به گزارش خبرنگار ایمنا، سرهنگ امیر هوشنگ امیری سرکلانتر هفتم پلیس پیشگیری پایتخت، اظهار کرد: در پی اعلام یک فقره کودکربایی در خیابان خراسان بلافاصله تیم عملیاتی کلانتری مولوی به محل اعزام شدند و در بررسی اولیه مشخص شد، دختربچه شش ساله به همراه مادر بزرگش برای اقامه نماز به مسجد مراجعه کرده است و زمانی که مادربزرگ در حال نماز خواندن بوده، دختربچه درحالی که کیف مادربزرگش را در دست داشته از مسجد خارج شده است.
وی افزود: در تحقیقات میدانی از محل جغرافیای جرم و بررسی دوربینهای مداربسته مشخص شد دختربچه زمانی که از مسجد خارج و توسط خانمی ربوده شده است و از محل دور شدهاند. با پیگیری و اقدامات فنی پلیسی در کمتر از ۲۰ دقیقه مشخص شد فرد رباینده در محدوده شهر ری حضور دارد و با تماس با خانواده دختر بچه درخواست پول کرده است.
سرکلانتر هفتم پلیس پیشگیری تهران با بیان اینکه این زن با اطلاع از اینکه پلیس درصدد دستگیری وی میباشد، گفت: متهم به ناچار دختربچه را در محلی که ربوده بود منتقل و رها میکند و این کودک در کمال صحت و سلامت به آغوش گرم خانواده برگرداننده شد.
وی تصریح کرد: با بررسیهای پلیسی مشخص شد زن سارق، کودک شش ساله را فریب و سپس با نافرجام مانده نقشهاش طلاهای این کودک و مقداری پول که داخل کیف همراه وی بوده است، کودک را در محل سرقت رها کرده است. تلاش در جهت دستگیری متهم ادامه دارد و پرونده برای بررسی تخصصی به اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران ارسال شد.
انهدام باند بزرگ جعل اسناد
مجتبی مؤمنی زمانی رئیس حوزه قضائی طالقان، با اشاره به شناسایی و بازداشت باند جعل اسناد رسمی در این شهرستان، اظهار کرد: در اواخر تیرماه سال جاری یکی از شهروندان با طرح شکایتی مدعی شد که در زمان عدم حضور وی در کشور، شخصی با مراجعه به یکی از دفاتر اسناد رسمی طالقان، خود را به عنوان مالک قانونی ملک متعلق به وی در یکی از روستاهای شهرستان چهارباغ معرفی و اقدام به انتقال رسمی سند انتقال ملک کرده است.
وی افزود: با توجه به این شکایت، سردفتر و شخصی که سند به نام وی منتقل شده بود احضار شدند که سردفتر مدعی عدم اطلاع و عدم ملاحظه اسناد هویتی شخص فروشنده یعنی شاکی و خریدار شد.
رئیس دادگستری طالقان با اشاره به احضار خریدار و مشخص شدن اینکه وی فردی مسن و نابینا است، ادامه داد: این شخص ادعا نمود که به درخواست نوه خود در دفترخانه حاضر و سند به نام وی منتقل شده است. با طرح این ادعا، نوه وی برای تحقیقات احضار شد که با توجه به ظاهر و نوع اظهارات، در مورد وی تشکیک و در بازرسیها، چندین فقره وکالتنامه و اسناد دفترچهای مربوط به پیش از انقلاب کشف و ضبط شد.
وی با اشاره به دستور ویژه رئیس کل دادگستری استان البرز جهت رسیدگی دقیق به همه ابعاد پرونده از جمله احتمال تبانی متهمان با کارکنان اداره ثبت اسناد و املاک، تصریح کرد: با توجه به وجود مدارک و مستندات کافی، سردفتر و نوه فرد نابینا در جریان تحقیقات به چندین فقره جعل اسناد رسمی اقرار و به همکاری خود با مسئول دفتر شورای شهر طالقان و فرد دیگر اقرار نموده که این دو فرد نیز بلافاصله در خارج از حوزه قضائی طالقان، بازداشت و به شهرستان طالقان منتقل شدند.
