سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: قرآن کریم درباره اهمیت نماز، در آیه ۴۵ سوره مبارکه عنکبوت میفرماید: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ؛ و نماز را برپا دار، که نماز انسان را از زشتیها و گناه باز میدارد.»
در بخشی از کتاب «زیباییهای نماز» نوشته حجت الاسلام والمسلمین حبیب الله فرحزاد نوشته شده است: «این که ما توقع داشته باشیم که وقتی نماز میخوانیم، این نماز به صورت خودکار، یک سپری در برابر بدیها بشود، این توقع بی جایی است. نماز نهی میکند نه منع. نماز علت تامّه ترک گناه نیست، ولی این اقتضا را در ما ایجاد میکند که از گناه دور شویم.
مرحوم علامه طباطبایی رحمت الله علیه میفرمایند: نماز این طور نیست که آدم را اجبار به کار خوب کند و یا در حبس ببرد که گناه نکنیم، دست و پای آدم را نمیبندد که حتماً گناه نکن، بلکه وجدان انسان را بیدار میکند. یعنی مدام به آدم تلنگر میزند؛ میگوید: تو که نماز میخوانی، حیف است مرتکب این کار زشت شوی. تو که نماز میخوانی، مراقب باش! مراقب زبانت باش، مراقب چشمت باش، مراقب باش روحت با گناه آلوده نشود.»
در بخش دیگر این کتاب به اهمیت نماز برای مرحوم آخوند کاشی اشاره شده است که این شخصیت والا، غرق در نماز میشدند؛ به طوری که از یکی از همراهان ایشان نقل است: «آخوند در حجره نماز میخواند. ظرف آبگوشتی که سر چراغ و در حال پختن بود، ریخت.
میگوید: من دوباره رفتم گوشت خریدم و آن را آماده کردم. نماز ایشان هم طول میکشید. زیرا بسیار در نماز عشق میورزید. ایشان بعد از نماز گفت: چه شده است؟ چرا اوضاع این چنین است؟ گفتم: آبگوشت روی زمین ریخت، دوباره رفتم تهیه کردم و گفت: من اصلاً متوجه نشدم.
چطور یک ورزشکار، یک فوتبالیست، یا یک تماشاگر به فوتبال دل میدهد و اصلاً به اتفاقاتی که در اطراف او رخ میدهد، توجه ندارد.
اگر هزار اتفاق در خانه بیفتد، اصلاً نگاه نمیکند، گوش هم نمیدهد. برای این که محو بازی شده است.
بنابراین، ما میتوانیم عشق خود را به هر کجا معطوف کنیم، دل خود را به هرکجا معطوف کنیم.
این مسائل و قضایا برای ما سنگین میآیند و در جای نامناسب و در گرمای چهل درجه هوا، آن چنان گرم بازی میشوند، آن چنان عرق میریزند که بدن آنها خیس میشود، دست و پاهای آنها زخمی میشود، ولی اصلاً توجه ندارند.
دیده اید که گاهی دست و پای این ورزشکارها میشکند. میگوید: بگذار گُل بزنم، من جان خود را هم برای آن میدهم. چطور برای ورزش جان خود را میدهیم، دل خود را میدهیم، همه چیز خود را میدهیم، گرما و سرما را نمیفهمیم و خود را به زحمت میاندازیم؟! اینها همه به خاطر این است که عشق داریم و متوجه خستگی نمیشویم.»
در بخشی از کتاب «زیباییهای نماز» نوشته حجت الاسلام والمسلمین حبیب الله فرحزاد نوشته شده است: «این که ما توقع داشته باشیم که وقتی نماز میخوانیم، این نماز به صورت خودکار، یک سپری در برابر بدیها بشود، این توقع بی جایی است. نماز نهی میکند نه منع. نماز علت تامّه ترک گناه نیست، ولی این اقتضا را در ما ایجاد میکند که از گناه دور شویم.
مرحوم علامه طباطبایی رحمت الله علیه میفرمایند: نماز این طور نیست که آدم را اجبار به کار خوب کند و یا در حبس ببرد که گناه نکنیم، دست و پای آدم را نمیبندد که حتماً گناه نکن، بلکه وجدان انسان را بیدار میکند. یعنی مدام به آدم تلنگر میزند؛ میگوید: تو که نماز میخوانی، حیف است مرتکب این کار زشت شوی. تو که نماز میخوانی، مراقب باش! مراقب زبانت باش، مراقب چشمت باش، مراقب باش روحت با گناه آلوده نشود.»
در بخش دیگر این کتاب به اهمیت نماز برای مرحوم آخوند کاشی اشاره شده است که این شخصیت والا، غرق در نماز میشدند؛ به طوری که از یکی از همراهان ایشان نقل است: «آخوند در حجره نماز میخواند. ظرف آبگوشتی که سر چراغ و در حال پختن بود، ریخت.
میگوید: من دوباره رفتم گوشت خریدم و آن را آماده کردم. نماز ایشان هم طول میکشید. زیرا بسیار در نماز عشق میورزید. ایشان بعد از نماز گفت: چه شده است؟ چرا اوضاع این چنین است؟ گفتم: آبگوشت روی زمین ریخت، دوباره رفتم تهیه کردم و گفت: من اصلاً متوجه نشدم.
چطور یک ورزشکار، یک فوتبالیست، یا یک تماشاگر به فوتبال دل میدهد و اصلاً به اتفاقاتی که در اطراف او رخ میدهد، توجه ندارد.
اگر هزار اتفاق در خانه بیفتد، اصلاً نگاه نمیکند، گوش هم نمیدهد. برای این که محو بازی شده است.
بنابراین، ما میتوانیم عشق خود را به هر کجا معطوف کنیم، دل خود را به هرکجا معطوف کنیم.
این مسائل و قضایا برای ما سنگین میآیند و در جای نامناسب و در گرمای چهل درجه هوا، آن چنان گرم بازی میشوند، آن چنان عرق میریزند که بدن آنها خیس میشود، دست و پاهای آنها زخمی میشود، ولی اصلاً توجه ندارند.
دیده اید که گاهی دست و پای این ورزشکارها میشکند. میگوید: بگذار گُل بزنم، من جان خود را هم برای آن میدهم. چطور برای ورزش جان خود را میدهیم، دل خود را میدهیم، همه چیز خود را میدهیم، گرما و سرما را نمیفهمیم و خود را به زحمت میاندازیم؟! اینها همه به خاطر این است که عشق داریم و متوجه خستگی نمیشویم.»
نظر شما