شناسهٔ خبر: 56351170 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

به جز مشهد هر جای دنیا که باشم غریبم/وقتی اهل‌بیت همه دارایی‌ات می شوند

عشق به اهل بیت عصمت و طهارت وقتی از کودکی در وجودت پرورانده شود چنان راه و رسم عاشقی را می‌آموزی که جز در حرم امام رضا(ع) آرام نمی گیری!

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری فار س از نیشابور، چیزی به اذان ظهر نمانده از وضوخانه قدمگاه  رضوی که بیرون می‌آیم زن و شوهر جوانی را می‌بینم که به زائران قدمگاه رضوی شربت می‌دهند. اطرافشان پر شده از جمعیت زائران اما در این بین بی‌توجهی مرد به اطرافش کاملا مشهود و هویداست. او آن‌قدر غرق در افکارش است که ناخوداگاه این شعر را با خودم زمزمه می‌کنم، من در میان جمع و دلم جای دیگر است.

با نزدیک شدن به زوج جوان متوجه پای گچ گرفته مرد می شوم و اینکه با تکیه به عصا ایستاده، صدای موذن که بلند می‌شود جمعیت برای خواندن نماز به داخل قدمگاه رضوی می‌روند و اطراف زن و شوهر سقا خلوت می‌شود.

زائری که همه هوش و حواسش حرم امام رضا(ع) است

وقتی دلیل ناراحتی و بی‌قراری‌ مرد را می‌پرسم، صورتش رنگ غم می‌گیرد و با بغض می‌گوید: امسال نشد که به میلیون‌ها زائر امام هشتم(ع) خدمت کنم امام حواسش به من نبود، مرا برای ۲۸ صفر نطلبید.  همسرش که سعی در آرام کردنش دارد می‌گوید: مشهدی چند روز دیگر طاقت بیاورید چند روز دیگر حتما در حرم هستید. اینجا هم قدمگاه امام هشتم است‌.

همسرش برایم می‌گوید: غلامرضا هر هفته شب جمعه و هرسال دهه آخر صفر را در مشهد است. اما ۲۸ صفر امسال را به خاطر وضعیت پایش و جمعیت زیاد زائران دهه آخر صفر رضایت داد به نرفتن، اما امروز که شهادت امام هشتم(ع) است ناراضی و غمگین از نبودن در مشهد همه هوش و حواسش حرم امام رضا(ع) است که هر ساله با شربت خنک از زائران دهه آخر صفر پذیرایی می‌کرد‌.

مشهد را باید در ۲۸صفر دید

او با افسوس مس گوید: امروز را باید مشهد باشید تا شور زائران را در آن سیل جمعیت بی‌کران ببینید. به هر زائری که آب یا شربت می‌دادم مراقب بود اول کناردستی‌اش بخورد‌. کودکان و پیرمردان و پیرزنان سیراب شوند‌. مشهد را باید در ۲۸صفر دید. امسال قسمتم نشد که گوشه‌ای بنشینم و زل بزنم به گنبد حرم امام رضا(ع) و منتظر بمانم تا به همراه سیل جمعیت زائران وارد حرم رضوی شوم‌‌‌‌‌. از رواق‌‌ها بگذرم و خودم را به پنجره فولاد برسانم. به پیشنهاد همسرم امروز به قدمگاه رضوی آمدیم تا به نیابت از زائران امام هشتم به زائران قدمگاه رضوی شربت بدهم‌‌ اما دلم طاقت این دوری و دلتنگی را ندارد‌. 

قبل از من همه بچه‌هایی که مادرم به دنیا می‌آورد از دنیا می‌رفتند‌. تا اینکه مادرم روز شهادت امام هشتم(ع) متوجه شد مرا باردار است‌. مادرم همان روز از امام رضا(ع) خواست من برایش بمانم‌. من ماندم و شدم دلخوشی پدر و مادرم که هر ساله دهه آخر صفر را روضه می‌گرفتند.

غلامرضا که گویی ذهنش به سال‌های دور گذشته پرکشیده با حسرت و دریغ ادامه می‌دهد: همان سال‌‌ها وقتی از مادرم پرسیدم برای چه هر سال دهه آخر صفر را عزاداری می‌کنید؟ مادرم می‌گفت: عزاداری برای ائمه نعمت است. بزرگتر که شدی، می‌فهمی که اهل بیت( علیم السلام)می‌شوند همه دارایی‌ات. هم در این دنیا و هم نزد خدا، فرزندان فاطمه جای من و پدرت را هم پر‌می‌کنند‌. بزرگتر شدم پدر و مادرم در جوانی رفتند و من این را با تمام وجودم حس کردم که تنها یاور و پناهم ائمه هستند. با آن‌که زیارت مشهد نصیب و روزی پدر و مادرم نشد اما وصیتشان به زیارت امام رضا(ع) و عشق به ائمه در دلم ماندگار شد. سال هاست که شب‌های جمعه پیاده از تپه سلام تا مشهد به زیارت حرم امام هشتم(ع) می‌روم. گم می‌شوم میان شلوغی زائران حرم امام رضا(ع) به یاد مادر و پدرم زیارتنامه می‌خوانم، چهارگوشه حرم امام مهربانی را طواف و در صحن و رواق حرم نماز می‌خوانم.

دلخوشی ام سقایی زائران امام رضا است 

مرد چشمان بارانی‌اش را به زمین می‌دوزد و ادامه می‌دهد:راهی مشهد شدن یعنی غریب ‌الغربا تو را طلبیده یعنی منتظرت است. حواسش به تو است. همه دلخوشی هر ساله من سقایی زائران امام رضا است و گم شدن میان جمعیت عاشقانی که روز ۲۸ صفر از چهار گوشه دنیا به مشهد می‌آیند تا با  امام رضا(ع) راز و نیاز کنند‌. برای من هیچ حسی زیباتر از غرق شدن در دریای آرامش زیارت حرم رضوی نیست‌‌‌.

هق‌هق گریه دیگر به غلامرضا امان نمی‌دهد. با چشمان گریان می‌گوید: من به جز مشهد هر جای دنیا که باشم غریب و دلتنگم‌. من زندگی را در راهپیمایی زائران دهه آخر صفر می‌بینم‌‌.

انتهای پیام/ی

نظر شما