هنرمندی کاربلد که میتوان او را از معدود ستارههای پرفروغی دانست که از نسل طلایی دوبله هنوز زندهاند و متاسفانه از از چندگاه یکبار خبر میرسد که یکی از آنها رخت مرگ به تن کرده و راهی دیار ابدی شده است.
متاسفانه اینبار هم نوبت استاد منوچهر اسماعیلی پیشکسوت عرصه گویندگی و دوبله بود که جام مرگ را سربکشد و دعوت حق را لبیک بگوید. بیراه نگفتهایم اگر این مرد کاربد حوزه گویندگی را سلطان صداپیشگی بدانیم چرا که او همیشه و همواره در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی آنچنان خوش میدرخشید که به تنهایی میشد هنری را که او در آن فیلم یا سریال به مردم ارائه کرده را یک فیلم سینمایی جداگانه دانست و بیهیچ توجهی به بقیه بخشهای فیلم، به هنرنمایی او نشست و کیف دنیا را برد. منوچهر اسماعیلی آنقدر در کار خود استاد بود که در چند فیلم سینمایی و سریال خارجی و داخلی به جای چند نفر گویندگی میکرد و الحق که این کاررا با استادی تمام انجام میداد.
همه هنرمندان جوان و پیشکسوتی که سالهاست در حوزه گویندگی و دوبله فعالیت میکنند اذعان دارند که نزد این هنرمند شهیر آموزش دیده و از وی درسهای فراوانی یاد گرفته اند. بیشک برای هر دوبلوری مایه افتخار بود که در فیلمی گویندگی کند که منوچهر اسماعیلی مدیر دوبلاژ آن فیلم بوده یا در آن صداپیشگی کرده است. صدای بینظیر استاد آنقدر گیرا و جذاب بود که تو به عنوان تماشاگر فیلم دلت میخواست صدای منوچهر اسماعیلی را به جای تمام شخصیتهایی که در آن فیلم و سریال بازی کرده بودند بشنوی و از هنرنمایی این اسطوره حوزه صداپیشگی لذت غیرقابل وصف و بی پایانی ببری.
صدای مخملی و گیرای منوچهر اسماعیلی آنقدر خوب روی نقش مینشست که تو گویی صدای این دوبلور تازه درگذشته متعلق به بازیگر فیلم است و به عنوان دوبله نشده است، این موضوع از دو جنبه قابل بررسی است، اول آنکه صدای منوچهر اسماعیلی یک صدای منحصر به فرد و خاص بود و به هر بازیگری میآمد و دوم آنکه نشستن صدای این هنرمند فقید روی هر نقشی بیانگر توانایی بیحد و مرز استاد در کار دوبله و گوینده است، موضوعی که نه میتوان آن را کتمان کرد و نه میتوان به آن بیتوجه بود. متاسفانه در این سالها هنرمندان زیادی را از دست دادیم که هرکدام در حوزه کاری خود برای خودش و برای مخاطب یک امپراطور هنرمند تلقی میشد و باید بگوییم که زنده یاد منوچهر اسماعیلی هم یکی از همین هنرمندان بنام بود.
شاید خیلی وقت پیشترها باید دست به دعا برمی داشتیم و از خداوند میخواستیم که هنرمندان سرزمینمان اینقدر در کار خود استاد نباشند و با هنری که ارائه میکنند خود را به شکلی کاملا دلبرانه در دل مردم جا نکنند که زمانی که مردم آنها را از دست دادند، بیتابی سر به فلک نگذارد، باورش سخت است اما به راستی چگونه میتوان پای تلویزیونی نشست و به سالن سینمایی رفت که وقتی فیلمی از آنها پخش میشود، مخاطب دیگر شنوای صدای بینظیر استادانی مانند منوچهر اسماعیلی نباشد. به واقع ما با نبودن هنرمند بزرگی همچون زنده یاد اسماعیلی چگونه میتوانیم به علاقمندی به هنر دوبله ادامه دهیم و امید داشته باشیم که نسل جوان راه این هنرمند دوست داشتنی و متواضع را ادامه دهند.
