به گزارش خبرگزاری فارس، روز چهارم اردیبهشت سال ۱۳۰۵ خورشیدی رضاخان پهلوی در تهران تاجگذاری کرد. این رویداد ۵ سال و ۲ ماه پس از وقوع کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و در شرایطی برگزار شد که رضاخان با اتکای به اراده انگلیسیها و سرکوب تمامی کانونهای مقاومت در کشور توانسته بود زمینه لازم برای آغاز پادشاهی خود را فراهم سازد.
به این مناسبت، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این باره نوشت:
روز چهار اردیبهشت 1305 مراسم تاجگذاری رضاخان در کاخ گلستان باحضور مقامات لشکری و کشوری برگزار شد. به بهانه سالروز تاجگذاری رضاخان، برشی از کتاب «استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران» نوشته ا.س.ملیکف، درباره فرایند تکیه زدن رضاخان بر تخت سلطنتی بازخوانی میشود.
با آنکه بسیاری از نمایندگان مجلس از رضاخان در مبارزه برای تصاحب حکومت پشتیبانی میکردند، باز هم برخی از آنان در تردید بودند و یا میکوشیدند برای خودشان سودی دستوپا کنند. رضاخان تلاش میکرد که اینگونه نمایندگان را نیز به سوی خود بکشاند، زیرا وی برای خلع قاجاریه به همه مجلس یا دست کم به اکثریت مطلق آن نیازمند بود. به گواهی مکی، داور - نزدیکترین دستیار رضاخان - و نیز تیمورتاش، نمایندگان را به مقر ریاست وزراء میآوردند و آنان را وادار به امضاء گونهای سوگندنامه میکردند که بنا به آن، امضاءکنندگان به گردن میگرفتند که همیشه و همهجا پیرو رضاخان باشند. مکی مینویسد، بدیهی است که هواخواهان رضاخان بیچون و چرا امضاء میکردند، اما مخالفان او (نمایندگان صف مقابل) و نیز آنانی که به اصولی پایبند بودند، سر باز میزدند. با چنین نمایندگانی رفتاری دیگر میشد. از برخی، با دادن وعدههای گوناگون امضاء گرفتند و برخی دیگر را با تهدید به امضا کردن وامیداشتند.
احمدشاه که میدید آمدنش به ایران نمیتواند انگیزه هیچ دگرگونی باشد، از این اندیشه دست کشید. با این همه رضاخان فرصت را غنیمت دانسته بر آن شد که از لحظه مناسب برای خلع قاجاریه سود گیرد. روز 26 اکتبر، مجلس به بررسی اوضاع کشور، یعنی به بررسی مسئله خلع قاجاریه پرداخت. تا آن روز مجلس در این باره سخنی نگفته بود و نمایندگان چنین وانمود میکردند که کارویژهای در جریان نیست، اما، اکنون داور نمایندهی مجلس، میگفت باید به تظاهرات «ملی» میتینگها و تلگرامها پاسخ داده شود و اگر جز این باشد، هر دم آتش آشوب زبانه خواهد کشید. دیگر نمایندگان هم میگفتند که نمیشود بیتحرک بود و باید تدبیری اندیشید. اما در آن روز، هیچ یک از اینان به مسئله ضرورت برکنار کردن قاجاریه اشارهای نکردند. روز دیگر مجلس باز به بررسی مسئله «اوضاع کشور» پرداخت، اما باز هم به هیچ نتیجهای نرسید.
روز 31 اکتبر، جلسه مجلس با شور درباره نامزدی ریاست مجلس آغاز گردید. مستوفیالممالک که بیشتر نمایندگان او را به این مقام پیشنهاد کرده بودند، ریاست مجلس را نپذیرفت و گمان میرود نمیخواست در چنان لحظهای، مسئولیت به گردن گیرد. آنگاه، بار دیگر مسئله «اوضاع کشور» برای بررسی مطرح شد. مدرس که میکوشید این بررسی را کنار بگذارند، پیشنهاد کرد که نخست کار انتخاب رئیس مجلس پایان گیرد. اما پیشنهاد او رد شد. تدین، نائب رئیس مجلس گفت که تعویق بیشتر این مسئله، خطرناک است و سپس اعلامیه زیر را به نام گروهی از نمایندگان خواند:
«با در نظر گرفتن ناخرسندی از سلسله قاجاریه و نارضایتی از آن به حدی که کشور را تهدید میکند و با توجه به این نکته که مهمترین وظیفه، همانا نگهداری آرامش و امنیت است و با توجه به اینکه مهمترین هدف مجلس، کوشش در راه پایان دادن هرچه زودتر به بحران است، ما امضاءکنندگان با تاکید به فوریت مسئله، پیشنهاد زیر را ارائه داده و از مجلس میخواهیم که آن را تصویب کند.» سپس تدین لایحه قانونی پیشنهادی همین گروه را خواند: «ماده واحده: مجلس بخاطر سعادت ملت، خلع قاجاریه را اعلام و اداره موقت کشور را در محدوده قانون اساسی و قوانین نافذه به آقای رضاخان پهلوی، محول میکند.»
