پایگاه خبری جماران: در ایران و در بعضی از کشورهای اسلامی و غیراسلامی، نظیر چین و هند و . . . تبلیغ دین و مذهب را گاه افرادی برعهده میگرفتند که در سلک و صنف روحانیت و علمای دین و مبلغان مذهب نبودهاند ولی به دلیل تعهد و احساس تکلیفی که در خود احساس میکردهاند با اخلاص و همتی ستودنی به فعالیت پرداخته و توفیقاتی در زمینة ترویج و تبلیغ دین نصیبشان میگردید.
در دهة ۵۰ جامعة مذهبی و بخصوص نسل جوان ایران در معرض خطر تبلیغ و گسترش گروههای ملحد مارکسیستی قرار داشت و فعالیت این گروهها موجب نگرانی شدید علما و مراجع دینی و عموم متدیّنین شده بود، در این میان بعضی اشخاص احساس تکلیف کرده و داوطلبانه با بذل مال خود کوشیدند تا در برابر این تبلیغات زهرآگین بایستند، لذا برای دفاع درست و دقیق از دین در بین نسل جوان که بیش از سایر طبقات در معرض آسیب قرار داشتند، مراکزی را تأسیس کردند تا گوهر ایمان این جوانان را از غارت و دستبرد گروههای مخالف دین و مذهب محافظت نمایند.
یکی از این مراکز «مکتب قرآن» اهواز بود که در سال 1352 توسط مرحوم عبدالحسین محمّدزاده تأسیس و نقش بیبدیلی در ترویج دین و معارف اسلامی در بین اقشار مختلف جامعه و خصوصاً نسل جوان و تحصیلکرده در اهواز و خوزستان داشت.
مرحوم محمّدزاده در خانوادهای با ایمان در سال ۱۳۱6 متولد شد و در نوجوانی از زادگاهش، بندرریگ، به اهواز مهاجرت و در این شهر به تحصیل پرداخت.
او از دوران نوجوانی با آیتالله العظمی سیدعلی بهبهانی از مراجع بزرگ و با نفوذ در خوزستان ارتباط داشت و تا پایان عمر آن مرحوم با وی در تماس و از راهنماییها و ارشادات ایشان بهرهمند میشد.
پس از فراغت از تحصیل به کار تجارت پرداخت و دفتر تجاری خود را در سال 1335 بنا نهاد ولی در ادامة زندگی خود تصمیم گرفت کار تجاری و محل زندگی را به تهران منتقل نماید.
بعد از سخنرانی افشاگرانه امام خمینی علیه رژیم ستمکار شاهنشاهی در مدرسة فیضیه در سال ۱۳۴۲ که منجر به دستگیری امام و انتقال ایشان به تهران شد، علما و مراجع از شهرها و استانهای مختلف به نشانة اعتراض به این دستگیری به تهران رفتند، منزل مرحوم محمدزاده در تهران محل سکونت و استراحت بعضی از این روحانیون شد. در این منزل اعلامیههای افشاگرانه تهیه و تکثیر و در بین مردم و مساجد توزیع و به شهر اهواز نیز ارسال میشد.
مرحوم محمدزاده میگفت: «اختناق ایجاد شده توسط رژیم به حدّی بود که تهران مانند شهر کوفه شده و پناه دادن به کسانی که طرفدار امام بودند، کار بسیار سختی مینمود. چه اینها همانند مسلم بن عقیل که برای یاری امام حسین(ع) به کوفه آمده و تنها مانده بود، برای یاری امام خمینی به تهران آمده و بعضاً جایی برای استقرار نداشتند و باید به آنها پناه داده میشد و من هم به سهم خود در این رابطه اقداماتی را انجام دادم.»
پس از آزادی نسبی امام و بازگشت علما به شهرهای خود، با فشار ساواک که به نقش مرکزیت منزل محمدزاده در اسکان علمای معترض پی برده بود، ایشان ناچار شد از تهران به اهواز برگشته و مجدداً کار و زندگی خود را به این شهر منتقل نماید. در همین ایام بود که به فکر تأسیس یک مؤسسة خیریه فرهنگی و مذهبی افتاد. مؤسسهای که بعدها به دلیل عشق و علاقهای که به قرآن و معارف آن داشت، نام آن را «مکتب قرآن» نهاد. تأسیس مکتب قرآن با مشورت آیت الله العظمی سیدعلی بهبهانی شکل گرفت.
