شناسهٔ خبر: 55945878 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

گورباچف تن داد، تختی نداد؛ خوشا که می‌نازیم به جهان پهلوان!

انتشار یک فیلم تبلیغاتی دربارۀ یک برند پیتزا با نقش‌آفرینی گورباچف ذهن را ناخواسته به قیاس با تختی می‌برد که قریب 40 سال قبل از او به پیشنهاد مشابه تن نداد...

صاحب‌خبر -

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- « صدای تلفن: یه عرض مختصر. ما یک فیلم تبلیغاتی داریم برای تبلیغ ریش‌تراشی. خواستیم شما نقش اول اون رو بازی کنید. پلان درشتی از صورت شماست که یک دستِ زیبای زنانه به اون دست می‌کشه و شما این شعر ریتیمیک رو می‌خونید: رو صورتم مورچه بیاد لیز می‌خوره/ ریشام هر روز دو دست تیغ تیز می‌خوره. جالبه؟ نه؟ واقعا بامزه است. قبول می‌کنید؟

  جهان پهلوان: نخیر آقا. بنده اهل این‌جور کارها نیستم.

  صدای پشت خط تلفن: اجازه بدید بگم تا صد هرار تومان حاضرن به شما بدن به خاطر همین چند ثانیه.

  جهان پهلوان: خیر آقا. انگار شما عقل و بار درست و حسابی ندارین.

  صدا: اما صد هزار تومان خیلی یه. می‌تونه همۀ مشکلات شما رو حل کنه.

  جهان پهلوان: مشکلات منو پول حل نمی‌کنه»- [ فیلم‌نامۀ جهان‌پهلوان تختی/ علی حاتمی/ مجموعۀ آثار/ جلد دوم/ صفحۀ 1275]

   از دیروز که خبر درگذشت میخاییل گورباچف آخرین رهبر اتحاد شوروی منتشر شده - و یادداشتی هم در این‌باره نوشتم و منتشر شد-  و در پی انتشار دوبارۀ فیلم تبلیغاتی «پیتزا هات» با حضور و نقش‌آفرینی کوتاه گورباچف در سال 1998 -  8 سال پس از فروپاشی و در ازای یک میلیون دلار - ذهن مرا به قیاس با رفتار تختی برده است.

  گورباچف، هرگز آدم کم و کوچکی نبود. او جهان را از جنگ ویران‌گر هسته‌ای نجات داد و بلاشک هر که لایق صلح نوبل نبوده باشد او بوده و اگرچه در دنیا محبوب بود اما در کشور خود نه اما در همین روسیه  پوتین به زنده و مردۀ او احترام گذاشت و می‌گذارد. اما او هم نتوانست در برابر وسوسۀ یک میلیون دلاری برای تبلیغ ولو حاوی مباحثه‌ای دربارۀ خدمت یا خیانت او باشد تاب بیاورد و تن داد.

   تختی اما تن نداد. مردم ما «نه» گویان را دوست می‌دارند و هر که بیشتر تن نداده و تسلیم نشده را بیشتر. درست است که خود اهل صلح و سازش و انعطاف‌ایم اما انتظار داریم قهرمانان‌مان تن ندهند و این‌گونه است که مصدق به پاس تن ندادن قهرمان ملی می‌شود و تختی به تأسی او و آیین پهلوانی در فرهنگ ایرانی.

    ممکن است بگویید آنچه دربارۀ تختی نقل شده زادۀ ذهن علی حاتمی است اما کارگردان فقید کوشیده بود داستان را مطابق واقعیت‌های شنیده پیش ببرد و این حکایت اگر هم نه با این جزییات اما از زبان دیگران شنیده شده و پیشنهاد حضور تبلیغانی تختی در یک فیلم به او واقعا ارایه شده بود.

   نمی‌خواهم بگویم شرکت بازیگران و ورزشکاران یا حتی سیاست‌مداران در فیلم تبلیغاتی الزاما و فارغ از محتوا همواره سخیف و ناپسند است کما این که وقتی به مرحوم جمشید مشایخی خرده گرفتند که چرا به تبلیغ محیطی در بیلبوردها و تلویزیون روی آورده پاسخ داد: آدم برای تأمین هزینه‌های زندگی و بیماری با کولر اُ جنرال عکس یادگاری یبیندازد بهتر است تا با برخی آدم‌ها. من کار غیر شرافت‌مندانه‌ای نکرده‌ام.

   درست است خاصه این که آن تبلیغ استثنا بود و به قاعده بدل نشد و مشایخی را از گفتن حرف حق بازنداشت ولی او هم اذعان می‌کرد تختی چیز دیگری بوده است.

   فیلم تبلیغاتی آقای گورباچف رهبر یک ابرقدرت در سال های پایانی آن امپراتوری و یکی از تأثیر گذارترین انسان‌ها بر سرنوشت بشر را ببینید و با تختی قیاس کنید تا بیشتر ببالیم به این که به آقا تختی می‌نازیم و راستی همین چند روز قبل (پنجم شهریور) زادروز او هم بود.

 

   

نظر شما