شناسهٔ خبر: 56275875 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برترین‌ها | لینک خبر

فرق من و تو یک شمشیر است که به کمر بسته‌ای

خبر سکتۀ قلبی امین تارخ بازیگر کهنه‌کار و نام‌آشنای سینمای ایران بهانه‌ای است برای یادآوری برخی دیالوگ‌های تاریخی در سریال‌ها.

صاحب‌خبر -

مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: خبر سکته قلبی امین تارخ بازیگر کهنه‌کار و نام‌آشنای تئاتر و سینمای ایران بهانه‌ای است تا یاد برخی دیالوگ‌های تاریخی از قلم نویسندگان و نشسته بر زبان او در سریال‌هایی ماندگار چون «سربداران» و «بوعلی سینا» یا فیلم‌هایی مانند «مادر» علی حاتمی و قبل از همۀ اینها اثر جاودانه و به تیغ توقیف گرفتار آمدۀ بهرام بیضایی (مرگ یزدگرد) را تازه کنیم خاصه در روزهایی که به خاطر دختر زیبای ایران، ایرانیان حس و حال خوبی ندارند.

فرق من و تو یک شمشیر است که به کمر بسته‌ای

بهترین معرفی برای امین تارخ البته این است که اگرچه گزید‌ه‌کار بوده اما با کارگاهی که شاید به صورت رسمی اول بار او برپا کرد بازیگران شاخصی را به سینمای ایران تحویل داد که گل سر‌سبد همۀ آنها ترانۀ علیدوستی است. جدای کارگاهی که دارد 30 ساله می‌شود اما دیالوگ‌ها فرایاد می‌آید.

در «مرگ یزدگرد» وقتی در نقش سرکرده نظامیان برای زنِ آسیابان خط و نشان می‌کشد، او مرعوب نمی‌شود و در پاسخ می‌گوید: «فرق من و تو یک شمشیر است که به کمر بسته‌ای».

فرق من و تو یک شمشیر است که به کمر بسته‌ای

تارخ در «سربداران» نقش شیخ حسن جوری را بازی می‌کند که رهبر سربداران است و وقتی سرانجام به چنگ ارغون شاه می‌افتد در دادگاهی که ریاست و قضاوت آن با «قاضی شارح» با بازی ماندگار علی نصیریان است گفت‌و‌گویی جذاب بین آن دو درمی‌گیرد:

قاضی در توجیه همکاری خود با مغولان می‌گوید: «آنچه تا کنون انجام داده‌ام هرگز خیانت به مردم نبوده است. مغولان دوست‌تر دارند که بدون محاکمه کشتار کنند. تنها عملی که حقیر انجام داده مهار کشتار آنان با حکمیت و قضاوت است. آیا این جنایت است یا مهار کردن جنایت؟»

فرق من و تو یک شمشیر است که به کمر بسته‌ای

شیخ حسن جوری با بازی امین تارخ اما چنین پاسخ می‌دهد: «محق جلوه دادن جنایت از نفس جنایت، موهن‌تر است.»

قاضی شارح اما کوتاه نمی‌آید و می‌گوید: «قضاوت من چون تیغی دو دَم است که یک دَم آن به سمت جنایت‌کاران است» و شیخ نمی‌پذیرد و پاسخ می‌دهد: «هر دو دَم به سوی مردم است».

اینها را البته کیهان رهگذار نوشته بود که در «بوعلی سینا» خود کارگردان شد و نقش اصلی را به تارخ داد تا پس از شیخ حسن جوری، بوعلی سینا را هم تجربه کند.

در آنجا هم در اصرار خاتون ری از آل‌بویه برای ماندن، بوعلی از لزوم رفتن خود می‌گوید و وقتی خاتون قول می‌دهد زیباترین دختران و زنان آل‌بویه را نزد او بیاورد تا برای همسری برگزیند به ظرافت اشاره می‌کند که اگر به انتخاب شایسته‌ترین باشد خود خاتون از همه سر است و  نشان می دهد در عاشقانه‌گویی مهارت ویژه دارد. (بوعلی البته در واقعیت تاریخ  زن‌گریز نبوده است).

فرق من و تو یک شمشیر است که به کمر بسته‌ای

در «مادر» علی حاتمی هم آنجا که نقش پدر را هم در فلاش‌بک ایفا می‌کند گفت‌و‌گوهای زیبایی بین او و مادر (‌رقیه چهره ‌آزاد) در می‌گیرد و از جمله همان که این‌گونه شروع می‌شود: «این یه دونه چای را با قند بخورید...

امین تارخ در تئاتر و در مکتب بیضایی بالید و به هر نقشی تن نداد و ترجیح داد درآمد اصلی او از کارگاهی باشد که جدای ترانۀ علیدوستی بازیگرانی چون حبیب رضایی و مهتاب کرامتی و پوریا پورسرخ از آن برآمدند.

نام تارخ اما بیشتر با تاریخ گره خورده و با دیالوگ‌های تاریخی. به یاد آوریم صحنه‌ای را دو فرستادۀ ترکان آمده بودند تا بوعلی را از دیلمی‌ها تحویل بگیرند و دیدند طفلی برتخت نشسته و یکی از دیگری پرسید: «امیر، طفل است. آیا باید به تخت او تعظیم کنیم؟» دومی گفت: «به امیر نه، به تخت او تعظیم می‌کنیم!»

فرق من و تو یک شمشیر است که به کمر بسته‌ای

این را البته امین تارخ نمی‌گوید چون خود نقش بوعلی را بازی می‌کند اما چه آنها که خود گفته چه نگفته و از زبان هم‌بازی‌های او جاری شده در حافظۀ سینمایی ما ثبت شده است. امید که هر چه زودتر از بستر برخیزد چرا که همچنان می‌تواند نقش‌های تاریخی را ایفا کند و چه بسا شخصیت های معاصر را.         

برچسب‌ها: