شناسهٔ خبر: 56032241 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: شهرآرانیوز | لینک خبر

شهید مفتح و نخستین تظاهرات ملی مردم تهران علیه رژیم ستم شاهی

بعد از نماز عید فطردر ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ به امامت شهید مفتح، نخستین تظاهرات ملی مردم تهران رقم خورد.

صاحب‌خبر -

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ روزی که قرار بود امام از پاریس به تهران برگردد، سرپرستی کمیته استقبال را همان کسی بر عهده گرفت که در نخستین روز‌های آمدن به قم، پای جلسات علوم حوزوی امام خمینی (ره) رشد کرد و تربیت یافت. مردی که در تصاویر سخنرانی معروف امام در بهشت زهرا، در کنار امام نشسته و چشم از امام بر نمی‌دارد، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود.

نخستین کسی که به واسطه تجربه تحصیلات حوزوی و دانشگاهی، آغازکننده وحدت حوزه و دانشگاه بود و مسجد قبا را نه تنها به نیت ایجاد یک پایگاه معنوی که با هدف تأسیس هسته‌ای مردمی برای جهت دهی تشکیلات و جنبش‌های ضدرژیم پهلوی بنا کرد. تبعید به زاهدان، مجازاتی نبود که شهید آیت ا... دکتر مفتح را از سخنرانی‌های متعدد علیه پهلوی منصرف کند.

او تربیت یافته مکتب امام بود و با جدیت معتقد بود اگر علوم دینی با یاری عنصر دانشگاه متحد شود، می‌تواند بستری برای آگاهی و جنبش دوباره مردم علیه رژیم شاهنشاهی فراهم کند. به دنبال چنین اندیشه ای، نماز عید فطر در پایان رمضان سال ۵۷ در حالی به امامت شهید آیت ا... دکتر مفتح برگزار شد که گوش‌ها تشنه شنیدن و دهان‌ها آماده لبیک گفتن به ندای آزادی بود. دکتر مفتح، خوب می‌دانست این رودخانه خروشان را چطور در مسیر قیام، هدایت کند تا سنگ ریزه‌های نظامی حکومت پهلوی، قدرتی در برابر نیروی‌های مردمی نداشته باشند.

با پایان نماز، در مدت زمان کوتاهی چندین هزار نفر برای نخستین بار با شعار مرگ بر شاه، بزرگ‌ترین تظاهرات ضدرژیم را تا آن زمان رقم زدند. این نقطه، آغازی بر تسریع روند سقوط پهلوی در تاریخ ایران قرار گرفت و اولین تظاهراتی بود که زنان پا به پای مردان در خیابا ن‌ها شعار می‌دادند و خشم خود را فریاد می‌زدند. آن قدر بلند که محمدرضاشاه، سوار بر هلی کوپتر بر فراز آسمان شهر، صدای خشم و نفرت مردم را به وضوح شنیده بود و به نقل از اطرافیانش، از همین نقطه با پذیرش واقعیت، به فکر خروج از مملکت و رها کردن تاج و تخت افتاد.

تاریخ اقرار می‌کند اگر ۱۳ شهریوری در کار نبود، هیچ گاه شانزدهم شهریور و روز‌های ملتهب پس از آن رقم نمی‌خورد تا دستان خون آلود رژیم پهلوی در جامعه برملا شود. کمال یاسینی، از اعضای گروه فرقان که یک سال پس از جریانات شهریور ۵۷، مأمور ترور دکتر مفتح می‌شود، زمانی که جزئیات ترور را بازگو می‌کند، در آخرین لحظه با شلیک به سر، کار را تمام می‌کند. انگار او نیز به خوبی می‌داند برای از بین بردن چنین شخصیتی، باید به مغز مفتح شلیک کرد.
بی آنکه بداند اندیشه‌ای چنین نابود شدنی نیست، کشتن صاحب اندیشه، آغاز ماندگاری همیشگی و ابتدای گسترش این افکار نورانی است. تا آنجا که سالروز شهادت دکتر مفتح به امر امام خمینی (ره)، با عنوان روز «وحدت حوزه و دانشگاه» در تقویم نام گذاری می‌شود.

نظر شما