مدرس که بیگمان نمیخواست به طرفداری یا مخالفت با این لایحه سخنی گفته باشد، از جلسه بیرون رفت. تقیزاده پیشنهاد کرد که کمیسیونی ویژه برای رسیدگی به لایحه تشکیل شود. پس از وی دکتر مصدق سخنرانی کرد و او نخستین نمایندهای بود که آشکارا گفت با انتخاب رضاخان به پادشاهی مخالف است. داور خواستار تغییر مادههای مربوطه قانون اساسی، یعنی خواستار خلع قاجاریه شد. در عین حال او میکوشید این نکته را که پادشاهی رضاخان مسجل است، رد کند: «اولاً، من نمیدانم چطور در این پیشنهاد چنین مسئلهای دیدهاید. کجا نوشته شده است که آقای پهلوی باید پادشاه شود؟ آخر، در اینجا چنین چیزی نیست. مسئله را باید مجلس مؤسسان حل کند.» اما، اندکی بعد، هنگامی که نمایندگان را به طرفداری از ماده واحده دعوت میکرد، آشکارا گفت: «وقتی که آقای پهلوی پادشاه شوند؛ و بدیهی است که خواهند شد...». دولتآبادی و دیگر نمایندگانی که پس از داور سخن گفتند به ستایش از رضاخان لب گشودند و خواستار تصویب لایحه شدند. به طرفداری از لایحه، هشتاد نماینده و به مخالفت با آنان پنج نماینده رای دادند.
همین که خبر تصمیم مجلس در تهران پخش شد، توپ شلیک کردند. مجلس همچنین تصویب کرد که تا تشکیل مجلس مؤسسان، حکومت مالیه کشور را موقتاً به رضاخان بسپارند. در اینجا جلسه مجلس پایان گرفت.
پس از تصویب «ماده واحده» بیشتر نمایندگان بیدرنگ راهی مقر رضاخان شدند و تصویبنامه مربوطه تسلیم کردند. تدین از رضاخان خواهش کرد که درباریان قاجاریه را که هیچ گناهی ندارند، مورد پیگیری قرار ندهد و همه کسانی را که در این اواخر زندانی شدهاند، آزاد کند. بدیهی است که در این تقاضای آزادی برای فئودالها و سیاست بازان گوناگون بود. رضاخان در پاسخ گفت که مجلس پنجم، یک گام «گام تاریخی» برداشته و از اعتماد نمایندگان سپاسگذاری کرد. روز دیگر، اعلامیهای منتشر کرد که در آن گفته شده بود وی همواره برای سربلندی اسلام و بهبود رفاه ملت کوشیده و اکنون نیز فرمان داده است که بهای نان کاهش یابد و فروش مشروبات الکلی در همه جا ممنوع شود.
دو ساعت پس از تصویب «ماده واحده»، امیران لشکر به سرکردگی امیرطهماسبی به دربار آمدند و آن را مهر و موم کردند. شب هنگام، ولیعهد از ایران تبعید شد و فردای آن شب در کشور سه شبانه روز جشن اعلام کردند و تهران را آذین بستند. نزدیکان رضاخان و عمال دولت، ناهار و شام رایگان میپختند، «گشادهدستی» و «بزرگ منشی» رئیس الوزرا را میستودند و به سود پادشاه شدنش تبلیغ میکردند.
در زمینه سیاست خارجی، خلع قاجاریه، هیچ دشواری با خود نداشت. انگلستان و ایالات متحده امریکا، در به رسمیت شناختن کودتا بر یک دیگر پیش دستی جستند. با آنکه احمدشاه، اعلامیهای انتشار داد و در آن گفت که خلع او غیرقانونی است، زیرا اراده ملت بر آن نبوده است، بازهم انگلستان و امریکا از وی پشتیبانی نکردند.
بدینسان دودمان قاجاریه که پیش از یک صدو سی سال بر ایران حکومت کرد، سرنگون گردید. نیمه نخست ماه نوامبر به تدارک شتابآمیز انتخابات مجلس مؤسسان پرداختند. با آنکه محافل رسمی چنان مینمودند که گزینش شکل آینده اداره مملکت، همه وابسته به مجلس مؤسسان است، بازهم بر همگان روشن بود که رضاخان پادشاه خواهد شد. در این باره بیپرده سخن میگفتند. عمال رضاخان در کوچه و خیابان به تبلیغ میپرداختند، کمیتههای گوناگون قطعنامههای مربوطه را پیشنهاد میکردند و روزنامهها مینوشتند که اداره کشور در ایران، شکل دیگری نمیتواند داشته باشد.
