به گزارش ایسنا، محمد علیآبادی قهرمان و پیشکسوت شنای ایران است که بیش از شش دهه از عمر ۷۱ ساله خود را در راه ورزش صرف کرده است.او آموزش شنا را همانند راه رفتن یک کودک واجب میداند چون معتقد است که زمین و آب مایه حیات انسانها هستند.
نایب رئیس فدراسیون شنا همچنین بزرگترین آسیب ورزش ایران را تاسیس شرکت توسعه و تجهیز میداند و میگوید که باید برای رایگان شدن ورزش این شرکت منحل شود.
در ادامه گفت و گوی ایسنا با این پیشکسوت شنا در مورد فراز و نشیب های این رشته و ورزش ایران را میخوانید.
*ورزش و مذهب جوانان را از فساد دور میکرد
در قدیم خانوادههای روشنفکر برای دوری از فساد فرزندان را به ورزش و مذهب سوق میدادند در این شرایط فرزندان از بلاها دور میشد
محمد علی آبادی هستم که البته همه مرا به نام محسن میشناسند. سال ۱۳۳۰ در شهرری و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. پدرم را در چهار سالگی از دست دادم و مادرم من و سه خواهر بزرگترم را تنهایی بزرگ کرد. در قدیم خانوادههای روشنفکر برای اینکه فرزندان را از فساد و آلودگی دور کنند آنها را به سمت ورزش و مذهب سوق می دادند. این دو در کنار هم مثل بتن و میلگرد بود و بتن آرمه میساخت و فرزندان را از بلاها دور میکرد.
*بیش فعال بودم و آن را در ورزش خرج میکردم
در شهر ری نزدیک خانهمان یک استخر ۵۰ متری داشتیم که همیشه در آن شنا می کردم. آن زمان شنا مثل الان علمی نبود و از هفت سالگی شنا را شروع کردم. استخر روباز بود و ما در تابستان با شنا و بازی های مختلف مشغول بودیم. انرژی بیش از حد داشتم به اصطلاح بیش فعال بودم و آن را در ورزش خرج میکردم. بزرگتر که شدم به مسابقات شهری هم میرفتیم. من با شهید اصغر تاجیکی که استخر تاجیکی به نام اوست همدوره بودم. او هم در شهرری بود اما سال ۴۸ به تهران رفت و به عنوان ملی پوش انتخاب شد. شهرری ورزشکاران زیادی داشت که هم دوره های ما بودند. مثلاً در کشتی قهرمان جهان داشتیم، پهلوان امیری و محمد نصیری (وزنه برداری) از شهرری بودند. ورزشکاران شهرری در مسابقات، تهرانی ها را می بردند.
*در مسابقات استخرها اول شدم و به تیم تهران رفتم
بعد از اینکه مرحوم گروسی مرا برای تیم تهران انتخاب کرد از شهرری اتوبوس دو طبقه سوار می شدم، به شوش میآمدم و بعد به میدان امام حسین (فوزیه قدیم) میرفتم. در نهایت هم پیاده خود را به امجدیه میرساندم.مسابقات استخرها در تهران برگزار میشد. یک روز از شاه عبدالعظیم برای این مسابقات به تهران آمدم و در کرال سینه مسابقه دادم. بدون این که سالتو بلد باشم همه را گرفتم. مرحوم منصور گروسی آن زمان مسابقات را برگزار می کرد به من گفت:" بچه کجایی؟ گفتم شاه عبدالعظیم. گفت می توانی از فردا برای تمرین به امجدیه بیایی نیازی هم نیست که هزینه بلیط را پرداخت کنی". من از فردای آن روز اتوبوس دو طبقه سوار می شدم، به شوش میآمدم و بعد به میدان امام حسین (فوزیه قدیم) میرفتم. در نهایت هم پیاده خود را به امجدیه میرساندم. آن زمان من ۱۴ سالم بود که در تیم تهران جذب شدم.
*در ۱۹ سالگی جذب تیم ملی شنا شدم
مسابقات آموزشگاههای قدیم همانند یک المپیاد بود و برای همه رشته ها در تابستان برگزار میشد. ما هم که محصل بودیم و در این مسابقات شرکت میکردیم. من همیشه هم اول میشدم و دیگر سال ۱۳۴۹ به تیم ملی اضافه شدم. آن موقع ایرج اعرابی فر مربی ما بود. بعدتر هم مرحوم رشیدپور مربی تیم ملی شد و تا ۱۱ سال که عضو تیم ملی بودم رشیدپور مربیمان بود.