نسل جوانی که به اعتراف هنرمندان پیشکسوت عرصه گویندگی و دوبلاژ هنگامی که میخواستند وارد حرفه گویندگی شوند برای انجام تست گویندگی صدای خودشان را طوری از حنجره خارج میکردند که شبیه صدای منوچهر اسماعیلی باشد، این یعنی آنها میخواستند با تقلید از صدای منوچهر اسماعیلی جواز ورود به عرصه گویندگی و دوبله را از دست بزرگان این هنر بگیرند، مفهوم این جمله آن است که استاد منوچهر اسماعیلی برای همه جوانان علاقمند به گویندگی و دوبله به عنوان یک الگو شناخته میشده و آنها میخواستند از مِتُد این صدا پیروی کنند، غافل از اینکه این کار نه درست است و نه میتوان آن را انجام داد. به قول خیلی از هنرمندان عرصه دوبله، منوچهر اسماعیلی یک برند خاص است که در سینما و تلویزیون ایران تک است و باید تک هم بماند، این یعنی هرچقدر هم که استاد باشی نمیتوانی صدای منوچهر اسماعیلی تقلید کنی و فیلم و سریال را شبیه او دوبله نمایی.
وقتی یک حنجره میتواند صداهای مختلفی که روی شخصیتهای مختلف یک فیلم مینشیند را از خود خارج کند یعنی آن صدا بیهمتا و بیمثل و مانند است و حتی نمیتوان به آن نزدیک شد چه رسد به اینکه بخواهیم آن را تقلید کنیم و مانند او گویندگی نماییم. این درجه از استادی زنده یاد منوچهر اسماعیلی را فقط ما بیان نمیکنیم، به اعتراف اکثریت قریب به اتفاق هنرمندان حوزه دوبله و گویندگی، منوچهر اسماعیلی در کار خود تبحر و مهارت فراوانی داشت که گاه حتی با خواندن یک باره دیالوگها صدایش روی فیلم ضبط میشد و دیگر نیازی به تکرار نداشت. اسماعیلی در طول دوران فعالیت خود در عرصه صداپیشگی و دوبله به جای شخصیتهای مختلفی که بازیگران حرفهای سینمای ایران و جهان آنها را ایفا کردهاند گویندگی کرده بود، با این وصف در دوران پیری، هنگامی که دریافت نا و تاب و توان روزگار جوانیاش را ندارد مثل همه هنرمندان عرصه دوبله و گویندگی بسیار کم کار شد و کنج عزلت گزید و به رتق و فتق امور شخصی زندگی خودش پرداخت، گرچه در این اواخر از بیماری هم رنج میبرد اما هنوز میشد روی صدای بینظیرش حساب کرد و کار دوبله آثار جدید سینمایی و تلویزیونی را با خیال راحت به او سپرد. بیشک آنچه قلم نگارنده این سطور درباره زنده یاد منوچهر اسماعیلی به رشته تحریر درآورده تنها مشتی نشانه خروار هنری ست که از سوی خداوند در وجود این هنرمند گرانقدر به ودیعه گذاشته شده بود، بنابراین بنده حقیر از روح بلند استاد اسماعیلی عذرخواهی میکنم که نتوانستم آنطور که در شان مقام و منزلت اوست گزارشی در سوگ این هنرمند تازه از دست رفته به رشته تحریر درآورم. با این تفسیر کمی هم درباره زنده یاد منوچهر اسماعیلی بخوانید تا دریابید که این هنرمند در طول عمر هنری خود با چه فراز و نشیبهایی مواجه بوده است.