در دی ماه 1352 که کار بنای ساختمان مؤسسة مکتب قرآن تکمیل و آمادة بهرهبرداری شد به میمنت روز عید سعید غدیر از آیت الله بهبهانی برای مراسم افتتاح دعوت و مؤسسه با حضور جمعی از علما و متدیّنین اهواز توسط ایشان افتتاح گردید.
در جلسات مکتب قرآن که کارنامة آن منتشر شده است، محمدزاده با الگوگیری از سالن سخنرانیهای حسینیة ارشاد تهران، با چیدن صندلیهای منظم، تالار محل سخنرانی را آماده برگزاری مجالس سخنرانی و سمینارهای دینی نمود. سخنرانان و اندیشمندان بزرگی دعوت میشدند و نه از روی منبر که با قرار گرفتن در پشت تریبون با انبوه مخاطبان سخن میگفتند و پس از سخنرانی به پرسشهای حاضرین پاسخ میدادند.
من در آن دوران در اهواز دانشجو بودم و همچون خیل بیشمار دانشجویان دیگر در جلسات مکتب قرآن شرکت و از بیانات اندیشمندان دینی بهرهمند میشدم. شاهد بودم در سال 1355 در شبهایی که مراسم سخنرانی در مکتب قرآن برگزار میشد دانشجویان دانشگاه جندی شاپور از فرصت استفاده و کتابهای دکتر علی شریعتی را که چاپ و تهیة آنها بخاطر محدودیتهای ساواک مشکل و بسیار سخت بود، به صورت پلیکپی چاپ و به نامهای مستعاری مانند علی مزینانی، علی سبزواری و . . . تکثیر و به جوانان میفروختند. این کتابها به سرعت به فروش میرفت.
از دیگر فعالیتهای مؤسسة مکتب قرآن این بود که همه روزه ساعت ۵ بعد از ظهر کلاس تعلیم قرآن در آن برگزار میشد که صرف و نحو و تجوید و قرائت را آموزش میدادند. شرکت در این جلسات برای عموم اقشار مختلف آزاد و رایگان بود.
هدف مرحوم محمدزاده از تأسیس مکتب قرآن رویکرد علمی به اثبات دین و منافع دینداری بود. چنانکه در مقدمة اساسنامة مکتب قرآن آمده است:
«هدف ما از تأسیس مکتب قرآن پاسخ به سؤالاتی همانند: اسلام چیست؟ اسلام یک دین است یا یک نظام؟ آیا دین اسلام یک نظام و مکتبی است در جهت ستیز دائمی با دیگر مکاتب، یا عصارة انتظار بشریت است برای رهایی؟ دین چه مسئولیت و تعهدی در مقابل استکبار جهانی و نجات بشریت دارد؟
به واقع اسلام چیست؟
ما را سودای جواب این سؤالات نیست. حتی هدف ما تبلیغ، تفسیر، تبیین و تشریح دین اسلام نیست.
هدف ما در این مؤسسه آن است که اسلام را از بُعد علمی بررسی کنیم و به عنوان یک هدف برای شناخت تمامی زوایای این دین مبین تلاش کرده و بر اصول اخلاقی که استحکام جامعه را فراهم میکند تکیه نماییم.
به عنوان یک پرسش مقدماتی سؤالی که اکنون مطرح است این است که:
ما چه میخواهیم؟
جواب این است که ما به دنبال پاسخ به نسلهای تشنهای هستیم که در پیِ شناخت اسلام علمی و واقعی هستند. صرف و نحو و اصول و فقه، شمهای از علم در اسلام است.
با شروع به کار مکتب قرآن در اهواز فصلی جدید در حیات سیاسی، اجتماعی و مذهبی اهواز شروع شد و این مکتب به مرکزی برای پرورش و تربیت جوانها تبدیل گردید که درآن کارهای مختلف انجام میشد. مکتب قرآن با فعالیت خود باعث ورود اساتید برجسته و اندیشمندان فرهیخته به اهواز شد. از اقدامات مؤسسه علاوه بر سخنرانی، برگزاری مسابقات قرآنی و کلاسهای آموزش اصول و عقاید دینی و آموزش روخوانی و تجوید قرآن بود.