* ۱۱ سال ملیپوش شنا بودم
ما برای مسابقه و اردو به کشورهای زیادی اعزام میشدیم. قبل از بازیهای آسیایی تهران با تیم واترپلو یا با تیم شیرجه اعزام های زیادی داشتیم. البته یک دودستگی هایی هم بین شنا و واترپلو بود. یعنی قوانینی وضع شده بود که هر کسی در تیم شنا باشد دیگر نمیتواند در تیم ملی واترپلو بازی کند چون استایل ورزشکار تغییر می کند. از طرفی هم همیشه مسابقات خارج از کشور را با تیم واترپلو میرفتیم. ما در کشورهایی مثل شوروی، رومانی، مجارستان، یوگسلاوی، ایتالیا و ترکیه مسابقه دادیم و من دو مدال از این مسابقات را در کارنامه ورزشی دارم.
*قدیم خیلی به آموزش شنا اهمیت میدادند
آن زمان شنا در فصل تابستان برای همه جذابیت داشت. خانوادگی برای دیدن مسابقات میآمدند، گرما افراد را به سمت آب میکشاند. استخرها هم روباز بود. قیمت ورودی هم کم بود. البته ساعت های بلیط فروشی محدود بود و بقیه ساعت ها در اختیار آموزش بود، چون به آموزش خیلی اهمیت میدادند. هرچند که شنا خیلی هم علمی نبود یعنی آن زمان خیلی علم شنا نمیدانستیم. اکنون خیلی همه چیز تغییر کرده است. زمانی که من شنا را در ۵۸ ثانیه میرفتم، رکورد دنیا ۵۳ ثانیه بود اما اکنون رکورد دنیا ۴۷ ثانیه و رکورد ایران هم ۵۰ ثانیه شده است.
*متر و ترازوی ورزشکاران پول شده است
من به عنوان ورزشکار ماهی ۱۵۰ تومان میگرفتم، البته هزینه حمل و نقل ارزان بود. ما به عشق دو روزنامه کیهان و دنیای ورزش بودیم که صبح شنبه مطلب یا عکسی از ما منتشر میکرد و به همان شاد بودیم.ما که خود را با ورزشکاران امروز مقایسه میکنیم میبینیم خیلی تفاوتها داریم. اکنون ورزشکاران از همان اول میگویند "چقدر میدهی؟". متر و ترازوی آنها پول شده است. زمان ما پول نبود، دو روزنامه کیهان و دنیای ورزش داشتیم که شنبهها منتشر میشد. ما به عشق این دو روزنامه بودیم که صبح شنبه مطلبی یا عکسی از ما منتشر میکرد و به همان شاد بودیم. همان برای ورزشکاران انگیزه و اثرگذار بود. در آن زمان به عنوان ورزشکار ماهی ۱۵۰ تومان می گرفتیم. البته هزینه اتوبوس و رفت و آمد ارزان بود. خیلی وقتها هم چون سن و قدی نداشتیم و کرایه نمیدادیم.
*هم تیمیهایم با من کاری کردند که نمیدانستم زندهام یا مرده!
همه طول دوران ورزش مان خاطره است، اما به یاد ماندنی ترین آن مربوط به قبل بازیهای آسیایی است. اردوهای ما در شیرودی بود. زمین چمن شماره یک را خاک برداری کرده بودند تا کف آن را برای تمرین تیمهای حاضر در بازی های آسیایی آماده کنند. خاک آن را جمع کرده بودند و گود شده بود. من آنقدر کار و تمرین میکردم که خسته بودم. یک شب حسین نسیم به همراه گودرزی تخت مرا از خوابگاه بلند کرده و وسط زمین چمن گذاشته بودند. من آنقدر خسته بودم که اصلا این مسیر را نفهمیدم و بیدار نشده بودم. آنها هم شلنگ آب را در فاصله ۴۰ تا ۵۰ متر دورتر به رویم گرفتند و شیر آب را باز کردند. یکهو از خواب پریدم و با خودم گفتم من که اینجا نخوابیده بودم، کجا هستم؟ مردهام یا زنده!؟ بعد دقایقی به خودم آمدم دیدم که وسط زمین چمن شیرودی هستم.
