مردی که از ۱۲سال قبل به اتهام قتل در بازداشت به سر میبرد، روز گذشته از قضات دادگاه خواست به خاطر بیتابیهای مادرش او با ببخشند.
به گزارش جوان، سال۸۹ مرد سالخوردهای با مأموران پلیس تماس گرفت و آنها را از قتل عروسش باخبر کرد و گفت: «پسرم همراه همسر و فرزندش در ساختمان ما زندگی میکنند. من و همسرم در طبقه دوم ساکن هستیم و پسر و عروسم همراه نوه خردسالم در طبقه اول ساکن هستند. امروز در خانه نبودیم، اما وقتی به خانه برگشتیم متوجه شدیم در واحد آپارتمان پسرم باز است. مشکوک و وارد خانه شدیم که با دیدن صحنهای شوکه شدیم. جسد عروسم خونین روی زمین افتاده بود و صدای کمک خواهی نوه هفتسالهام نیز از حمام شنیده میشد. او را از حمام بیرون آوردیم و فهمیدم مرد جوانی بعد از قتل عروسم، نوهام را در حمام زندانی کرده و گریخته است. حالا از پلیس درخواست کمک داریم.»
بعد از این تماس مأموران به آدرس محل حادثه رفتند و با جسد مهتاب ۳۱ساله روبهرو شدند که با چند ضربه چاقو کشته شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات در این زمینه آغاز شد و در روند تحقیقات مأموران با بررسی فهرست مکالمات تلفنی زن جوان دریافتند وی با مرد غریبه به نام کیارش تماس داشته است. به این ترتیب کیارش شناسایی و بازداشت شد. او ابتدا سعی داشت پلیس را گمراه کند، اما در روند بازجوییها به قتل اقرار کرد و گفت: «مدتی قبل با مهتاب آشنا شدم. فکر میکردم مجرد است تا بعد از مدتی فهمیدم ازدواج کرده و یک پسر خردسال دارد. میخواستم این رابطه را به هم بزنم، اما به او علاقهمند شدهبودم، به همین خاطر از او خواستم از شوهرش طلاق بگیرد تا بتوانیم با هم ازدواج کنیم.»
متهم ادامه داد: «مهتاب نه تنها پیشنهادم را قبول نکرد، بلکه با حرفهایش مرا هم تحقیر میکرد. این شرایط ادامه داشت تا اینکه بین ما اختلاف پیش آمد و چند بار با هم درگیر شدیم. روز حادثه با هم درگیر شدیم. در آن درگیری او با حرفهایش مرا عصبانی کرد. این شد که کنترل اعصابم را از دست دادم و دست به چاقو شدم. از شدت عصبانیت چند ضربه زدم و میخواستم فرزند او را هم به قتل برسانم، اما ترسیدم. به همین خاطر پسربچه را در حمام خانه زندانی کردم و گریختم.»
با اقرارهای متهم، وی بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
متهم در اولین جلسه محاکمه مقابل هیئت قضایی شعبهدهم دادگاه قرار گرفت. ابتدای جلسه شوهر مقتول که قیم فرزندش بود درخواست قصاص کرد و گفت حاضر است تفاضل دیه را پرداخت کند. در ادامه متهم بار دیگر ماجرا را شرح داد و گفت درخواست گذشت دارد. در پایان هیئت قضایی وارد شور شد و متهم را به قصاص محکوم کرد. این حکم به دیوانعالی کشور فرستاده شد و از سوی قضات یکی از شعبات آن تأیید شد. با تأیید این حکم اولیایدم مبلغی را به عنوان تفاضل دیه پرداخت کردند، متهم با گذشت ۱۲سال به دادگاه نامهای نوشت و درخواست تعیین تکلیفی کرد. به این ترتیب متهم بار دیگر مقابل هیئت قضایی همان شعبه قرار گرفت.
ابتدای جلسه وکیل اولیایدم در غیاب آنها به جایگاه رفت و گفت: «اولیایدم ۱۳۰میلیون تومان از ۱۶۰میلیون تومان تفاضل دیه را پرداخت کردهاند و مدارک آن هم موجود است. حالا از دادگاه مهلت میخواهند تا بتوانند ۳۰میلیون تومان مابقی تفاضل دیه را هم پرداخت کنند تا حکم اجرا شود.»
در ادامه متهم در حالیکه به شدت اشک میریخت به جایگاه رفت و گفت شرایط سختی در زندان دارد و مادرش امیدوار است روزی از زندان آزاد شود. او در آخر به پای وکیل اولیای دم افتاد و درخواست گذشت کرد.
در پایان هیئت قضایی با توجه به درخواست متهم ادامه جلسه را به روزهای آینده موکول کرد تا پسر مقتول را برای شنیدن دفاعیات متهم به دادگاه دعوت کند، سپس رأی خود را اعلام کند.
گفتگو با متهم
متهم حالا ۴۳سال داشت، اما پیرتر از سنش به نظر میرسید. او سرش پایین و معلوم بود به خاطر اشتباهی که مرتکب شده پشیمان است و حاضر نبود سرش را بالا بگیرد. افسردگی در چهرهاش دیده میشد، چون با این اتفاق همه خانوادهاش او را طرد کرده بودند. نزدیکش رفتم و او قبول کرد به سؤالاتم جواب بدهد.
گفتی که خانوادهات تو را طرد کردهاند. با هیچ کدام تماس نداری؟
در این سالها خواهر و برادرهایم پاسخ تلفنهایم را نمیدهند. فقط با مادرم در تماس هستم.
پدرت چطور؟
او ۹سال بعد از اینکه بازداشت شدم، فوت کرد و مادرم نیز زمینگیر شد. حتی نتوانستم در مراسم ختم پدرم شرکت کند. به همین خاطر خواهر و برادرانم مرا مسبب فوت پدرم و زمینگیر شدن مادرم میدانند.
ازدواج کرده بودی؟
بله.
همسرت هست یا او هم تو را ترک کرده است؟
او طلاقش را گرفت و رفت. در این سالها هزار برابر خطایی که انجام دادهام تاوان پس دادهام. فقط مادرم هست که باید هر روز با هم صحبت کنیم. اگر امروز به پای وکیل اولیای دم افتادم فقط بهخاطر مادرم بود.
گفتی شرایط مالی سختی در زندان داری. کسی به تو کمک مالی نمیکند؟
خیر، شاید باورتان نشود. شست و شوی ظروف زندانیان را قبول کردهام تا از آنها پول بگیرم. با این پول کارت تلفن تهیه میکنم تا بتوانم هر روز با مادرم تماس بگیرم. اگر بمیرم از این زندگی خلاص میشوم، چون چیزی برای از دست دادن ندارم، ولی نگران مادرم هستم اگر اعدام شوم او یک روز هم زنده نمیماند، چون همه امیدش به این است که روزی خبر آزادیام را بشنود.
متهم: به خاطر بیتابیهای مادرم مرا ببخشید
روزنامه جوان
صاحبخبر -
∎
نظر شما