منوچهر اسماعیلی هشتم فروردین ماه سال 1318 در کرمانشاه متولد شد. او کار دوبله را از سال 1336 با رل گویی در نقشهای کوتاه آغاز کرد و از سال 1342 مدیریت دوبله بسیاری از فیلمهای بزرگ جهان را برعهده داشت. اسماعیلی در سال 1338 در فیلم «دروازههای پاریس» به مدیریت دوبلاژ مرحوم علی کسمایی خوش درخشید و اوج کارش را در دوبله فیلم «بن هور» به مدیریت دوبلاژ مرحوم احمد رسول زاده در سال 1341 تجربه کرد. این دوبلور باسابقه و مطرح کشورمان همچون ناصر طهماسب به صحبت کردن به جای چند شخصیت در یک فیلم با صداهای متنوع و به اصطلاح تیپ گویی شهرت داشت. اسماعیلی در فیلم «هزار دستان» مرحوم علی حاتمی به جای شخصیت شعبان (محمدعلی کشاورز)، رضا تفنگچی (جمشید مشایخی) و همچنین به جای صدای
عزت الله انتظامی و جمشید لایق نیز صحبت کرد. او پسرعمه زهره شکوفنده، دیگر دوبلور مطرح کشورمان است. منوچهر اسماعیلی در طول این سال ها، مدیریت ارشد دوبلاژ
بیش از 200 فیلم سینمایی، تلویزیونی و سریالی و همچنین برنامههای رادیویی را انجام داد. او به جای بسیاری از بازیگران ایرانی و خارجی صحبت کرد که از جمله آثار ماندگار او در مقام گوینده فیلم و سریالهای خارجی میتوان به «محمد رسول الله(ص)» در نقش آنتونی کویین، «پاپیون» در نقش استیومک کوئین، «دروازههای پاریس» به جای پیر براسور، «انتقام جویان»، «بابا لنگ دراز»، «مرد هزار چهره»، «یوزپلنگ»، «قانون»، «سمندر»، «شیوع» و...اشاره داشت. از جمله آثار ایرانی که اسماعیلی در آنها نقش گفته و یا مدیر دوبلاژی شان را برعهده داشته، میتوان به «خاک»، «قیصر»، «هزاردستان»، «پهلوانان نمیمیرند»، «دزد عروسک ها»، «دایی جان ناپلئون»، «حسن کچل»، «ناخدا خورشید»، «امام علی(ع)»، «مادر»، «دکل»، «کاراگاه» و «بایکوت» اشاره داشت. گفتنی است پیکر منوچهر اسماعیلی، هنرمند فقید عرصه دوبله امروز چهارشنبه (دوم شهریور ماه) در بهشت حضرت سکینه (س) کرج به خاک سپرده میشود.
> منوچهر به روایت اسماعیلی
زنده یاد منوچهر اسماعیلی در جایی درباره شکل ورود خودش به حوزه دوبله و گویندگی بیان کرده بود: «در سال 36 با خواندن یک آگهی در روزنامه متوجه شدم، موسسهای به نام «داریوش فیلم» برای دوبلاژ در ایتالیا امتحان میگیرد و یک مرد و پنج زن را پذیرش میکند. در آن دوره هیچ شناختی از کار دوبله نداشتم. یکی از دوستان ترغیب کرد به آنجا بروم. با دوستم به آنجا که در خیابان نادری واقع شده بود، رفتیم. اما ساعت امتحان به بعدازظهر موکول شده بود. بعدازظهر که من رفتم دوستم نیامد. باغ مملو از دختر و پسر بود و شاید بالای هزار نفر به آنجا آمده بودند که تست بدهند و من آخرین نفری بودم که رفتم و از حادثه روزگار آخرین نفری هم بودم که امتحان دادم. در آنجا، «الکس آقابابیان» صاحب «داریوش فیلم» که در ایتالیا هم فیلمها را بههمین نام دوبله میکرد، به همراه یک آمریکایی از علاقهمندان تست میگرفتند و در نهایت بنده انتخاب شدم. فردایش مادرم را بردم و او رضایت داد تا به ایتالیا بروم. قرار شد که روزی 60 لیره که به پول ما 7 تومان میشد بگیرم. اما در نهایت به دلایلی که مقادیری از آن بر خودم روشن بود و مقادیری روشن نبود