از ویژگیهای مرحوم محمدزاده عشق وافر به ائمه معصومین علیهمالسّلام، تلاش، پشتکار، استقامت وی در برابر مشکلات، تبلیغ دین و تربیت نسل جوان، افق دید بسیار وسیع، قدرت خلاقیّت و نوآوری در انجام فعالیتهای دینی و فرهنگی و . . . بود.
او با ورود کامپیوتر به عرصههای آموزشی و اداری بلافاصله دست به کار شد و کوشید از این فناوری جدید در جهت آموزش بهتر و راحتتر قرآن به جوانان بهره گیرد. مبلغینی همچون محسن قرائتی از قم به اهواز دعوت میشدند و با استفاده از تخته سیاه که امر بدیعی در آموزش معارف قرآن بود، حقایق دینی را به جوانان تعلیم میدادند. همچنین در یک حرکت بدیع که به همت خود مرحوم محمدزاده صورت گرفت در مؤسسه فیلم و اسلاید هم نمایش داده میشد.
برگزاری تئاترهای دینی همچون تئاتر سلمان فارسی، ابوذر غفاری، بلال حبشی از دیگر اقدامات انجام شده در مؤسسه بود که علاقهمندان زیادی در بین مردم و بهخصوص نسل جوان داشت.
میتوان گفت در یک برنامهریزی منظم تقریباً در همة اعیاد و وفیات و مناسبتهای دینی مراسم ویژهای با حضور اقشار مختلف مردم اهواز در مکتب قرآن برگزار میشد.
مکتب قرآن در طول هفته از صبح تا پاسی از شب فعال بود و در آن برای خانمها و آقایان در وقتهای مستقل و مجزا کلاسهای آموزشی برگزار میشد. در آنجا افراد زیادی با یکدیگر آشنا شدند که آشنایی آنان سالیان زیادی استمرار یافت و اثرات فرهنگی و فکری بسیاری در جامعه بر جای گذاشت. بعضی از کسانی که در جلسات شرکت میکردند بعد از انقلاب به مسئولیتهای اجرایی و اداری مهمی رسیدند و برخی جوانان آن مکتب قرآنی در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. بعضی از این تربیتیافتگان گفتهاند که اگر مکتب قرآن نبود آنها و بسیاری از جوانها و دانشجویان به انحراف و فساد کشیده شده و جذب گروههای الحادی میشدند که معلوم بود چه سرنوشت تلخی در انتظار آنهاست ولی مکتب قرآن با مدیریت مرحوم محمدزاده مانع این انحراف گردید. این نقشآفرینی البته از نظر بزرگان دین دور نماند. به دو نمونه اشاره میشود تا خواننده دریابد که تأثیر فعالیتهای نامبرده چگونه ارزیابی شده است:
در تبیین نقش سازندة مرحوم محمّدزاده در تأسیس مکتب قرآن در اهواز، آیت الله شهید مرتضی مطهری میگفت: «آقای محمدزاده یک جامعهشناس بزرگ تجربی است. ایشان البته اگرچه در دانشگاه درس جامعهشناسی نخوانده است ولی میداند که در جامعه چه راههایی را باید در نظر گرفت تا جوانها را از انحراف نجات بدهد.»
شهید آیت الله دکتر بهشتی هم به ایشان گفته بودند: «شما منشأ خیر در استان خوزستان هستید.»
ساواک نسبت به فعالیتهای مکتب قرآن و مرحوم محمدزاده بیتفاوت نبود و از خود حساسیت لازم را نشان میداد که این حساسیت تنها منحصر به حضور غیر آشکار مأمورین امنیتی ساواک در جلسات مکتب قرآن نبود بلکه آقای محمدزاده موظف بود برای دعوت از هر اندیشمند دینی و اجرای هر برنامه به ساواک مراجعه و مجوز لازم را بگیرد در غیر این صورت حق برگزاری هیچ مراسمی را نداشت. گاه وی را به ساواک احضار و تهدید میکردند که اگر مکتب قرآن بخواهد به یک پایگاه سیاسی تبدیل بشود بیدرنگ آن را تعطیل خواهند کرد. زمانی پس از برخی سخنرانیها برای ادای توضیحاتی به ساواک احضار میشد. شاید به همین دلیل که وی فقط و فقط به امر خطیر تربیت نسل جوان و محافظت آنها در برابر گسترش مکتب الحادی مارکسیسم میاندیشید. وی برای کاهش حساسیتهای امنیتی رسماً به ساواک اعلام کرد مؤسسه مکتب قرآن تحت ادارة دارالتبلیغ اسلامی قم و با اشراف مرحوم آیت الله سیدکاظم شریعتمداری فعالیت مینماید.