مؤمنی زمانی با بیان اینکه در تحقیقات تکمیلی از چهار متهم مذکور، همچنین از سردفتر و مسئول دفتر شورای شهر طالقان، اسناد مجعول متعدد دیگر مربوط به املاکی واقع در شهرستانهای طالقان، کرج، تهران، قزوین و چهارباغ کشف شد، خاطرنشان کرد: با بررسیهای بیشتر مشخص شد در مورد برخی اراضی دیگر نیز کسانی که درخواست تنظیم سند داشتهاند با هماهنگی رئیس وقت اداره ثبت اسناد و املاک طالقان، به دفترخانه معرفی و وکالت نامهای به نام سردفتر یا اشخاص واسطه سردفتر تنظیم و مبالغی بین ۱۰ تا ۴۰ میلیون تومان دریافت میشده است و پس از پرداخت وجوه به رئیس سابق و معاون ثبت و دو نفر از کارمندان اداره ثبت اسناد و املاک، اقدامات ثبتی متقاضی را انجام میدادند.
وی با تقدیر از همکاری سربازان گمنام امام زمان (عج) در اداره اطلاعات شهرستان طالقان متذکر شد: پس از رصد مالی و استخراج مستندات، دستور بازداشت رئیس سابق اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان طالقان به همراه معاون و دو کارمند فعلی این اداره به اتهام ارتشاء صادر شد.
رئیس دادگستری طالقان با اشاره به بازداشت ۱۰ نفر در این پرونده از جمله رئیس سابق، معاون و دو کارمند اداره ثبت اسناد و املاک و یک سردفتر اسناد رسمی طالقان به اتهامات مختلف از قبیل جعل و استفاده از اسناد مجعول، رشاء و ارتشاء و کلاهبرداری تصریح کرد: تحقیقات انجام شده تا این مرحله، حکایت از جعل وکالتنامهها و اسناد رسمی در مورد شش دانگ ۸۷ قطعه زمین مرغوب واقع در محله «جزینان» در شهرک طالقان، ۱۳ فقره اسناد مجعول در شهرک طالقان، سه فقره در محله «خسبان» شهرک طالقان، ۲۰ قطعه زمین در روستای «زعفرانیه» چهارباغ، سه قطعه زمین به مساحت ۳۵۰۰ متر در شهر تهران و دو قطعه در شهرستان قزوین از سوی اعضا این باند و تصاحب املاک مذکور و انتقال برخی از املاک به اشخاص ثالث دارد. تحقیقات تکمیلی در مورد پرونده همچنان ادامه دارد.
خاطرهگویی کار دست آدمربا داد
سال قبل آدمربایان ناشناس، مرد گچکار را که راننده اینترنتی هم بود گروگان گرفتند و برای آزادی او از خانوادهاش درخواست پول کردند اما در تمام این سالها نه خبری از گروگان شد و نه ردی از آدمربایان بهدست آمد تا اینکه چند روز پیش یکی از گروگانگیران در یک جمع دوستانه و هنگام خاطرهگویی اسرار قتل مرد ربوده شده را فاش کرد.
ماجرای این پرونده به اول تیر سال ۹۸ برمیگردد. عصر آن روز مردی ۵۴ ساله که گچکار ساختمان بود از محل کارش در یکی از مناطق تهران خارج شد تا به خانهاش برود. او راننده اینترنتی هم بود و هر از گاهی با خودروی ال ۹۰ خود مسافرکشی میکرد. به همین دلیل آن روز دو مرد که اهل کشور افغانستان بودند را بهعنوان مسافر سوار کرد تا آنها را به منطقهای در پاکدشت برسانند اما از آن پس به طرز مرموزی ناپدید شد.
شامگاه اول تیر سال ۹۸ بود که خانواده مرد گچکار گزارش ناپدید شدن وی را به پلیس اعلام کردند و از همان زمان تیمی از مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران مأمور رسیدگی به این پرونده شدند. از آنجا که مرد گمشده راننده اینترنتی بود، مأموران به ردیابیهای ویژه دست زدند اما دو مسافر او با هویت جعلی درخواست خودرو کرده بودند و نام و نشانی از آنها بهدست نیامد.
در این شرایط مشخصات خودروی ال ۹۰ مرد گمشده در اختیار همه واحدهای گشتی قرار گرفت تا اینکه ساعتی بعد فردی ناشناس با خانواده او تماس گرفت و مدعی شد که مرد جوان را گروگان گرفتهاند. او سپس گوشی را به گروگان داد و وی با گفتن این جمله که ۲ فرد ناشناس او را ربودهاند، به خانوادهاش گفت که اگر مبلغی را که درخواست آنهاست واریز نکنند جانش به خطر میافتد.
در آن زمان خانواده مرد گمشده بار دیگر راهی اداره پلیس شدند تا ماجرای گروگانگیری را گزارش کنند. آنها گفتند: آدمربایان درخواست کردند که مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان ظرف ۲۴ ساعت تهیه کرده و بهحساب آنها واریز کنیم در غیر این صورت جان گروگانشان را میگیرند. پس از آن نیز دیگر با ما تماسی گرفته نشد و ما هم هرچه با موبایل آنها تماس گرفتیم خاموش بود.
تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران ردیابیهای خود را به شکل ویژه در این پرونده آغاز کردند تا گروگان را آزاد و گروگانگیران را بازداشت کنند اما چند روز بعد با پیدا شدن خودروی مرد ربوده شده فرضیه قتل او پررنگتر شد. مأموران پلیس خودروی مرد گمشده را در اطراف تهران در حالی پیدا کردند که آثار لکههای خون روی آن وجود داشت.
در این شرایط نمونهبرداری از لکههای خون صورت گرفت و به آزمایشگاه فرستاده شد که در زمان کوتاهی با انجام بررسیها اعلام شد که لکههای خون با گروه خونی مرد گمشده مطابقت دارد. درحالیکه چند روز از این ماجرا میگذشت آدمربایان مجدداً با خانواده مرد گمشده تماس گرفتند و عنوان کردند که گروگان را شکنجه دادند و جانش در خطر است و اگر مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان را واریز نکنند او را به قتل میرسانند.
تماس گروگانگیران با خانواده مرد گمشده اینبار از طریق یک خط بینالمللی صورت گرفته بود که متعلق به کشور ترکیه و پاکستان بود. این آخرین تماس آدمربایان بود و پس از آن دیگر نه از آنها خبری شد و نه گروگان. پرونده مرد گمشده در بایگانی بود و خانوادهاش بعد از گذشت سه سال در انتظار بازگشت تا اینکه چند روز پیش پسری نوجوان با ۱۱۰ تماس گرفت و اسرار ناپدید شدن مرد ربوده شده را فاش کرد.
وی گفت: من اهل کشور افغانستان هستم و سالها است به همراه خانوادهام در ایران زندگی میکنیم. من در محلی کار میکنم که در آن جمعآوری ضایعات انجام میدهند. همه ما که در آنجا کار میکنیم افغانستانی هستیم و یک روز یکی از همشهریانم خاطرهای در یک محفل شبانه برای ما تعریف کرد که همه شوکه شدیم. این فرد گفت که سه سال قبل با همدستی یکی از دوستانش یک راننده ایرانی را به قتل رسانده و ۲۰۰ میلیون تومان از خانوادهاش اخاذی کردهاند. میگفت که او و همدستش چنین ریسکی را انجام داده و با آدمکشی و اخاذی جیبهایشان را پر از پول کردهاند. جوان تماس گیرنده گفت: با شنیدن حرفهای دوستم تا چند روز با خودم کلنجار رفتم تا اینکه در نهایت تصمیم گرفتم همهچیز را به پلیس بگویم تا خانوادهای را از چشم انتظاری درآورم.
پس از این تماس و اعلام این گزارش و اطلاعاتی که پسر نوجوان از عامل گروگانگیری مرگبار در اختیار پلیس قرار داد، طولی نکشید که متهم بازداشت شد. اگرچه او در ابتدا اصرار بر بیگناهی داشت اما سرانجام لب به اعتراف گشود و اسرار گروگانگیری مرگبار را فاش کرد.
وی گفت: من و همدستم بهعنوان مسافر سوار خودروی ال ۹۰ شدیم. ابتدا قصدمان این بود که دست به سرقت و یا اخاذی از وی بزنیم. راننده را با چاقو تهدید کرده و او را مجبور کردیم با خانوادهاش تماس بگیرد تا از آنها درخواست پول کنیم اما راننده مدام با ما درگیری داشت و مقاومت میکرد. ما هم ناچار شدیم چند ضربه به او بزنیم. قصدمان گرفتن جان او نبود، میخواستیم با زخمی کردن او و ترساندنش اموالش را سرقت کنیم اما بعد متوجه شدیم او فوت شده است.
پس از آن جسد مقتول را به بیابانهای مسیر تهران به پاکدشت بردیم و در آنجا او را دفن کردیم. پس از قتل اموال مقتول را سرقت کردیم و ماشینش تا چند روز زیر پایمان بود اما بعد ترسیدیم گیر بیفتیم و به همین دلیل ماشین را هم رها کردیم. دوستم اما دست بردار نبود و میخواست هرطور شده به پول برسد. او که قبلاً در ترکیه و پاکستان زندگی کرده و سیمکارت این کشورها را داشت با خانواده مقتول تماس گرفته و حتی پس از مرگ او هم قصد اخاذی داشت اما خانواده مقتول تن به خواسته او ندادند و من از او خواستم دیگر بیخیال شود چون احتمال میدادم خانواده مقتول پلیس را در جریان قرار دادهاند و زندگی ما هم در خطر بود.