از این سفر جا ماندم. فهیمه راستکار، منوچهر زمانی و خانمی به اسم ناهید که همسر آقای زمانی بود، از اولین کسانی بودند که برای کار دوبله به ایتالیا رفتند. در سال 1338 دوباره از من برای ایتالیا با قراردادی شاید دهها برابر آنچه که در روز اول نوشته بودیم و مادرم امضا کرده بود دعوت کردند، اما دوستانم به خاطر اینکه دوبله دیگر در ایران پا گرفته بود نگذاشتند بروم. البته در این فاصله خیلیهای دیگر رفتند و دوباره برگشتند و کمکم کار دوبله در ایتالیا صرف نمیکرد چون مالیات را بر فیلمهایی که در خارج دوبله میشد، اضافه کردند و این باعث شد دوبله در ایتالیا از رونق بیفتد. درهمان سال مجددا درسام را هم ادامه دادم و با مشکلاتی که پیش رو بود، سال 40 دیپلم گرفتم. آقای زمانی یک فیلم فرانسوی را دوبله کرد و از من هم بهعنوان کسی که در فیلمها "سیاه لشکر" است و ضمنا باید با این کار آشنا بشود برای اولینبار استفاده کرد. در آن فیلم زندهیاد زندی، فهمیه راستکار، آقای زندینژاد، حیدر صارمی، آقای مانی، آقای بنایی، منصور متین و ایرج دوستدار به عنوان دوبلور حضور داشتند. در اولین کارم که هرگز اکران نشد و اگر هم شد من آن را ندیدم، به جای یک عکاس صحبت کردم که خودم او را نمیدیدمش. اصلا این کار را نمیشناختم و کمکم با آن آشنا شدم. من صحبتهای یک عکاسی را که دو جمله داشت میگفتم و مرحوم ایرج دوستدار به پشتم میزد که دیالوگ را بگویم و در زمان نمایش آن فیلم، چون چهار تا عکاس در آن بودند، متوجه نمیشدم کدامشان من هستم.»
> نقل قولهایی از منوچهر اسماعیلی
- بعد از چند سال که در این کار بودم، مرحوم پدرم متوجه شد که تقریبا ترسش برای ورودم به هنر افراطی بوده است.
- در دورهای زمان تحصیل در دبیرستان به خاطر ماموریت پدرم در اهواز زندگی میکردیم و در آنجا کار پلاکارد نویسی فیلم را میکردم و ماهی 60 تومان حقوق میگرفتم.
- شاید اولین کاری که از من مورد توجه قرار گرفت، نقش «پیتر فالک» در فیلم «معجزه سیب»، یا «تری توماس» در«دنیای دیوانه دیوانه» بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
- فیلم در جای خودش، دوبله هم در جای خودش، من شخصا هیچ وقت ادعا نداشتم که به درصد توفیق فیلمی اضافه کردم شاید کم کردم، ولی هیچ وقت ادعایی نکردم این قضاوت و داوری و انصاف مال بعد از من است، مال من نیست.
- من همه کارهایم را دوست دارم، کارهای مرحوم حاتمی را همیشه دوست داشتم کارهای آقای تقوایی را هم دوست داشتم، کارهایی که برای آقای کیمیایی کردم خیلی دوست داشتم و دارم.
- بعضی از هنرپیشهها برایشان مهم بود، که من بجایشان حرف بزنم و گاها به دلایلی که برای خودم محفوظ است، حرف نزدم.
- دوبله مثل این میماند هنرپیشه کارش را خوب انجام داده وعرصه به من سپرده شده، من هم باید کار خودم را انجام بدهم. مثل زمینهای که یک طراح کشیده و حالا
رنگ آمیزی آن با من است.
- من و مرحوم منوچهر نوذری تقریبا با هم با چند ماه اختلاف وارد کار دوبله شدیم.
- دهه 40 و 50 دوران طلایی دوبله ما بوده است وچیزهایی که از آن زمان به یادگار مانده این را میگوید. مثل هالیوود که زمانی عرصه و دوره پاکی را داشت ولی الان ندارد.
نظر شما