با پیروزی انقلاب اسلامی فصل جدیدی در زندگی مرحوم محمدزاده گشوده شد.
ایشان در فروردین سال 1357 مجدداً از اهواز به تهران مهاجرت کرد تا فعالیتهای تجاری و مذهبی خود را در تهران دنبال نماید. با این مهاجرت فعالیتهای مذهبی مکتب قرآن در اهواز متوقف شد.
با توجه به توفیقات مؤسسة مکتب قرآن در نشر و ترویج فعالیتهای دینی و معارف اسلامی آیت الله مطهری که در زمستان سال1352 به اهواز آمده و در مکتب قرآن سخنرانی داشت به آقای محمدزاده پیشنهاد کرد دفتر مرکزی مکتب قرآن را در تهران تأسیس و مکتب قرآن اهواز را به عنوان شعبهای از آن اداره نماید. این هدف بعدها در مهاجرت ایشان به تهران محقق و دفتر مرکزی مکتب قرآن در تهران تأسیس گردید. این پیشنهاد نشان از اهمیت فعالیتهای این مؤسسه نزد استاد شهید مطهری بود.
مرحوم محمدزاده این پیشنهاد استاد مطهری را به شرطی پذیرفت که وی و آیت الله بهشتی و سایر اندیشمندان با او همکاری کنند و ریاست علمی مکتب قرآن را علامه سید محمدحسین طباطبایی قبول نماید که مورد توافق ایشان هم قرار گرفت.
همانگونه که مرحوم محمدزاده با آغاز نهضت امام خمینی در سال ۱۳۴۱ فعالیتهای تجاری خود را در اهواز متوقف و به تهران مهاجرت و تمام وقت خود را در خدمت به نهضت اسلامی امام مصروف نموده بود در ماههای متصل به پیروزی انقلاب اسلامی از جمله اقدامات وی در این ایام حساس، انتقال اعلامیههای حضرت امام از تهران و قم به استان خوزستان و بخصوص شهر اهواز بود که نقشی ستودنی در این زمینه ایفا نمود. این نقش البته از چشم سازمان امنیت - ساواک - دور نماند.
در یکی از گزارشهای ساواک در 22 شهریورماه 1357در این باره چنین آمده است:
تلگرام
محترماً به استحضار عالی میرساند عبدالحسین محمدزاده فرزند نصرالله شماره شناسنامه 3 صادره از بوشهر از متعصّبین مذهبی طرفدار خمینی و سرپرست و گردانندة مکتب قرآن میباشد و برای جلسات مکتب قرآن همیشه اوقات سخنرانان تندرو و افراطی را دعوت مینماید. ضمناً در مورد اینکه از حوزة علمیة قم اعلامیه به منزل وی میآید و در اهواز پخش میگردد تا کنون مورد تأیید قرار نگرفته است. معهذا بررسی همچنان ادامه به محض محصول نتیجه مراتب به عرض خواهد رسید.
گوینده: ضیایی گیرنده: امامی ساعت 45/13
نوری پیگیری شود.
علت تردید ساواک در نقش مرحوم محمدزاده در توزیع اعلامیههای امام از آن جهت بود که وی با فراست خاصی با توجه به حساسیت و کنترل شدید ساواک، اعلامیههای امام را یا توسط همسرشان و یا در بین کالاها و محمولههای تجاری به خوزستان و اهواز منتقل و توسط افرادی در بین جوامع مذهبی توزیع میکرد.
