شناسهٔ خبر: 53049931 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

عامل شهادت بسیجی آمر به معروف:

نادانی کردم

روزنامه جوان

صاحب‌خبر -

پسر نوجوانی که متهم است بسیجی آمر به معروف را در جریان یک درگیری به شهادت رسانده در جلسه محاکمه گفت که نادانی کرده و از کارش پشیمان است.
به گزارش جوان، جلسه رسیدگی به پرونده شهادت محمدمحمدی، بسیجی آمر به معروف روز گذشته در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی بابایی برگزار شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان در جایگاه ایستاد و در شرح کیفرخواست گفت: «۲۸‌مهر‌سال گذشته متهمان حاضر در جلسه به نام‌های آرمان ۱۸‌ساله، مهدی ۲۶ساله، هادی ۲۴ساله که از اوباش منطقه تهرانپارس هستند، در درگیری با یکی از اعضای بسیج پایگاه مقاومت بسیج انصار‌الامام‌تهران، وی را با ضربات قمه به شهادت رساندند. متهمان که در بررسی دوربین‌های مداربسته یکی از بانک‌ها شناسایی شده بودند بعد از دستگیری به درگیری با بسیجی اقرار کردند و گفتند آرمان عامل قتل است. او بود که با ضربات قمه مرد جوان را به قتل رسانده است.»
نماینده دادستان در ادامه گفت: با اقرار متهمان آرمان تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: «در یک آشپزخانه به عنوان پیک موتوری کار می‌کردم. روز حادثه صاحب رستوران با خودروی خودش برای یکی از مشتریان غذا برده بود و هنگام رانندگی آینه ماشینش به دست یک زن عابر برخورد کرده بود. این موضوع باعث درگیری او با زن جوان شده بود و چند نفر از کاسبان هم از آن زن حمایت کرده‌بودند. همان موقع صاحب رستوران با من تماس گرفت و کمک خواست. وقتی من و برادرش به محل حادثه رفتیم جوان بسیجی هم آنجا بود که جلو آمد و تذکر داد، اما کار به درگیری کشید. آنجا بود که با چاقویی که همراهم بود چند ضربه به دست او زدم، اما فکر نمی‌کردم باعث مرگش شود.»
نماینده دادستان در آخر گفت: «با اقرار متهمان و بنا به شواهد موجود، برای آرمان به اتهام مباشرت در قتل و برای دو متهم دیگر به اتهام معاونت در قتل درخواست اشد مجازات دارم.»
در ادامه اولیای‌دم در جایگاه قرار گرفتند و گفتند راضی به گذشت نیستند. آن‌ها درخواست قصاص کردند. سپس متهم در جایگاه ایستاد و به جرمش اعتراف کرد. او گفت قصد قتل نداشته است و ناخواسته مرتکب قتل شده است. او ادامه داد: «صاحب آشپزخانه دو برادر بودند که یکی از آن‌ها به نام بهرام با خودروی پژو‌۴۰۵ غذا‌ها را به مشتریان می‌رساند. آن روز بهرام سفارش غذا داشت، اما در مسیر آینه خودرو‌اش با دست زن جوانی که در حال صحبت با تلفن همراه بود برخورد کرد. آن زن شروع به داد و فریاد کرده بود که با سر و صدای‌اش یک نانوا و سپس صاحب چند مغازه و اهالی محل به هواخواهی از او جلو آمده بودند و به ماشین بهرام خسارت زده‌بودند. همین باعث شد بهرام با من تماس بگیرد و درخواست کمک کند. همان موقع همراه برادرش و آشپز رستوران به محل رفتیم که درگیری شروع شد و مردم دور ما جمع شده بودند. مرد بسیجی هم آنجا بود. جلو آمد و تذکر داد که نباید با ناموس مردم اینطور برخورد کنیم. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم از جیبم چاقویی که همراه داشتم را بیرون آوردم و دو ضربه به بازوی او زدم. همان موقع شهید محمدی خونین روی زمین افتاد.»
متهم گفت: «وقتی شهید را خونین دیدم، همان موقع فرار کردیم و غذا را به آدرس مشتری رساندیم. سپس به خانه رفتم و فردای آن روز بود که فهمیدم جوان بسیجی شهید شده است. با شنیدن این خبر به آشپزخانه رفتم که دستگیر شدم. باور کنید قصد کشتن او را نداشتم و می‌خواستم از صاحب آشپزخانه حمایت کنم. ضربات را هم به بازوی او زدم، اما ناخواسته ضربه به سینه او برخورد کرد.»
او در آخر گفت: «از کودکی کار می‌کردم تا کمک خرج خانواده‌ام باشم. کارگری می‌کردم تا هزینه‌های زندگی را تأمین کنم. در این حادثه ناخواسته مرتکب قتل شدم و می‌خواستم از صاحب آشپزخانه حمایت کنم، اما نادانی کردم و پشیمانم. حالا از اولیای‌دم درخواست گذشت دارم و می‌خواهم به جوانی‌ام رحم کنند.»
در ادامه دو متهم دیگر نیز با قبول جرمشان از خودشان دفاع کردند.
در پایان هیئت قضایی با اعلام ختم جلسه جهت صدور رأی وارد شور شد.

نظر شما