شناسهٔ خبر: 53034018 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

منطق دفاع از قدرت ملی

تهران- ایرنا- روزنامه فرهیختگان در گزارشی نوشت: اهمیت «حضور منطقه‌ای» ایران و توان بالای «قدرت دفاعی» کشورمان دو موضوع مهمی بود که رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با نمایندگان مجلس خبرگان رهبری به آن اشاره کردند.

صاحب‌خبر -

در ادامه گزارش ۲۱ اسفند روزنامه فرهیختگان آمده است: آمریکا برای حضور خود در خاورمیانه طی این سال‌ها میلیاردها دلار خرج کرده است، اما در چهار دهه گذشته به‌ویژه از سال۲۰۱۰ به‌بعد یعنی پس از آغاز نهضت بیداری اسلامی در خاورمیانه، نفوذ قدرت نرم جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه با مولفه‌های دینی، انسانی و استکبارستیزی‌اش باعث شده است علاوه‌بر کاهش قدرت آمریکا در منطقه، سیاست‌های این کشور نیز به بن‌بست برسد.

 اهمیت «حضور منطقه‌ای» ایران و توان بالای «قدرت دفاعی» کشورمان دو موضوع مهمی بود که رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با نمایندگان مجلس خبرگان رهبری به آن اشاره کردند. ایشان در این دیدار با ساده‌لوحانه خواندن برخی سخنان پیرامون قدرت دفاعی ایران اظهار داشند: «ساده‌لوحانه‌تر و ناشیانه‌تر از پیشنهاد کسی که می‌گوید قدرت دفاعی را برای حساس‌نشدن دشمن، کاهش دهیم وجود ندارد.»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه پیرامون اهمیت حضور منطقه‌ای ایران نیز، این حضور را وسیله استحکام و قدرت نظام دانستند که نباید از آن صرف‌نظر کرد. مساله قدرت دفاعی بالای ایران و نفوذ منطقه‌ای منطق جمهوری اسلامی میان کشورهای مسلمان محور مقاومت جزء مواردی است که در سال‌های گذشته همواره دشمن در تلاش بوده تا آن را از بین ببرد، همچنین این دو مولفه برتر قدرت باعث شده است ایران علاوه‌بر تقابلات نظامی در تقابل‌های سیاسی خود با کشورهای غربی مانند مذاکرات هسته‌ای دست برتر را داشته باشد. در ادامه گزارش امروز «فرهیختگان» قصد داریم ضمن بررسی چرایی قدرت نفوذ گفتمان انقلاب اسلامی ایران میان کشورهای اسلامی غرب آسیا به تحلیل اهمیت دو مولفه «قدرت دفاعی» و «حضور منطقه‌ای» برای ایران و کشورهای غربی نیز بپردازیم.

۱-طی این سال‌ها نفوذ ایران میان کشورهای منطقه بیش از آنکه تکیه بر قدرت سخت ایران داشته باشد، تکیه بر قدرت نرم و مولفه‌های انسانی گفتمان انقلاب اسلامی داشته است. درست برخلاف غرب و آمریکا که همواره به‌واسطه قدرت نظامی خود توانسته‌اند در کشورهای منطقه به‌ویژه کشورهای عربی حاضر در خلیج‌فارس نفوذ کنند. آمریکا برای حضور خود در خاورمیانه طی این سال‌ها میلیاردها دلار خرج کرده است، اما در چهار دهه گذشته به‌ویژه از سال۲۰۱۰ به‌بعد یعنی پس از آغاز نهضت بیداری اسلامی در خاورمیانه، نفوذ قدرت نرم جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه با مولفه‌های دینی، انسانی و استکبارستیزی‌اش باعث شده است علاوه‌بر کاهش قدرت آمریکا در منطقه، سیاست‌های این کشور نیز به بن‌بست برسد.

برای درک بهتر قدرت نفوذ گفتمان جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا و چالشی که این گفتمان برای غرب ایجاد کرده، کافی است شرایط کنونی را با شرایط ابتدای انقلاب مقایسه کنیم. سال۵۷ در اوج قدرت نفوذ و حضور آمریکا در خاورمیانه، میان تمامی کشورهای منطقه این تنها ملت ایران بود که یک‌صدا با سیاست‌های استکباری آمریکا می‌جنگیدند و خواهان خروج این استعمارگر از کشورشان بودند، اما اکنون بعد از گذشت چهار دهه بسیاری از ملت‌های مسلمان منطقه مانند عراق، سوریه، لبنان، یمن، بحرین و... در صف مبارزه با استعمارگری آمریکا قرار دارند، مبارزه‌ای که ماحصلش وارد آمدن شکست‌های خفت‌بار به آمریکا و رژیم‌صهیونیستی طی این سال‌ها و کاهش نفوذ آنها در منطقه غرب آسیا بوده است. علاوه‌بر این قیاس برای سنجش میزان موفقیت گفتمانی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه مثالی دیگر نیز می‌توان زد، بعد از وقایع ۱۱سپتامبر، آمریکا به‌دنبال اجرایی‌کردن طرحی موسوم به «خاورمیانه بزرگ» بود.