پس از پیروزی انقلاب و سقوط نظام شاهنشاهی نامزدی مجلس خبرگان و همچنین سمتهای بالای مدیریت بازرگانی و فرهنگی توسط بعضی از اعضای شورای انقلاب به ایشان، که از قبل انقلاب از ظرفیتهای وی شناخت داشتند، پیشنهاد شد که نپذیرفت و وارد عرصة فرهنگ شد
در همین راستا بود که با توجه به اینکه بعد از انقلاب برای سینماهای کشور امکان تهیه فیلمهای سازنده بسیار کم بود و نیروهای مذهبی توانی در ساخت فیلمهای مفید و سالم برای جوانها و جامعه نداشتند به تشویق آیت الله دکتر بهشتی مؤسسهای را به نام «بهدا» ایجاد کرد که هدف از تأسیس آن ایجاد و تقویت فضایی سالم برای سینما در جامعة دینی کشور بود و بر همین مبنا امتیاز خرید فیلم ماندنی و تاریخی «محمّد رسول الله» و «عمر مختار» را با بازیگری آنتونی کوئین شخصاً به عهده گرفت که پس از دوبله در ایران در سطح کشور به نمایش در آمد و با استقبال گستردة مردم مواجه شد اما معالاسف در ادامة راه با کارشکنی طرفداران سینمای غیراسلامی و کجاندیشی دوستان نادان تاوان سنگینی به این مرد پاکباخته که سودایی جز اسلام در سر نداشت وارد آمد به طوریکه تا مدتها ادامة کار با اختلال جدّی مواجه گردید.
محمدزاده در ماه مبارک رمضان سال 1359به اتفاق فرزندش رضا، که مجری مراسم مؤسسه بود، طی دو شب فیلم محمّد رسول الله را بدون سانسور به منزل امام در جماران بردند و برای ایشان نمایش دادند. جالب اینکه امام به ایشان گفته بود لزومی به حذف بعضی صحنههای رقص زنان مشرک که فرهنگ آن زمان را بازگو میکند، نیست.
با خرید امتیاز این فیلم به مبلغ 1125000 دلار که با هزینة تبلبغات اکران آن رقمی معادل14 میلیون تومان میشد اکران فیلم در سینماهای کشور آغاز و با استقبال شدید مردم مواجه گردید. وقتی رقم فروش بلیط درسینماها به 7 میلیون تومان رسید که طبق قرارداد نصف آن به صاحبان سینما و نیمی دیگر به وی تعلق میگرفت با تصمیم رئیس وقت صدا وسیما بدون اذن وی و با برداشتی اشتباه که اینگونه کارها مثل قاعدة کپیرایت حق مالکیت نمیآورد این فیلم که هنوز نتوانسته بود هزینههای اولیة خرید خود را تأمین کند در تلویزیون پخش شد و اکران آن در سینماها متوقف و هیچ سینمایی حاضر به نمایش آن نبود. فیلم در اوج فروش راهی انبار گردید و توقیف اکران آن ضرر سنگینی را متوجه محمدزاده نمود و ثروت و سرمایة ایشان را به باد داد. وی برای احقاق خود مجبور شد با فرستادن فرزند خود به نزد شهید آیت الله بهشتی، که در آن زمان رئیس دیوان عالی کشور بود، و با طلب کمک از ایشان حق خود را باز پس گیرد. فرزند محمدزاده میگوید: آقای بهشتی مرا سوار ماشین خود کرد و به دادگستری برد و در راه گفت چون شایعه شده این فیلم را من از خارج خریدهام و درآمد فروش فیلم متعلق به من است نمیتوانم شخصاً در این زمینه اقدامی نمایم. وی پیشنهاد نمود از تلویزیون شکایت کنیم.
رضا محمدزاده میگوید به آقای بهشتی گفتم فیلم امشب قرار است از تلویزیون پخش شود و اگر چنین اتفاقی بیافتد سرمایة پدرم که ماحصل سالها کار و زحمت ایشان است از بین میرود.
این دادخواهی که به جایی نرسید ناچار شد شکایت خود را به وساطت آقای هاشمی رفسنجانی به محضر امام ببرد.
در روزنوشتهای آیت الله هاشمی رفسنجانی در این باره چنین آمده است:
«آقای محمدزاده صاحب امتیاز فیلم حضرت محمّد آمد و از اینکه سیمای جمهوری بدون موافقت ایشان فیلم را از تلویزیون نمایش دادند، شکایت داشت. امام فتوایی دارند که حق امتیاز را برای مؤلفان و . . . از اعتبار انداخته و چارهجویی میکرد. مدعی است 14 میلیون تومان خرج کرده و بیش از 7 میلیون تومان هنوز وصول نکرده است. . . برای عرض تبریک به خدمت امام رفتم. در خصوص فتوای فوقالذکر هم صحبت شد. ایشان در مواردی که باعث خسارت کلی به سیاست مملکت نباشد، بر همان فتوایند ولی اگر عدم مراعات این حق باعث خسارت و سلب اعتماد نیروهای سازنده و خسارت در امور مهمه باشد، مراعات این حق امتیاز را لازم میدانند. با مدیرعامل صدا و سیما صحبت شد. میگویند خیلی بیش از مخارجش سود برده و حق قانونی پخش فیلم را میپردازیم.»
