به گزارش ایکنا، بخش نخست از گفتوگو با سیدمحسن موسویبلده، استاد پیشکسوت قرآن با عنوان «جلسات قرآن ایران قاعدهخوان تربیت میکند نه قرآنخوان» منتشر شد. در بخش اول، تعریف یک جلسه قرآن استاندارد و مطلوب، نحوه آموزش عمومی قرآن و اهمیت دانش اساتید برای اداره جلسات قرآن به بحث گذاشته شد. اکنون بخش دوم این گفتوگو را میخوانید. در این بخش به مباحث مهمی نظیر مؤلفههای جلسات قرآن اساتید پیشکسوت نظیر مولایی و مروت و همچنین امکان یا عدم امکان صاحب سبک شدن در تلاوت قرآن برای قاریان ایرانی پرداخته شده است.
ایکنا ـ به مرحوم آقایان مولایی و مروت و برخی دیگر از بزرگان پیشکسوت اشاره کردید. جلسات این بزرگان چه مؤلفههایی داشت؟
در جلسه این استادان، بخش مربوط به مباحث علمی و عمیق تلاوت قرآن مورد توجه بود و در عین حال از بخش هنری هم غفلت نمیشد. حاصل این جلسات هم قاریان خوب امروز هستند که همین ویژگی را دارند. ما خدمت استاد مروت فقط قرآن نمیخواندیم، بلکه ایشان آموزش میدادند و مطالبی را میفرمودند. استاد مولایی هم به بحث اختلاف قرائات میپرداختند. به همین دلیل جلسات این اساتید عمق داشت.
نکته مهم این است که بحث تلاوت در کشور ما مانند دریایی شده که وسعتش بیش از یک میلیون کیلومتر است، اما عمق آن یک متر بیشتر نیست. اگر هر دریایی عمقش یک متر باشد، بخار میشود. دریای تلاوت قرآن در کشور ما بسیار گسترده است و حتی در روستاها هم جریان دارد، اما عمق ندارد. دریای قرائت نیازمند دو عمق است؛ یکی فنی و دومی معنوی و تدبری. اگر دریای تلاوت ایران به صوت و لحن منحصر شود و دارای عمق، ترتیل نباشد، یک آسیب است. ترتیل نیز به معنای علم قرائت است و وقتی عمق نباشد، دریای مواج صوت و لحن خیلی دوام نمیآورد و عادی میشود.
پرداختن به این دو جنبه اصل قرائت محسوب میشود. البته صوت و لحن هم لازمه تلاوت است. برای نمونه امام سجاد(ع) با عمق معنوی زیبا میخواند که مردم جذب میشدند، اما اگر بنا باشد فقط همین باشد موجب میشود که مردم و قاریان با عمق تلاوت آشنا نشوند و مردم در محافل قرآن روزبهروز از قاری چَهچَه و تحریر و جیغ بیشتری را طلب کنند، ولی قاری تا چه زمانی میتواند با جیغ زدن مردم را سر حال بیاورد؟ جیغ هم حدی دارد و هم برای مردم عادی میشود و هم قاری از بین میرود. در مصر اینطور است که مردم جیغ و داد نمیشنوند، بلکه عمق تلاوت موجب میشود که مردم لذت ببرند. بنابراین ما باید این عمق را در جلسات ایجاد کنیم و موج زیبای این دریا را، که صوت و لحن است، حتماً داشته باشیم.
ایکنا ـ پیش از اینکه به پرسش بعدی برسم، باید بگویم که همه این موارد یعنی پرداختن به مباحث عمیق به جلسات قرآن برمیگردد و نشان میدهد که این جلسات از چه اهمیتی برخوردار است، ولی مسئله بعدی ناظر به صاحبسبک شدن است. چرا نتوانستیم در زمینه تلاوت یک قاری در حد و اندازه مصطفی اسماعیل تربیت کنیم؟
قرائت در اصل یک هنر عربی است. ایدهآل اسلام این نبوده که ایرانیها زبان و فرهنگ فارسی را کنار بگذارند، اما گفتهاند عربی را هم یاد بگیرید. اگر ایرانیها عربی یاد میگرفتند که قرآن را به صورت مستقیم بفهمند، طبیعتاً اوضاع متفاوت میشد. در مصر هم شرایط به این صورت بود که اینها در ابتدا اصلاً عرب نبودند، بلکه بعداً عرب شدند و به دلیل اینکه عمق تاریخی شش هزار ساله داشتند، وقتی که اسلام به مصر رفت، آنها در تلاوت صاحبسبک شدند.