*اولین استخر سرپوشیده، نوفلاح بود
استخر نوفلاح آن زمان روباز بود و جزو اولین استخرهایی بود که سرپوشیده شد. این اولین استخر سرپوشیده ۵۰ متری ما بود. تیم واترپلو و شنای آلمان برای مسابقه به ایران آمده بودند تا تمرینات تدارکاتی داشته باشند. در افتتاحیه تیم ملی شنا ایران و آلمان در آن مسابقه دادیم. فقط باوی آلمانی بود که توانست مرا بگیرد.
*آزادی را برای بازیهای آسیایی کلنگ زدند
زمانی که تصمیم گرفته شد ورزشگاه آزادی را بسازند ورزشکار بودم. آن را که کلنگ زدند می خواستند ورزشگاه تکی ساخته شود که بازیهای آسیایی را در آن برگزار کنند. پول بود و بهترین جا در شهر همین فضای ورزشگاه آزادی بود که آن را ساختند. حتی خوابگاه ها را هم ساختند تا همه قهرمانان در همان دهکده اسکان داشته باشند. ساخت استخر آزادی خیلی برای رشتههای آبی خوب شد.
*مدال شنای بازیهای آسیایی با خطای داور از دست رفت
تیم شنای بازیهای آسیایی را من، افشین حضرتی، بهزاد رحیمیان، حشمت اجاق، حسین نسیم، حیدر شونجانی، فریدون جلیلی تشکیل میدادیم. همانطور که گفتم در قورباغه افشین حضرتی می توانست مدال برنز بگیرد اما نشد. در بازیهای آسیایی باید آقای افشین حضرتی (عموی خشایار حضرتی) یک برنز می گرفت اما چهارم شد. یعنی یک ورزشکار خطا کرد و با اوت شدن او، مدال برنز شنای قورباغه را میگرفتیم. مرحوم قریشی سر داور مسابقات بود. او خطا را نگرفته بود و یکی از اشتباهاتش هم همین بود. در این شرایط حضرتی نتوانست مدال بگیرد و چهارم شد.
*چین از بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران به دنیای بینالملل پا گذاشت
چین در هیچ رویدادی حضور پیدا نمیکرد، وقتی برای بازی های آسیایی به تهران دعوت شدند آمدند. آن زمان بود که از پوسته خود بیرون آمدند و خود را به دنیا نشان دادند. آنقدر با ادب رفتار میکردند تا در اولین حضور خوب ظاهر شوند. فقط همین برایشان مهم بود. از همان زمان هم بود که چین در دنیای ورزش ورود کرد.آن زمان جهان سوم و جهان دوم معنا نداشت و همه یک دنیا را میشناختند. چین کنار بود و اصلا دیده نمی شد. یادم میآید که خیلی فقیر بودند اما زن و مردشان صبح های زود ورزش همگانی را داشتند. خلاصه آنها در هیچ رویدادی حضور پیدا نمیکردند. نظام ایران طوری بود که وقتی آنها را برای بازیهای آسیایی تهران دعوت کرد آمدند. آن زمان بود که از پوسته خود بیرون آمدند و خود را در آسیا نشان دادند. آنقدر با ادب رفتار می کردند تا در اولین حضور خوب ظاهر شوند. فقط همین برایشان مهم بود. از همان زمان هم بود که چین در دنیای ورزش ورود کرد. آنها در تمامی رشته ها به تهران آمدند و خود را به دنیای بین الملل نشان دادند. کسی نمیدانست که در چین چه خبر است، آن زمان مثل کره شمالی بودند شاید هم بدتر اما خیلی هم با ادب و اخلاق بودند. حتی آقای "نی تی چی" که در پرش ارتفاع بود رکوردخوبی داشت اما زمانی که همه مردم یکدل در ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری تیمور غیاثی را تشویق می کنند خطا کرد و مدال سهم ایران شد. آنها برای مدال به بازیهای آسیایی نیامده بودند اما میخواستند گذشت را نمایش دهند.