سرانجام دوستم راضی شد که بیخیال شود و مدتی بعد از ترسش از ایران فرار کرد و رفت. در همه این سالها راز این اتفاق را نزد کسی فاش نکردم تا اینکه یک شب در یک محفل شبانه برای خودنمایی ماجرای گروگانگیری مرگبار سه سال قبل را فاش کردم و همین منجر به دستگیری و افشا شدن راز قتل شد.
پس از اعتراف متهم، مأموران وی را به بیابانهای پاکدشت بردند اما چون میگفت در تاریکی هوا جسد را دوستش دفن کرده، جستوجوها برای پیدا کردن جسد بیفایده بود و همچنان جسد مقتول پیدا نشده است. درحالیکه جستوجوی پلیس در اینباره ادامه دارد، بازپرس جنایی تهران دستور بازداشت متهم را که به افغانستان فرار کرده بود صادر کرد.
پلیس بینالملل نیز وارد عمل شده و وقتی مأموران برای بازداشت او به محل سکونتش در افغانستان رفتند متوجه شدند که او چند روز قبل خانهاش را ترک کرده و به کشور پاکستان گریخته است. هماکنون نام متهم به قتل در لیست اینترپل قرار گرفته تا بهزودی بازداشت و تحویل پلیس ایران شود.
بازداشت ۳ قاچاقچی اسلحه جنگی
سرهنگ سعید راستی رئیس مرکز عملیات پلیس اطلاعات پایتخت، اظهار کرد: در اجرای طرح مبارزه با جلوگیری از افزایش جرایم خشن و استفاده از سلاحهای غیرمجاز توسط افراد سابقهدار، پلیس اطلاعات تهران بزرگ طرح جمعآوری و مبارزه با انواع قاچاقچیان انواع سلاح و مهمات جنگی و شکاری غیرمجاز در تهران را در دستور کار خود قرار داد.
وی افزود: مأموران پس از انجام تحقیقات و کسب اطلاعات لازم طی هماهنگی با مقام قضائی به محل مخفیگاه افراد مذکور در حوالی ستارخان اعزام و در بازرسی از منزل وی سه قبضه سلاح غیرمجاز گازی به همراه فشنگهای مربوطه کشف کردند. در این عملیات غافلگیرانه تعداد سه نفر نیز در این راستا دستگیر که پس از تشکیل پرونده به همراه سلاحهای کشف شده برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضائی معرفی شدند.
رئیس مرکز عملیات پلیس اطلاعات تهران از عزم جدی پلیس اطلاعات در برخورد با حاملان و قاچاقچیان سلاح و مهمات جنگی غیرمجاز با هماهنگی دستگاه قضائی خبر داد و از شهروندان خواست تا در این امر مهم با اعلام گزارشهای امنیتی و انتظامی خود از طریق سامانه ارتباطی ۱۱۰ در این حوزه پلیس را یاری کنند.
تهیه فیلم سیاه از دختر دانشجو
رسیدگی به این پرونده از مهر سال گذشته با شکایت دختر دانشجویی به نام نسترن آغاز شد. وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مدتی قبل با پسر جوانی در خیابان آشنا شدم. او مدعی بود که قصد ازدواج با من را دارد پس از اینکه شماره تماس مرا گرفت چند روز بعد با هم در یکی از خیابانهای شرق تهران قرار ملاقات گذاشتیم اما وقتی سوار خودروی او شدم به سمت ورامین رفت و بعد هم با تهدید چاقو من را مورد آزار و اذیت قرار داد و از من فیلم سیاه تهیه کرد. پس از آن هم من را مورد ضرب و شتم قرار داد و تأکید کرد که اگر راجع به این موضوع با کسی حرفی بزنم فیلمم را منتشر میکند.
پس از اظهارات شاکی، مأموران پلیس شناسایی پسر جوان را در دستور کار قرار دادند و در نهایت وی را شناسایی و دستگیر کردند. پسر جوان پس از دستگیری با رد اتهامش عنوان کرد که به هیچ عنوان این دختر را مورد آزار قرار نداده و او به دروغ چنین ادعایی را مطرح کرده است. با این حال فیلم سیاه از موبایل متهم کشف شد و پرونده پس از تکمیل تحقیقات به شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده و وی محاکمه شد.