در یک برهه تاریخی در مصر زیباترین انسان و بهترین مدیر تاریخ یعنی یوسف(ع) حکومت میکرد. در اینجا هنر و علم تلفیق شده و بر همین اساس مصر یک چیز دیگری است. به همین دلیل امام علی(ع) میگوید که من مردم مصر را دوست دارم. از ابتدا که مصریها مسلمان شدند فرهنگ عمیق هنر تلاوت هم در آنجا به وجود آمد و بومی شد. از این فرهنگ مصطفی اسماعیل پدید آمد. ما هرگز نمیتوانیم یک مصطفی اسماعیل را پدید بیاوریم و این مسئله عیب نیست، بلکه ما مسئله ذکر و ذاکری و مداحی را داریم که برای ما بومی محسوب میشود.
مصریها اگر خودشان را بکُشند، هرگز نمیتوانند یک آهنگران یا محمود کریمی به جهان معرفی کنند. میتوانند تقلید کنند، کمااینکه در برزیل شیعیان لبنانی حضور داشتند و یکی از اینها دقیقاً مانند آهنگران میخواند، اما هیچوقت آهنگران نمیشوند و ما هم نمیتوانیم مصطفی اسماعیل شویم. البته این انتظار صحیح نیست که ما بتوانیم سبک قرائت ابداع کنیم. باید از همان چیزی که میخوانند استفاده کنیم. ممکن است در طول زمان یک سبک تلفیقیِ ایرانی و عربی داشته باشیم، اما انتظار نمیرود که یک سبک خاص شاهد باشیم.
ایکنا ـ بحث دیگر، تأثیر متقابل مسابقات قرآن بر جلسات و بالعکس است. تحلیل شما چیست؟
مسابقات بهترین کاری بود که انجام شد و باید مسابقات قرائت قرآن ادامه داشته باشد؛ یعنی تا روزی که ایرانی در کره زمین زنده است، باید در این کشور مسابقات قرآن برگزار شود. اینکه مسابقات آسیبهایی دارد به نحوه کاربرد مسابقات برمیگردد که بیمارگونه شده است. مسابقه یک اصل اسلامی دارد و هیچ اشکالی هم ندارد. چهاینکه پیامبر(ص) میان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مسابقه برگزار میکردند و در کشور ما هم مسابقات سِیر پیشرونده تلاوت را به راه انداخت. حتی پیش از انقلاب هم اینطور بود و استاد مروت اولین ایرانیای است که بدون اینکه استادی در تراز اساتید برتر جهان اسلام داشته باشد، قاری قرآن شد و تلاوت نوین در کشور ما را بنیان نهاد؛ بنابراین ایشان اولین ایرانی شیعهای بود که از ایران به مالزی رفت و رتبه اول را کسب کرد.
از این رو، مسابقات این هیجان را ایجاد کرد و من نهتنها نفع مسابقات را نفی نمیکنم، بلکه میگویم باید ادامه داشته باشد، اما ما در کشورمان سرنوشت همه فعالیتهای قرآنی و جریان مقدس تلاوت را به مسابقات گره زدهایم که این اشتباه بود. با بخشنامهبازیها و ... گفتیم که اگر کسی در مسابقات بینالمللی اول شده باشد، باید به فلانجا برود و قرآن بخواند یا کسی استاد است که مقام اول بینالمللی داشته باشد.
کار به جایی رسیده که فقط نفر اول شدن ارزشمند است و این تبدیل به یک فرهنگ غلط شده و نیز تعبیر قاری بینالمللی غلط است و آن فرد قاری مسابقات بینالمللی است. قاری بینالمللی عبدالباسط و شحات هستند که همه دنیا آنان را میشناسند. وقتی به یک قاری عنوان بینالمللی میدهید، این چه قاری بینالمللیای است که در شهر کناری هم او را نمیشناسند؟ کسی که با بیستوپنج صدم نمره نسبت به نفر دوم، اول میشود همه امکانات را در اختیارش قرار میدهند و به طنز میگویم که از فردای مسابقات، نوارهای قبلی او را هم از رادیو پخش میکنند، در حالی که تا دیروز تلاوتهای این قاری را قبول نداشتند.
بنابراین اول شدن در مسابقات قرآن تبدیل به آرزو شده و نفر دوم مسابقات جلوی مردم و خانوادهاش هم خجالتزده میشود، در حالی که نفر دوم چهبسا با بیستوپنج صدم دوم شده و از نفر اول هم بهتر باشد. در مسابقات کشور ما فینالیستها از حیث توانایی اول هستند.