*حسین نسیم و بهرام توکلی نقش مهمی در طلای واترپلو داشتند
در بازیهای آسیایی تهران که در رشته واترپلو مدال طلا گرفتیم باید از حسین نسیم و بهرام توکلی یاد کرد. آنها در بازی های آسیایی خیلی فعال بودند. بهرام توکلی هرچند که ریز نقش بود اما خیلی تکنیکی بازی میکرد. حسین نسیم هم که ورزشکار شاخصی بود. البته او دیگر نمیخواست در تیم ملی واترپلو بازی کند و در آن شرایط مدال از دست میرفت. قضیه از این قرار بود که نسیم علاوه بر تیم واترپلو رکورد دار شنای کرال پشت ایران در ۱۰۰ و ۲۰۰ بود. در آخرین سفر تدارکاتی که تیم شنا و واترپلو به یوگسلاوی رفته بودند فیروز محمدی ملی پوش واترپلو به آقای رشیدپور مربی تیم شنا بیاحترامی کرد. البته همیشه کل کل داشتیم اما اینبار بی ادبی شده بود. حسین نسیم خیلی تعصبی بود و با آن ملی پوش واترپلو برخورد کرد. بعد هم گفت دیگر به تیم ملی واترپلو نمیرود. در آن مسابقه هم دیگر به تیم نرفت. برای بازی های آسیایی ما به او اصرار کردیم که به تیم ملی ملحق شود چون اگر او نبود مدال طلا حاصل نمی شد. ما با تفاضل گل برده بودیم و قهرمان شدیم. اگر حسین نسیم بازی نمیکرد قهرمان نمیشدیم.
*نسیم بهترین ورزشکار و بهترین مربی واترپلوی ایران است
اگر بخواهم از بهترین ورزشکار قرن واترپلو نام ببرم حسین نسیم و محسن رضوانی از شاخص ترین ها بودند. محسن رضوانی یکی از بهترین چپ دست های تیم ملی ایران بود. البته در مدیریتش نیز بهترین است و من به مدیریت او اعتقاد دارم. حسین نسیم هم در زمان خودش بهترین بود. او یکی از شاخص ترین و عاشق ترین ورزشکاران تیم ملی ایران قبل از انقلاب و یکی از بهترین مربیان واترپلو ایران بعد از انقلاب اسلامی بود. نسیم اولین لژیونر واترپلوی ایران بود که بعد از بازی های آسیایی لژیونر شده بود. می توانم قسم بخورم که هیچ مربی و ورزشکاری در ایران مثل او زاده نشده است. بسیار توانمند و با علاقه بود. حتی بعد از اینکه همه واترپلو را کنار گذاشتند او همچنان تمرین میکرد. اکنون ۷۰ سال دارد اما باز هم تمرین میکند و مربی یک تیم خارجی است. بعد از مدال بازیهای آسیایی و بعد از انقلاب مدتی هم ورزش کرد اما بعد به جرگه مربیان پیوست. او کارمند سازمان ورزش هم بود. مربیگری حسین به گونه ای است که ورزشکار تمام توانش را در تیم به کار می گیرد. کمتر مربی می تواند از همه انرژی و دانش ورزشکارش بهره ببرد. محسن رضوانی یکی از شاگردان حسین نسیم بود که لژیونر شد و پنج دوره در بازیهای آسیایی شرکت کرد.
ایسنا: شنا و واترپلو در گذشته بسیار مورد توجه مردم و مسئولان بود اما رفته رفته توجه به آن کمتر شد. به نظر شما دلیل آن چیست؟
من اینگونه فکر نمیکنم، به نظرم همیشه به شنا توجه شده است. بعد از انقلاب امکانات خوبی در شنا ایجاد شد. قبل از انقلاب تنها استخر قصر یخ ۲۰ متر، استخر شهید کشور دوست و یک استخر عبدو که برای پرسپولیس بود را داشتیم که ما در آنها تمرین میکردیم. امکانات و استخر سرپوشیده نداشتیم. همین حسین نسیم در گرمای آبادان و در رودخانه شنا و واترپلو را تمرین میکرد. این مشکلات وجود داشت. تهران، خوزستان و اصفهان سه مثلثی بودند که شنا در آنها فعال بود. استانهای دیگر مطرح نبودند اما اکنون همه استانها مطرح شدهاند. همیشه جنگ بین این سه تیم بود. طبیعی است که امکانات بیشتر شده باشد چون تکنولوژی پیشرفت کرده و شرایط عوض شده است. به نظرم الان تبلیغات تلویزیون و رسانه ها محدود شده است. آن زمان دو روزنامه بود اما تبلیغات برای رشته شنا زیاد بود. حالا تعداد رسانهها زیاد اما توجه به این رشته کم شده است.
ایسنا: در مدت ۶۰ سالی که در ورزش ایران بودید از خسروانی تا حالا که سجادی وزیر ورزش است در کدام دوره ورزش ایران طلایی تر بود؟
قبل و بعد از انقلاب پول بود اما حالا دوره سجادی بدترین دوران است. پول خیلی مهم است و نمی شود فردی بدون پول مدیریت کند. سجادی از جنس ورزش است، اما حمید سجادی را نمی توان دور زد.نمیتوان اینگونه طلایی بودن را قیاس کرد، خط کش ما اقتصاد ما است. برخی از روسا ورزش را می دانستند و آن را مدیریت می کردند. انصافاً هم زمانی که پول باشد همه می توانند خوب مدیریت کنند. قبل و بعد از انقلاب پول بود اما حالا در دوره سجادی بدترین شرایط مالی است. تورم اقتصادی و مشکلات مالی خیلی مطرح شده است. اولین بار است که کسی رئیس ورزش شده و نمیتوان سر او کلاه گذاشت. رییسان زیادی مثل غفوری فرد و داوودی آمدند اما همه ورزش را نمیدانستند. سجادی جنسش ورزشی است و سر او کلاه نمی رود. شاید زمانی من نوعی می توانستم سر رئیس ورزش را کلاه بگذارم و نفهمد اما حمید سجادی را نمی توان دور زد. او ثانیه را میشناسد و رکوردها را لمس کرده است. آفتاب ورزش خورده و از جنس ورزش است. اما در پایان هم میگویم هر رییسی که پول بیشتری داشته موفق تر بوده، پول خیلی مهم است. نمی شود فردی بدون پول مدیریت کند.
ایسنا: چرا هیچگاه رئیس و یا نفر اول نبودید و همیشه به عنوان نفر دوم فعالیت کردید؟
من معتقدم که هر کسی باید کاری که دوست دارد را انجام دهد. به نظر من همیشه یک حلقه و یک پله پایین تر باشی بهتر می توان کار کرد. حلقه اول برای آدمهایی است که سیاسی باشند و بتوانند پول بیاورند. در رده دوم همیشه بهتر میتوان کار کرد. من قبل از انقلاب استخدام سازمان ورزش شدم و کار را ادامه دادم. از ۶۰ سالی که در ورزش بودهام ۳۵ سالش را به عنوان رئیس هیات تهران، دبیر و نایب رئیس فدراسیون خدمت کردم. نفر دوم خیلی کارها می تواند انجام دهد و یکی از افتخارات من این است که نفر دوم بودم.
*شبانه استخر ۹ دی را گودبرداری کردیم
بانکی استخر ۹ دی را به خاطر طعنه خارجیها کلنگ زد. زمین بادی شیرودی را شبانه با ده دوازده لودر و ۱۰۰ کامیون گودبرداری کرد.یادم میآید که از محمدتقی بانکی خواستم که برای ریاست به فدراسیون شنا بیاید. به فدراسیون که آمد، مسابقات دهه فجر برگزار شد. خارجی ها گفتند " این استخر را شما ساخته اید یا رژیم گذشته؟" نمیدانم بگویم به ما طعنه زدند یا چه اما به بانکی برخورد. فردای آن روز بانکی با من صحبت کرد و گفت می خواهد در این نظام استخری همانند استخر آزادی برای شنا شیرجه واترپلو بسازد. به من گفت مکانش را پیدا کن. خیلی فکر کردم اما هیچ کجا بهتر از امجدیه نبود. یک سالن بادی در امجدیه بود که به نظرم بهترین مکان برای استخر بود. بانکی با هاشمی طبا تماس گرفت و گفت میخواهد استخری همانند آزادی بسازد. هاشمی طبا که باور نمیکرد گفت هر کجا که بگویی زمین می دهم. بانکی هم زمین امجدیه را درخواست کرد و هاشمی طبا با ترفندی با آقای مهرآیین صحبت کرد و سالن بادی را به کبکانیان انتقال داد. بانکی شبانه با ده دوازده لودر و ۱۰۰ کامیون آنجا را گودبرداری کرد. به او گفتم چه عجله ای داری؟ گفت تو نمیفهمی! من خاک را می کنم که فردا کسی پشیمان نشود و زمین را پس بگیرد. از همان زمان کار شروع شد. پول از سیستم دولتی نیامد، بودجه از طریق پیمانکاری و اطراف فراهم شد. در زمان بانکی ۸۰ درصد استخر ساخته شد و بعد که او رفت و مظاهری آمد، ساخت آن استخر ادامه پیدا کرد. من هرگاه از هفتتیر رد میشوم و این استخر را میبینم می دانم اگر فردی از جنس این رشته نبود بعید بود همچنین سازهای ساخته شود. هرچند که به عظمت آزادی نیست اما مسابقات بین المللی را میتوان در آن برگزار کرد.
ایسنا: وقتی واترپلوی ایران بعد از ۴۴ سال مدال برنز بازیهای آسیایی جاکارتا را گرفت احساس شما چه بود؟
بعد از ۴۴ سال مدال بازیهای آسیایی حقمان بود. کسب این مدال شوکه کننده بود و خیلی همه را خوشحال کرد. متاسفانه بعد از آن با شیوع کرونا و مشکلات مالی نتوانستیم آن راه را ادامه دهیم و بهره بیشتری ببریم. با مقیاس بازی های آسیایی تهران، مدال برنز جاکارتا خیلی ارزش داشت. به نظر من این مدال برنز ارزشش بیشتر از مدال طلای بازیهای آسیایی تهران نباشد کمتر هم نیست. در بازیهای آسیایی تهران، آسیا خیلی قوی نبود یعنی فقط چند کشور چین، ژاپن و کره بودند. بعد از فروپاشی روسیه، آسیا به دلیل حضور ازبکستان و قزاقستان در واترپلو قویتر شد. شاید محسن رضوانی در دوران ورزشیاش مدال بازیهای آسیایی از دستش رفته بود اما موقع ریاست طعم آن را چشید. زمانی که محسن رضوانی در تیم ملی واترپلو بود در بازیهای آسیایی هیروشیما باید مدال میگرفتیم. محرز دوم بودیم و مدال نقره روی سینه ما بود. همه میگویند ناداوری اما من میگویم کج خیالی و ندانستنها باعثش شد. پستهای بین الملل که دوستان میگیرند باید به نفع کشور باشد اما همیشه نیست. قبل از آن بازی مهم در هیروشیما با شیطنت های قزاقستان داور بازی تعویض شد، ما جلو بودیم اما ما را بازاندند .الله اعلم به گردن خودشان می گذاریم.
ایسنا: ورزشکاران شنا، شیرجه و واترپلو شکایت زیادی دارند و میگویند چرا همانند فوتبال، کشتی و والیبال از آنها حمایت نمی شود؟
ورزشکاران باید قبول کنند که فوتبال از همه رشتهها جداست، فوتبال مافیاست و نباید ورزشکاران خود را با فوتبالیستها مقیاس کنند. در دنیا هم این قیاس امکان پذیر نیست. فوتبال برای خود درآمد دارد. تماشاچی و اقبالی که فوتبال دارد این رشته را متمایز کرده است. قیاس باعث یاس و ناامیدی در رشتههای دیگر میشود. باید فوتبال را کنار بگذاریم و سایر رشته ها را ببینیم.
ایسنا: در این ۶۰ سال فعالیت ورزشی خود چه کار نکردهای در ورزش دارید؟
هیچ کار نکرده ای که جا مانده باشد ندارم. من اگر بار دیگر هم به دنیا بیایم همین مسیر را میروم. من علاوه بر ورزش زراعت، دامداری، تولید و واردات هم انجام میدهم اما میخواستم در کشور اثرگذاری داشته باشم که بعدها بماند. باشگاهی ساختم که تمام آجر های آن را دانه دانه خریدم و می خواستم در مملکت ماندگار باشد. سرمایه ام را بیرون از کشور نبردم. چیزی ساختم که هم خودم را ارضای روحی کردم و هم اثرگذار بود.
ایسنا: بهترین و بدترین فراز زندگیتان کجا بود؟
تمام سالها، روزها و زمان هایی که در ورزش گذاشتم خوب بود. من فقط تنها زمانی که مادرم را از دست دادم بدترین روزها را داشتم اما جز آن از همه روزهای زندگی ام راضی هستم.
ایسنا: چرا آقای علی آبادی در کنار دوستان خیلی خوبی که دارد، خیلی ها منتقدش هستند؟
میخندد و میگوید: همه اینها که هم دوره های من هستند می دانند که شرایط زندگی من عادی بوده، با وجودی که ارث و میراث پدری زیادی داشتم. گفتم که ۴ سالگی پدرم را از دست دادم. من امکانات زیادی در شهرری و تهران داشتم که بعدها هم آنها را بیشتر کردم. هیچ وقت برای کسی هم بد نخواستم و همه میدانند که اگر کسی هم مشکل داشت به او کمک کردم. آنهایی که دوست هستند شرایط را میبینند اما خب حسادت همه جا هست و طبیعی است. همه جا مخالفان هستند و کاری نمیشود کرد. شاید زبان من خیلی واضح است. من حرفم را صریح میزنم و شاید همه از این موضوع خیلی ناراحت باشند.
ایسنا: چه توصیه ای برای جوانترهایی که قرار است در عرصه فدراسیونها و یا در راس و بدنه وزارت و کمیته ملی المپیک قرار بگیرند دارید؟
از کودکی میشنیدیم که میگویند دیگران کاشتند ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند اما این را همیشه رد می کردم شاید آن موقع ذهن من کوچک بود. اکنون به عین میبینم که واقعاً باید برای نسل بعد بکاریم. مدیرها باید بدانند که این میزها به کسی نمیرسد اگر قرار بود به کسی برسد همان اولین مدیر میبرد. این میزها وفا ندارند پس تا آن لحظه که آدم هست باید کارش را درست انجام دهد. آدم نباید زمانی که در تنهایی خودش مقابل آینه میایستد از خودش وحشت کند یا از خودش خجالت بکشد. این خیلی مهم است.
ایسنا: چرا در رشته شنا، شیرجه و واترپلو نسبت به سایر رشتهها پول کمتری هست و چه کسی باید این رشته را در این مورد کمک کند؛ دولت، مجلس، مردم؟
حضرت آقا باید دستور دهد تا شنا اجباری شود. شنا یک ورزش نیست بلکه زندگیست. باید همان طور که به کودک راه رفتن را می آموزیم شنا کردن را نیز بیاموزیمباید برای آموزش شنا دولتمردان و یا حتی قوای سه گانه و مسئولان مملکت حکم حکومتی دهند. شنا یک ورزش نیست بلکه زندگیست. باید همان طور که به کودک راه رفتن را می آموزیم شنا کردن را نیز بیاموزیم. باید از شنا کردن فرزندان خود همانند راه رفتن خوشحال شویم، آن زمان است که خیال آدم راحت است. اگر پرواز را یاد نگیریم مشکلی نیست، چون قرار نیست در هوا زندگی کنیم اما برای بقای خود باید بتوانیم در زمین و آب زندگی کنیم. شنا و راه رفتن نیاز همه افراد است. شنا را باید جدا از ورزشها بدانند چون اگر کسی والیبال، بسکتبال و فوتبال را یاد نگیرد مشکلی ایجاد نمی شود.
