تازه اینها گوشههایی از اتفاقات ریز و درشت فراوانی است که هر روز در جامعه ما و البته جامعه جهانی رخ میدهد و داد انسانهای مختلف را در میآورد. حال اگر کمی بررسی کنیم در مییابیم که برخی از این اتفاقات مانند سیل خانمان برانداز تقریبا از ید قدرت انسان خارج است و وقتی به ناگاه بیاید انسان توانایی مهار آن را ندارد (هرچند که در جریان سیل اخیر پیشتر پیشبینی شده بود که بارشهای سیل آسا در راه است و اگر مردم و مسئولین به هشدارها توجه جدیتری نشان میدادند فاجعهای که در شهرهای مختلف شاهدش بودیم رخ نمیداد) و برخی دیگر از این اتفاقات مانند تورم و گرانی و بیکاری قابل کنترل هستند و اگر مسئولان و متولیان واقعا اینکاره باشند و دانش و تجربه اقتصادی کافی برای حل مشکلات این چنینی را داشته باشند میتوان از وجود و ادامه و بزرگتر شدن تورم، رکود و بیکاری و بیپولی در میان جامعه جلوگیری کرده و شرایط زندگی سالم و طبیعی و حداقل معمولی را برای زندگی همگان فراهم نمود. اما جدا از مشکلاتی که درباره بد بودن روزگار و شرایط زندگی بیان کردیم برخی از مسائل هستند که به دست خود انسان است و او میتواند با تدبیر و اندیشه خودش جلوی رخ دادن و ادامه دار بودن آنها را تا حد زیادی بگیرد. اگر در جامعه کنکاشی داشته باشید میتوانید نمونههایی از این دست اتفاقات را مشاهده کنید. با توجه به فرهنگی بودن این صفحه در این گزارش قصد داریم به بررسی یکی از این مسائل بپردازیم و آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم تا از این رهگذر معلوممان شود تا چه اندازه میتوانیم خودمان با دست خودمان شرایط موجود را بهبود بخشیم و کاری بکنیم که اوضاعمان بسامانتر بشود.
خاطرم هست در دوران هنرستان روزی از روزها مدیر مدرسه آمد و خبر از برگزاری جشنوارهای تحت عنوان «جشنواره خوارزمی» داد و اعلام کرد که اولین دوره این جشنواره قرار است در تهران برگزار شود. مدیر وقت مدرسه در ادامه درباره برگزاری این جشنواره بیان کرد که این جشنواره فرصت مناسبی برای جوانان است تا بیایند و ایدهها و طرحها و حتی اختراعات خلاقانه خود را در زمینه ریاضیات به ثبت برسانند و اینگونه مسیر کاری پیش روی خودشان را برای آینده مشخص نمایند. آقای مدیر در ادامه صحبت هایش البته درباره یک موضوع مهم هم اظهار تاسف کرد و گفت: «وقتی به فکر راهاندازی این جشنواره افتادیم و پوستر این جشنواره را طراحی کردیم خیلی از مردم و حتی جوانان با دیدن نام خوارزمی آنقدر تعجب کردند که پنداری اتفاق عجیبی در جامعه ما رخ داده است، باورتان میشود؟ خیلی از افراد حتی نمیتوانند نام خوارزمی را درست تلفظ کنند و آنها هم که موفق به انجام این کار میشدند با تعجب به یکدیگر مینگریستند و میپرسیدند: «خوارزمی؟ یعنی چی خوارزمی؟ چی هست این خوارزمی؟ یه وسیله اس؟ یه نوع کاره؟ یا چیز دیگه ای؟» یعنی اینکه مردم کشور ما دانشمند مشهور خودشون رو نمیشناختن، نمیدونستن که خوارزمی یه آدمه که در حوزه ریاضیات و نجوم و تاریخ فعالیت میکرده و کلا آدم خیلی مشهوری بوده و در دوره خودش به عنوان یک فرد همه چیزدان شناخته میشده، واقعا برای این اتفاق متاسفم.»
آن ماجرا گذشت، آن روزها هم گذشتند و ماهها وسالهای بسیاری از آن دوران هم تاکنون سپری شده است، اما نگارنده این خطوط به جرات میتواند بیان کند که هنوز هم که هنوز است خیلی از مردم نمیتوانند نام خوارزمی را درست تلفظ کنند، خیلی هایشان نمیدانند خوارزمی کیست و چه کاره بوده و.... فکر میکنید علت این ندانستن چیست؟ ما به شما میگوییم، ندانستن یعنی عدم وجود دانش و علم درباره یک شخص یا یک موضوع. وقتی تو به عنوان انسان درباره یک موضوع علم و دانشی نداری، در عرف میگویند: «تو درباره این موضوع چیزی نمیدانی» حال این ندانستن از کجا سرچشمه میگیرد؟ پر واضح است که ندانستن و به عبارتی عدم آگاهی از عدم وجود مطالعه سرچشمه میگیرد، ما مردم به این دلیل درباره فرد یا موضوعی اطلاعات نداریم که درباره آن تحقیق
نکرده ایم، دربارهاش کتاب یا مقالهای نخوانده ایم. مردم دوران گذشته، (یعنی زمانی که نگارنده این خطوط به هنرستان میرفت) به این دلیل درباره خوارزمی اطلاعاتی نداشتند که مطالعهای دربارهاش نکرده بودند، کتابی راجع به این فیلسوف نخوانده بودند و چون با هیچ منبعی درباره این دانشمند ارتباط مطالعاتی برقرار نکرده بودند دربارهاش چیزی نمیدانستند. آن زمان مدیر مدرسه ما درباره این ندانستن و ناآگاهی اظهار تاسف کرد، با این وجود حتی با گذشت نزدیک به سی سال از آن دوران، همانطور که بیان کردیم هنوز هم خیلی از افراد هستند که درباره خوارزمی و خیلی از اندیشمندان سرزمینمان اطلاعاتی ندارند، این یعنی در طول این سی سال اخیر مردم هیچ تلاشی برای بالا بردن سطح دانش و آگاهی خودشان نکردهاند و این یک فاجعه ملی ست.