در جلسه دادگاه شاکی با تکرار اظهاراتش خواستار اشد مجازات برای متهم شد و گفت: او با وعده ازدواج مرا فریب و بعد هم مورد آزار و اذیت قرار داد. در آن لحظه فقط گریه و التماس میکردم اما او هیچ توجهی به من نداشت و تنها به فکر مقاصد شوم خودش بود.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من دروغ نگفته بودم و میخواستم با او ازدواج کنم اما بعد از آشناییمان متوجه شدم که یکی از بستگانش به او آزار رسانده و دیگر تمایلی به ادامه ارتباط با او نداشتم. به همین خاطر از او خواستم تا از هم جدا شویم اما خودش خواست که ارتباط داشته باشیم. در ادامه قاضی از او پرسید که چرا از او فیلم گرفتی و متهم جواب داد: فیلم گرفته بودم تا اگر با جداییمان موافقت نکرد و دست از سرم بر نداشت بتوانم با آن فیلم او را از ادامه رابطه منصرف کنم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و متهم را به ۱۰۰ ضربه شلاق، دو سال تبعید و پرداخت دیه و جزای نقدی محکوم کردند که این حکم با اعتراض دختر جوان، به دیوان عالی کشور رفت و قضات شعبه ۵۱ دیوان پس از بررسی پرونده، حکم را نقض و خواستار رسیدگی دوباره پرونده شدند.
حمله عجیب دختر ۱۵ ساله به مادر
دختر ۱۵ سالهای به همراه مادرش و با راهنمایی پلیس، به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد مراجعه کرده بود. مادر این دختر ابتدا به کارشناس اجتماعی گفت: دخترم به دلیل یک موضوع کم ارزش طوری عصبانی شد که به سمت من حمله کرد و با جیغ و فریادهایش همه همسایگان و اهالی محل را به خانه ما کشاند به گونهای که از شدت شرم با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم. وقتی نیروهای انتظامی به محل آمدند مرا راهنمایی کردند تا به دایره مشاوره کلانتری بیایم.
درحالی که دختر ۱۵ ساله رنگ به چهره نداشت و به شدت ترسیده بود، مشاور کلانتری از مادر وی خواست چند دقیقهای او را با سمیرا تنها بگذارد. زمانی که مادر از اتاق بیرون رفت، دختر ۱۵ ساله درحالی که التماس میکرد پلیس او را تحویل بهزیستی ندهد، پس از سخنان مشاور کمی آرام گرفت و در شرح ماجرا گفت: من محصل هستم و در مقطع دبیرستان درس میخوانم اما گوشی تلفن ندارم و همواره برای تحصیل یا ارتباط با دوستانم از گوشی تلفن مادرم استفاده میکنم؛ این درحالی است که همه دوستانم در مدرسه تلفن همراه دارند و من طوری وانمود میکنم که این گوشی تلفن متعلق به خودم است.
دیروز هم طبق معمول گوشی تلفن مادرم را برداشتم و با یکی از دوستانم چت کردم که مادرم به موضوع مشکوک شد و گوشی را از دستم قاپید بدون آن که اطمینان داشته باشد در آن سوی خط یکی از دوستان همکلاسیام است. در همین حال دوستم چند بار تماس گرفت و مادرم تماس او را قطع کرد. من که با این کار مادرم خجالت زده شده بودم، کنترلم را از دست دادم و سر و صدا به راه انداختم.
پدر و مادرم نیز بعد از جمع شدن همسایگان با پلیس تماس گرفتند. در همین هنگام مادرم فریاد زد تو را تحویل بهزیستی میدهیم. پلیس هم از مادرم خواست تا به کلانتری بیاییم. حالا هم میترسم شما مرا به بهزیستی تحویل دهید در حالی که من، پدر و مادرم را دوست دارم و نمیخواستم آنها را ناراحت کنم.
سمیرا زمانی که جمله دوست داشتن پدر و مادرش را بر زبان جاری کرد، ناگهان بغضش ترکید و اشکهایش سرازیر شد. در این لحظه مادر او سراسیمه خود را به اتاق مشاور کلانتری انداخت و هراسان پرسید، چی شده و سمیرا زمانی که چهره پریشان و وحشت زده مادرش را دید، اشک ریزان خود را به آغوش او انداخت و فریاد زد، مرا ببخش!
کارشناس اجتماعی کلانتری رو به سمیرا کرد و گفت: چگونه ممکن است مادری که با صدای گریه تو این گونه وحشت زده شد، تو را تحویل بهزیستی بدهد. ساعتی بعد و در حالی که سخنان مشاور درباره راهکارهای تربیتی و مهارتهای اجتماعی و خانوادگی به پایان رسید، سمیرا هم دستان ظریفش را در میان دست مادر گذاشت و از اتاق خارج شد.