امام به آقای هاشمی گفته بود چنانچه خسارتی متوجه ایشان شده است باید خسارت را پرداخت و ضرر وارده را جبران نمایند - که در این صورت طبق اسناد مالی موجود و فروش فیلم میبایست رقمی معادل 500 تا700 هزار دلار برای جبران خسارتش به وی پرداخته شود. چون توصیه امام به جایی نرسید آقای محمدزاده ناچار شد برای پرداخت بدهیهایش به بانک، مجبور شد که خانة بزرگ اهواز و منزل تجاری واقع در خیابان ظفر در تهران را بفروشد تا بتواند تعهدات بانکیاش را انجام دهد و بدهیهای هزینهشده برای فیلم را بپردازد.
متأسفانه تلاش و شکایتها همه بیثمر بود و از این رهگذر ضربة روحی زیادی بر او وارد آمد تا جایی که با آن همه مکنت مالی که تماماً مشروع و از راه حلال کسب نموده بود موقع مرگ در منزلی 90 متری به سرای باقی شتافت.
عجیب اینکه هنوز وارثین او همانند خود او برای احقاق حقّ مسلم خود که قصد دارند در صورت دستیابی به حقّ قانونی خویش آن را همچون پدرشان در راه ترویج معارف قرآن هزینه نمایند، راه به جایی نبردهاند که امید است اقدام خداپسندانهای از سوی مقامات و کسانی که میتوانند این حق را به وراث برگردانند، انجام شود.
خصال شخصی مرحوم محمدزاده، ایشان عشق و ارادت عجیبی به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسّلام داشت. در جلسات ایام شهادت معصومین(ع) اشکها و نالههای ایشان زبانزد بود. دیگر ویژگی وی توسل به ساحت مقدس ائمه معصومین علیهمالسّلام بود. در سالهای منتهی به اواخر عمر، تومورهای سرطانی در مغزش تشخیص و توصیه به عمل جراحی شد که ایشان با توجه به ریسک بالای این عمل با دلی شکسته به امام رضا(ع) متوسل و تن به عمل جراحی سپرد و در نهایت از این آسیب به سلامت عبور نمود.
مرحوم محمدزاده در سالهای پایانی عمر به دلیل ضربة شدید مالی و مشاهدة رفتار مسئولین مملکت ضربة روحی شدیدی خورد و در بستر بیماری افتاد اما همچنان خود را خادم قرآن و اهلبیت(ع) میدانست.
سرانجام در 20 فروردین ماه 1378 بعد از 62 سال عمر باعزّت از دنیا رحلت فرمود و در وادی السّلام قم در کنار پدر و مادرش آرام گرفت.
با تأسف فراوان از فقدان وجود نازنین آن بزرگمرد و آرزوی توفیق و ادامة راه وی برای بازماندگان از خداوند منّان میخواهیم تا آن مرحوم را قرین رحمت خویش قرار دهد و با اهلبیت عصمت و طهارت محشور فرماید.
مرحوم محمدزاده که از چهرههای ماندگار چند دهة اخیر با چند دهه تلاش فرهنگی و قرآنی در کشور و خوزستان است، قبل از مرگ وصیت نمود فرزندانش ماترک او را وقف ساختن مدرسه و مرکزی برای آموزش قرآن بنمایند. اکنون دو مدرسه در تهران به نام وی ساخته شده و محل سوم به نام مرکز قرآن هم درحال ساخت است. مردم اهواز هرگز تلاشهای این خادم به دین و شریعت را از یاد و خاطر نخواهند برد.
بدون تردید در تاریخ اهواز هماره از محمدزاده و مکتب قرآن به نیکی یاد شده و خواهد شد.
این نوشته اندک ادای دینی به این مرد با اخلاص و خادم قرآن مجید است.
نظر شما