در یکی از مسابقات بینالمللی ایران، از شرکتکننده مصر، که برادر استاد طاروطی بود، پرسیدند که اگر در این مسابقات برنده نشوید چه احساسی دارید و چه اتفاقی میافتد؟ با تعجب گفته بود چه اتفاقی؟ نشد هم نشد و اشکالی ندارد و ناراحت نمیشوم. برای قاریان مصری به هیچ وجه مسابقه مطرح نیست. آنجا یک نوع رقابت دیگری جریان دارد و اگر قاریان خوب بخوانند، برای تلاوت در رادیو و تلویزیون داوطلب میشوند.
شورایی برای انتخاب قاری رادیو و تلویزیون وجود دارد و اگر کسی نصاب لازم را کسب کند، میتواند در رادیو و تلویزیون بخواند. در مرحله اول این قاری میتواند پانزده دقیقه بخواند و پس از چند سال مجدداً امتحان دهد و حق دارد نیم ساعت بخواند و در این صورت صدایش از رادیو قاهره و به صورت سراسری پخش میشود و وقتی صدای او از رادیو پخش شد، مردم هم او را میشناسند و زندگیاش متحول میشود.
رتبهبندی قاریان کشور طرح خوبی است که شورای عالی قرآن دارد این کار را اجرا میکند؛ یعنی هم مباحث علمی مد نظر است و هم مباحث فنی اعم از صوت و لحن و ... . به این فرد مدرک میدهند و صداوسیما هم میتواند از این قاریان که مدرک شورا را دارند استفاده کند. اگر قاریان ما میخواهند معروف شوند، باید در همین طرح شرکت کنند و اگر مدرک گرفتند، بخوانند.
ایکنا ـ فکر میکنید جلسات قرآن چه ظرفیتهایی دارند؟
افرادی که مدارک شورای عالی قرآن را میگیرند، حاصل طبیعی جلسات خواهند بود و اگر جلسه مولد باشد، افراد حاصل جلسات در طرح رتبهبندی حاضر میشوند. قاریانی که در مدارس ما قرآن را خوب میخوانند، حاصل کار آموزش و پرورش نیستند، بلکه آنها در جلسات آموزش دیدهاند. اصل بحث ما جلسات است و اگر جلسات قرآن نبودند، قاری نداشتیم. ادامه نهضت و جریان تلاوت نیز به ادامه جلسات قرآن وابسته است.
مؤسسات عمومی کشور میتوانند آموزش عمومی داشته باشند. البته خوب است و باید هم باشند و من هم مؤسسه دارم، اما در جلسات رویه متفاوت است. جلسه یعنی قاری پشت رحل مینشیند و پیشتر پیشنهاد دادم که در مدارس نیز کلاس قرآن در پشت میزها برگزار نشود، بلکه در جایی تشکیل شود که همه پشت رحل بنشینند. بنابراین جلسات قاری تربیت کردند و از این به بعد هم همین است. وظیفه نهادهای دولتی و مردمی این است که به تربیت معلمهایی بپردازند که عمق دارند و این امر به یک ارزش تبدیل شود. سپس صداوسیما هم میتواند به این جریان کمک کند.
ایکنا ـ از اینکه در این گفتوگو شرکت کردید سپاسگزارم. در پایان اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
حرف آخرم این است که جریان تلاوت در کشور ما مقدس است که از پیش از انقلاب آغاز شد و پس از انقلاب نیز ادامه یافت، اما هنوز بحث تلاوت به معنای تلاوت نه مطالعه جا نیفتاده است. برخی آقایان میگویند که قرآن را مطالعه و عمل کنید، در حالی که پیامبر(ص) خوب میخواند، خوب میفهمید و خوب عمل میکرد و نمیتوان خوب خواندن را حذف کرد. پیامبر(ص) برای تمرین حفظ و این قبیل موارد قرآن نمیخواند و او بهتر از همه میفهمید و عمل میکرد، اما تلاوت را هم در دستور کار خود داشت. پس اصل تلاوت مهم است و همانطور که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به این امر ملتزم بودند، باید در کشور ما هم تلاوت تبدیل به یک اصل شود.
همچنین باید یک ارزش تلقی شود که روحانیون هم قاری شوند و این افراد باید در حوزهها تجلیل شوند. با وجود تحولات بسیار در حوزههای علمیه و تغییر نگاهشان به تلاوت، هنوز در مورد تلاوت بسیار عقب هستند و هنوز این را که یک روحانی قاری باشد، ارزشمند نمیدانند، بلکه گاهی از حوزههای علمیه شنیده میشود که میگویند قرائت در شأن روحانی نیست.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام
نظر شما