در سوم نوامبر سال 1925، اساسنامه انتخاباتی مجلس موسسان که تفاوتی چندان با مقررات انتخابات مجلس نداشت، منتشر گردید. روز پنجم نوامبر، رضاخان به عنوان رئیس موقت مملکت، فرمانی درباره انتصاب فروغی _ که در کابینه او وزیر مالیه بود_ به ریاست وزرا صادر کرد.
کابینه تازه میبایست انتخابات مجلس موسسان را برگزار کند. انتخابات در زمان بسیار کوتاهی برای ایران آن روز _ در ده روز_ به پایان رسید. هنگام فعالیتهای پیش از انتخابات، روزنامههای دولتی به هرگونه که میشد رضاخان را جلوهگر میساختند: روزنامهها، نوشتههایی در این باره چاپ میکردند که رضاخان پولهایی از حساب شخصی خویش برای هدفهای نیکوکارانه، داده است. خود رضاخان در مجلس و در اجتماعات از عشق به میهن و اسلام دم میزد.
دولت برای آنکه نمایشی از آزادی انتخابات داده باشد، تصویبنامههایی صادر کرد. روز دهم نوامبر فرمانی به امضای رضاخان صادر شد که بنا به آن تا پایان انتخابات در بخشهایی که حکومت نظامی داشتند، مقررات حکومت نظامی لغو گردید. در کنار آن، رضاخان پیامی منتشر و در آن مزورانه اشاره کرد که وظیفه همه ماموران لشکری و کشوری خدمت به ملت و کشور است نه فشار و ستم.
به گواهی مکی، انتخابات نمایندگان مجلس مؤسسان پای تا سرساختگی بود. او از جمله اشاره میکند که مخالفان چپ به این انتخابات راه نداشتند.
کارگزارن سردار سپه و ماموران لشکری در تهران و ولایات سخت در جنب و جوش بودند. تنها کسانی میتوانستند «انتخاب» شوند که نام آنها در فهرست دولتی باشد. این فهرست را پلیس، شخص داور و چند تن دیگر در تهران و ماموران لشکری در ولایات، تهیه کرده بودند. تودههای زحمتکش که در عمل، راه آنها به انتخابات بسته شده بود، نسبت به این فهرستها، یکسره بیتفاوت بودند.
در پایان ماه نوامبر، انتخابات به انجام رسید و در نخستین روزهای دسامبر، همه نمایندگان به تهران آمدند. روز 9 دسامبر مجلس مؤسسان گشایش یافت. در دو جلسه نخست به اعتبارنامههای نمایندگان رسیدگی شد؛ در جلسه سوم، کمیسیونهای مجلس و اعضای هیئت رئیسه انتخاب گردید. شور درباره «ماده واحده» روز دوازدهم دسامبر در چهارمین جلسه آغاز گردید و سخنرانیها فرمایشی و نمایشی بود؛ درباره ماهیت مسئله هیچ یک از نمایندگان سخنی نگفت. بحث، تنها در اینباره بود که باید لقب «شاه» باشد یا «شاهنشاه». تنها یک نماینده با حقوق مورثی شاه مخالفت کرد و او سلیمانمیرزا بود. مسئله تغییرات در قانون اساسی، تنها بدان انجامید که واژه «قاجاریه» به «پهلوی» بدل گردید. این تغییر در مادههای 36 و 37، 38 و 40 آمده است. در همان جلسه رای گیری شد.
رضاخان روز 12 دسامبر با 257 رای موافق و سه رای ممتنع، شاه شد. از روز 12 دسامبر، سه روز جشن اعلام شد. مردم تهران را واداشتند که بر در و دیوار کوچه ها قالی بیاویزند و چراغانی کنند. نمایندگان ملاکان، سوداگران، فئودال ها و دیوانسالاران بلندپایه، هدیه های گرانبهایی به رضاشاه دادند. روز 15 دسامبر رضاشاه در حضور نمایندگان مجلس موسسان، اعضای سفارتخانه ها و نمایندگان دینیاران بزرگ و همه وزیران و رئیس الوزراهای در مجلس به قرآن سوگند یاد کرد. در سوگندنامه آمده بود که وی برای تامین استقلال کشور و دفاع از حقوق ملت ایران، قانون اساسی و همه قوانین و تقویت اسلام همه کوشش خود را به کار خواهد برد.
چندماه پس از آن، روز 25 آوریل 1926، رضاشاه تاجگذاری کرد. تاجگذاری بسیار پرطمطراق بود و در آن مراسم نیز رضاشاه درباره تقویت اسلام، انجام اصلاحات، پیشبرد فرهنگ و بهداشت و بهبود کشاورزی و جز اینها، با مردم فریبانه سخن گفت و همانگونه که انتظار می رفت، هیچ یک از اینها انجام نگرفت و سخنانی پوچ بر جای ماند.
انتهای پیام/
نظر شما