به این موضوع نیک واقفیم که خوارزمی یک نام است در میان هزاران نامی که متعلق به افراد مختلف بودهاند و امروز کسی چیزی درباره آنها نمیداند؛ در حالیکه مسائل و موضوعات بیشمار دیگری هم وجود دارند که متاسفانه خیلی از مردم درباره آنها نیز چیزی نمیدانند و همانطور که پیشتر بیان کردیم این عدم آگاهی به دلیل عدم مطالعه و کتاب خواندن است. اگر خاطرتان باشد در دوران دبستان شعری در کتابهای ما وجود داشت به نام «یار مهربان» که از شاعرش آن را از زبان یک کتاب سروده بود همان که میگفت: «من یار مهربانم دانا و خوش بیانم
گویم سخن فراوان با آنکه بیزبانم
پندت دهم فراوان من یار پند دانم
من دوستی هنرمند با سود و بیزیانم
از من مباش غافل من یار پند دانم»
یادتان آمد؟ اگر یادتان آمد باید این موضوع هم یادتان باشد که قرار بود این یار مهربان در تمام دوران زندگی مان همراهمان باشد و در مراحل مختلف به ما کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشیم، اما سوال اینجاست که آیا ما انسانها با بزرگ شدن و قد کشیدنمان کتاب و کتاب خواندن را با خود به دوران نوجوانی و جوانی و بزرگسالی و میانسالی و حتی کهنسالی خودمان آوردیم و همراهش شدیم تا از داشتههای این کتابها استفاده مفید کنیم یا آنها را در همان دوران طفولیت خودمان در جامیز یا کیف مدرسه مان جا گذاشتیم و با خودمان گفتیم: «مطالعه به چه درد من میخوره؟» پاسخ این سوال حداقل درباره آن دسته از افرادی که اطلاعاتی در مورد خوارزمی نداشتند کاملا مشخص است (خودمانیم شاید خود ما هم جزو این گروه از افراد باشیم) در حالی که همه ما به این موضوع واقفیم که در دنیای امروز کتاب خواندن جزو نیازهای ضروری روح و روان همه آدمهاست، اما حتی با علم به این موضوع کتاب نمیخوانیم و از مطالعه فراری هستیم، این درست که قیمت کتاب بسیار زیاد است و مردم حتی پول ندارند نان برای خودشان تهیه کنند چه رسد به اینکه بخواهند کتاب خریداری کرده و آن را مطالعه کنند، اما این مسئله را هم نباید از نظر دور نگه داشت که زندگی پیشینیان ما و سختیهایی که کشیدهاند نشان داده که «وقتی همه چیز در شرایط عادی است، زندگی کردن هنر نخواهد بود» مرد آن است که در شرایط دشوار برای خودش خوب زندگی کند و از خودش را لذائذ دنیوی بهره مند گرداند. سوال اینجاست که مگر تنها راه خواندن کتاب خریدن آن است که همه ما مردم پایمان را در یک کفش کردهایم و میگوییم: «چون کتاب گرونه من نمیتونم بخرم و بخونم» راستش را بخواهید هر کسی که چنین منطقی را برای عدم مطالعه بیان کند در واقع دارد بهانه تراشی میکند. چرا که امروزه روز تنها راه مطالعه کردن خریدن کتاب نیست، خیلی از دستفروشهایی که در کف خیابان بساط کردهاند کتابهایشان را با قیمتی پایینتر ازکتابفروشیها به مردم ارائه میکنند، جدا از این موضوع همه ما میدانیم که در سطحهای مختلف حداقل یکی دو کتابخانه وجود دارد که مردم میتوانند به آنها مراجعه کرده و نیازهای مطالعاتی خودشان را به واسطه کتابهایی که در آن کتابخانهها وجود دارد برآورده کنند، جدا از این موضوع امروزه روز در سطح شهرها مکانهایی وجود دارند که در آنها نذر کتاب صورت میگیرد، ما میتوانیم به این مراکز مراجعه کنیم و کتابها را به امانت گرفته و آنها را مطالعه نماییم. در آغاز این گزارش بیان کردیم که بسیاری از مشکلات هستند که همه میتوانند با تدبیر و نگرش اندیشمندانه آنها را حل کرده یا تعدادشان را به حداقل ممکن برسانند. این یعنی برخی از موقعیتها هستند که اگر خودمان برای اصلاحشان اقدام نکنیم همیشه به صورت مشکل باقی خواهند ماند و زندگی ما را سختتر خواهند کرد، یکی از این موقعیتها به وجود آوردن شرایط مناسب برای مطالعه و کتابخوانی برای خودمان است، ما میتوانیم در طول روز، هفته، ماه و سال زمانهایی را به مطالعه و کتاب خواندن اختصاص دهیم و با تمام موانعی که برای مطالعه کتابهای خوب وجود دارد، این کتابها را برای خودمان مهیا کرده و آنها را مطالعه کنیم تا از این رهگذر هم علم و دانشمان نسبت به موضوعات مختلف بالاتر رفته باشد و هم یک کار فرهنگی انجام داده باشیم و خرسند از این موضوع باشیم که نقش خودمان را در تعالی کشورمان به خوبی ایفا کرده ایم. اینگونه بیشک فرزندان ما نیز به مطالعه و کسب دانش از طریق کتاب خواندن علاقه بیشتری نشان
خواهند داد.
نظر شما