به گزارش مشرق، اواخر تیر امسال مرد میانسالی هراسان با پلیس تماس گرفت و گفت: همراه مادر و همسر و سه فرزندم در خانه نشسته بودیم که ناگهان متوجه شدیم کسی در حال باز کردن در ورودی خانه با کلید است. قبل از اینکه به طرف در بروم، ناگهان در باز شد و سه مرد نقابدار وارد خانه شدند. آنها با تهدید چاقو و سلاحی که به دست داشتند، دست و پای من و اعضای خانوادهام را بستند و اموال با ارزشی که داخل خانه بود را با خود بردند. مادر پیرم با دیدن این صحنه درجا سکته کرد و ما بعد از رفتن سارقان به سختی دستهایمان را باز کردیم و مادرم را به بیمارستان انتقال دادیم.
رد پای یک زن در سرقت
با شکایت مرد میانسال، تحقیقات برای شناسایی سه سارق نقابدار آغاز شد. در نخستین گام، کارآگاهان به سراغ دوربینهای مداربسته خانه شاکی رفتند و با بازبینی دوربینها مشخص شد که سه مرد نقابدار از یک خودروی پژو پیاده شده و راننده در خودرو منتظر مانده و بعد از اجرای نقشه سرقت دوباره سوار بر همان خودرو از محل فرار کردند.
از آنجا که شماره پلاک خودرو مخدوش شده و سارقان نیز با کلید وارد خانه شده بودند، این احتمال مطرح شد که سرقت از سوی فردی آشنا صورت گرفته است. با این فرضیه تحقیقات از شاکی از سر گرفته شد که وی گفت: زنی به نام بلقیس، مدتی است که به عنوان خدمتکار در خانه ما کار میکند. او دو روز در هفته به خانهمان میآمد اما این هفته نیامد و بدون اطلاع ناگهان ناپدید شد و هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتیم، خاموش بود.
با این احتمال که خدمتکار خانه در این سرقت نقش داشته باشد، به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، بلقیس شناسایی و بازداشت شد. زن جوان ابتدا منکر سرقت بود، اما وقتی با مدارک و مستندات پلیس روبهرو شد، به سرقت اعتراف کرد: سالهاست که از شوهرم جدا شدهام و بچهام نیز با من زندگی میکند. برای گذراندن زندگی مجبور بودم کار کنم.
او گفت: مدتی در مغازه توتون و تنباکوفروشی مردی به نام هاشم مشغول به کار شدم. اما بعد از مدتی از آنجا بیرون آمدم و در جستوجوی کار بودم که با آگهی استخدام خدمتکار خانه روبهرو شدم. وقتی به خانه این مرد آمدم، من را استخدام کردند و قرار شد دو روز در هفته به آنجا بروم و نظافت کنم.
او ادامه داد: بعد از مدتی متوجه شدم مرد صاحبخانه در کار فراهم کردن وام است. حتی برای من هم یک وام گرفت. از آنجا که با هاشم، صاحبکار قبلیام در ارتباط بودم وقتی متوجه شدم او نیاز به وام دارد به این مرد - شاکی - معرفیاش کردم. هاشم هم مدارک، ضامن و ودیعهای که برای دریافت وام ۱۲۰ میلیون تومانی نیاز بود را به این مرد داد اما او وقتی وام را گرفت، آن را برای خودش برداشت. هاشم من را مقصر این ماجرا میدانست و میگفت تو این مرد کلاهبردار را به من معرفی کردی و حالا باید وام را خودت بدهی اما من توانایی پرداخت چنین وامی را نداشتم. او مرا تهدید کرد که اگر کلید خانه شاکی را به او ندهم، به بچهام آسیب میرساند. به ناچار خواسته او را که در اختیار قرار دادن کلید خانه بود، قبول کردم.
با اطلاعاتی که بلقیس در اختیار مأموران قرار داد، هاشم بازداشت شد اما او در تحقیقات گفت: من با سختی توانستم برای وام، ضامن و ودیعه فراهم کنم. از طرفی به شدت به این پول نیاز داشتم. کاری که این مرد با من کرد، درست نبود. به همین خاطر کینه او را به دل گرفتم.
او ادامه داد: برای تلافی، به یکی از مشتریهای مغازهام به نام پدرام که میدانستم کار خلاف میکند، گفتم از خانه این مرد سرقت کند. قرار بر این شد که ۱۲۰ میلیون تومان از اموال سرقتی را به من بدهد و مابقی را برای خودش بردارد. من از ماجرای گروگانگیری خانواده و سکته مادرش بیخبر بودم.
اطلاعاتی که صاحب مغازه تنباکوفروشی در اختیار مأموران قرار داد، آنها را به پدرام رساند. پدرام که راننده پژو در زمان سرقت بوده، گفت: پیشنهاد هاشم خوب بود. او کلید را در اختیارم قرار داد و با سه نفر از دوستانم نقشه سرقت را طراحی کردیم. من آنها را سوار خودروام کردم و به محل سرقت رفتیم و بعد از اجرای نقشه هم دوستانم را به مخفیگاهشان رساندم. قرار بر این شد که بعد از سرقت، اموال را تقسیم کنیم اما زمانی که به سراغ آنها رفتم تا سهم خودم را بگیرم، متوجه شدم که ۲ میلیارد تومان از خانه سرقت و فرار کردهاند و سر من کلاه گذاشتهاند. من نه تنها از این سرقت سهمی نبردم، بلکه ۱۲۰ میلیون تومان هم باید به هاشم میدادم.
به دنبال اعترافات متهمان پرونده، به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شدند و تحقیقات برای دستگیری ۳ دزد دیگر ادامه دارد.