ایسنا: در اصل سوم قانون اساسی تربیت بدنی رایگان است اما اکنون هزینه ورودی استخرها برای همه افراد جامعه گران است! نظر شما چیست؟
خدا به رئیس سازمانی که ورزش را به این صورت درآورد خیر دهد! البته او نظرش این نبود. تشکیل شرکت تجهیز و توسعه، ورزش را از بین برد. او میخواست به ورزش خدمت کند اما شرایط طور دیگری رقم خورد. قبل از تاسیس شرکت توسعه و تجهیز، اماکن ورزشی در اختیار مدیران کل بود و مجبور بودند ورزش را رایگان ارائه دهد. ما هم در ورزش رایگان پیشرفت کردیم. برای دوره جدید وزارت در دولت فعلی گفته میشد که باید شرکت تجهیز و توسعه منحل شود. خود سجادی ضعف را میداند و باید در قالبی آن را جمع و جور کند، طلبها و بدهی ها را انجام دهد و بعد ورزش را به حالت قبل برگرداند. معتقدم که باید ورزش به حالت اول برگردد. زمانی من روی یک کاغذ A۴ استخر نوفلاح را از میرحیدری گرفتم. اعتقاد دارم هیچ کجا نباید بیت المال حیف و میل شود. فساد زمانی ایجاد می شود که مثلا فرزند سرایدار استخر نتواند شهریه ورود فرزندش به آب را بدهد. من اگر دستم باز باشد او هم می تواند به استخر بیاید. استعداد و انگیزهها هم در همان بچهها است نه در فرزندان راحت طلب. اکنون فضاهای ورزش را اجاره می دهند و خوشحالند که پولی میگیرند اما نمی دانند که باید دوبرابر آن اجاره را هزینه تعمیرات کنند. کسی که آن فضا را اجاره کرده که دلسوز نیست و هر کجا که خراب شود اهمیت نمی دهد و کم کم آن اماکن نابود می شود. باید برای رایگان شدن ورزش این شرکت منحل شود.
ایسنا: چه توصیهای برای ورزشکاران نسلهای بعد خود دارید؟
من به ورزشکاران توصیه میکنم که ورزش قهرمانی کنند. کسی که قهرمانی ورزش کند باید مثل نگین روی انگشتر باشد، یعنی مادیات را کنار بگذارد. نباید بگوید چقدر به من میدهی. اگر قرار باشد پولی داده شود به همه می دهند. نباید به این فکر کند که کجا چقدر قرار است بگیرد باید فکر کند در کدام تیم مشهورتر و قهرمان تر است تا نگین شود. ما فکر پول نبودیم. اگر از در ما را بیرون میکردند از پنجره برمیگشتیم. فعل خواستن را باید صرف کنند.
ایسنا: آقای علیآبادی بعد از این قرار است چه کند؟
سن آقایان را نباید هیچ گاه گفت (با خنده). اول دی ۱۳۳۰ به دنیا آمدهام. سن و سال یک عدد است. وقتی تقی عسگری ۹۵ ساله را در این راهروهای فدراسیون میبینم احساس غرور میکنم. خداراشکرم و برایش دعا میکنم که همیشه شاد و سلامت باشد. نباید پیری را حس کرد و تا لحظه آخر عمر باید فعال و اکتیو بود. اکنون در کنار ورزش کشاورزی و کار تولید میکنم. اگر ما را راحت بگذارند که برویم به آنها میرسم. من دو دختر و دو پسر دارم که همه تحصیلکرده و در کارهای خیریه هم فعال هستند. اگر عمری باقی باشد قرار است در خیابان بنیهاشم در خانه مادریام یک حسینیه، خیریه و درمانگاهی را در ۸۰۰ متر بسازم. محرم هر سال در آن خانه نذری میدادیم حتی محمد علی کلی هم به آن خانه آمده بود.
ایسنا: در مورد حضور محمدعلی کلی در خانه تان هم تعریف کنید. خودش آمد یا شما او را بردید؟
به ما زنگ زدند که محمدعلی کلی به تهران آمده ولی هیچ کجا امنیت ندارد. در آن خانه در بنیهاشم اربعین و تاسوعا نذری میدادیم و به کوچه قابلمهای ها معروف است. روز تاسوعا به ایران آمده بود و او را به خانه من آوردند. جالب اینجا بود که دو پسر عمه من ۴۰ سال آمریکا بودند و به ایران آمده بودند. میگفتند مگر میشود ما در دنیا پی کلی میگشتیم که یک عکس با او بگیریم. در آمریکا ۴۰ یا ۵۰ محافظ دور او بود و ما او را از دور میدیدیم. چطور کلی اینجا در سفره کناری ما نشسته است. کلی خیلی معصوم و پر حجب و حیا بود. وقتی پیر شده بود به ایران آمده بود و مقداری پاریکسون داشت. زمان جنگ ایران و عراق بود.
انتهای پیام
نظر شما