات در دفاع مقدس بوده و خالق آثاری با موضوعات چهرههای سرداران، رزمندگان، لحظههای مقاومت، مادران شهدا.
اینجا حوزه هنری اصفهان، نمایشگاه نقاشی، عکس و چیدمان مادر ایران است. مرتضی اکبری، علیرضا جلیلیفر، مهدی کریمیسودرجانی، وحید مؤمنزاده و روحالله جوانی عکسهای مادرانهشان را کنار هم گذاشتهاند تا ما را محو هنر خود کنند و حال خوب عکسهای مادر ایران را با ما سهیم شوند. استاد شعرباف هم خلوت هنریاش را با بازدیدکنندگان این نمایشگاه سهیم شده و گوشهای از هنرش را در اجرایی زنده به نمایش گذاشته است.
با حمیدرضا کُشاوری صحبت میکنیم، یکی از افراد ایدهپرداز و البته مجری این نمایشگاه، میگوید: «نمایشگاه مادر ایران در سه بخش کار شده است، یک بخش نمایشگاه آبرنگ استاد شعرباف، که هم آثارشان است و هم اجرای زنده دارند. یک بخش عکس با هنر عکاسانی چون مرتضی اکبری، علیرضا جلیلی فر و در بخش دیگر هم چیدمان است که این بخش به همت مجتبی مجلسی، حامد مغروری و رسول معصوم زاده ایده پردازی و اجرا شده است.
او اشارهای هم دارد به موضوع مادرانه این نمایشگاه و در خصوص چیدمان نمایشگاه چنین اظهارنظر میکند: یکی از تکنیکهای اثرگذار در هنر مفهومی روی مخاطب بهرهگیری از تعداد زیاد و بعضاً بر اساس یک نظم هست که سعی کردیم در بخش چیدمان با بیش از صد پوتین و قاب عکس و تعداد زیاد پلاک این مفهوم را به مخاطب انتقال دهیم که البته با این کار به مخاطب احترام گذاشته و این اجازه را میدهیم که از این بخشها برداشت خود را داشته باشد، درواقع منظور ما به صورت غیر مستقیم به مخاطب ارائه میشود.
این نمایشگاه از هفتم مهر بر پا شده و تا نوزدهم مهر ادامه خواهد داشت. بازدید از این نمایشگاه برای آنهایی که قلبشان برای مادران ایران میتپد خالی از لطف نخواهد بود. امیدواریم، تاریخ بازدید از این نمایشگاه تمدید و تبلیغات جهت اطلاع رسانی بیشتر شود تا افراد بیشتری برای دیدن مادر ایران گذرشان به گذر سعدی بیفتد.