در این طرح آمریکا به‌دنبال تغییر در قلمروی کشورهای خاورمیانه به‌ویژه کشورهای عربی این منطقه بود تا کشورهایی با قلمروی کوچک تشکیل شوند؛ کشورهایی که طبق این طرح برای تامین مصالح و منافع اقتصادی خود باید به‌دنبال اتحاد و ایجاد رابطه با رژیم‌صهیونیستی می‌بودند. هدف اصلی از پیاده‌سازی چنین طرحی تامین امنیت رژیم‌صهیونیستی و بازگشت هژمونی آمریکا در منطقه بود، اما امروز بعد از گذشت دو دهه از طرح خاورمیانه بزرگ نه‌تنها در دستیابی به اهداف خود موفق نبوده‌اند بلکه بسیاری از کشورهای منطقه نیز برخلاف پیش‌بینی آمریکایی‌ها با تأسی از گفتمان استکبارستیزی انقلاب اسلامی در جرگه کشورهای محور مقاومت اسلامی علیه غرب و رژیم‌صهیونیستی قرار گرفته‌اند و در عرصه‌های گوناگون سیاسی‌ و نظامی باعث وارد آمدن شکست به آمریکا و متحدانش در منطقه خاورمیانه شده‌اند. این شکست آنقدر سنگین بوده است که باعث‌شده ایالات‌متحده برای متوقف کردن این روند چاره‌ای جز حذف فیزیکی رهبران مقاومت اسلامی مانند شهید حاج‌قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس نداشته باشد، اما رستاخیز میلیونی تشییع پیکر شهدای مقاومت در عراق و ایران و مطالبه اخراج آمریکا از منطقه توسط مردم دو کشور بعد از این واقعه ثابت کرد عمق نفوذ فرهنگی ایران میان ملت‌های مسلمان چیزی نیست که به این راحتی‌ها از بین برود.

۲ -مراکز تحقیقاتی بزرگ جهان مانند موسسه مطالعات امنیت یا موسسه بین‌المللی استکهلم همواره ایران را به‌عنوان یکی از قدرت‌های برتر نظامی در منطقه می‌شناسند. آنها دلایل بسیاری برای قدرت برتر نظامی ایران دارند، یکی از دلایل قابل‌توجه که همه موسسات به‌صورت مشترک به آن پرداخته‌اند، قدرت بازدارندگی نظامی ایران دربرابر هرگونه تهدید دفاعی و امنیتی است. آنها معتقدند اگرچه ایران بنا به دلایلی برخلاف سایر همسایگان عرب خود دستیابی به تسلیحات پیشرفته غربی ندارد، اما پیشرفت زیادی در موشک‌های بالستیک، کروز و تسلیحات نامتقارنی که می‌توانند گستره‌ای به وسعت سراسر خلیج‌فارس، دریای عمان و دریای سرخ را تحت پوشش خود قرار دهند، داشته است.

ضمن اینکه ایران از سال۲۰۰۶ مورد تحریم‌های تسلیحاتی آمریکا و محدودیت‌های تسلیحاتی سازمان‌ملل قرار گرفته و همین سبب شد ایران به تسلیحات تولید داخلی خود متکی باشد. یکی از عمده دلایل دیگری که این مراکز تحقیقاتی برای افزایش بازدارندگی ایران در زمینه نظامی مطرح می‌کنند این است که با وجود اینکه بسیاری از همسایگان ایران بخش بزرگی از تولید ناخالص داخلی خود را صرف خرید تسلیحات می‌کنند و از تسلیحات پیشرفته‌ای برخوردارند، اما به‌دلیل عدم دانش کافی در استفاده درست از تسلیحات، عملا هیچ‌گونه بازدارندگی دفاعی و نظامی برای خود به وجود نیاورده‌اند. قدرت دفاعی بالای ایران علاوه‌بر ایجاد مصونیت نظامی برای کشورمان دربرابر تهدیدات بیگانگان با تقویت محور مقاومت نیز باعث شده طی سال‌های گذشته آمریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش ازجمله رژیم‌صهیونیستی در عرصه نبرد نظامی شکست‌های سختی را متحمل شوند، این شکست‌های پی‌درپی علاوه‌بر وارد آمدن خسارات مادی فراوان به آمریکا سیاست‌های استعماری این کشور را نیز به بن‌بست رسانده است.

به همین دلیل طی سالیان گذشته آمریکایی‌ها همواره در تلاش بوده‌اند از هر طریقی که شده، قدرت دفاعی ایران را محدود کنند. همان‌طور که اشاره کردیم قدرت بالای دفاعی ایران برای این کشور دربرابر تهدیدات نظامی مصونیت ایجاد کرده است، بنابراین آمریکا و متحدان منطقه‌ای وی از طریق عملیات نظامی نمی‌توانند ایران را محدود کنند، به همین دلیل در این مدت غربی‌ها همواره سعی داشته‌اند با استفاده از ابزار تحریم، ایران را به میز مذاکره برسر مسائل نظامی و موشکی بکشانند، آخرین این تلاش‌ها مربوط می‌شود به مذاکرات وین، غربی‌ها در این مذاکرات نیز بار دیگر پیشنهاد لغو بخشی از تحریم‌های لیست قرمز ایران را در ازای مذاکره برسر مسائل منطقه‌ای و دفاعی داده بودند اما این پیشنهاد مانند تمامی موارد قبلی ازسوی ایرانی‌ها رد شد، زیرا مذاکره بر سر این مولفه‌ها جزء خطوط‌قرمز کشور است و تجربه تاریخی نیز نشان می‌دهد توافق با غرب برسر کاهش قدرت نظامی نه‌تنها تامین‌کننده منافع و اهداف کشورها نیست بلکه امنیت آنها را نیز به‌طور کامل از بین خواهد برد، اوکراین امروز می‌تواند مثال خوبی برای تایید این گزاره باشد.

۳ -بلایی که امروز برسر اوکراین با حمله روسیه به این کشور آمده است به‌راحتی می‌توانست برای ایران نیز درصورت کاهش توان نظامی‌اش اتفاق بیفتد، ۳۰سال پیش اوکراین با سودای حفظ امنیتش توسط کشورهای غربی و بعد از توافق با آمریکا، روسیه و انگلیس دست به کاهش قدرت نظامی خود زد اما حمله روسیه به اوکراین و عدم حمایت کشورهای غربی و اروپایی از مردم اوکراین در این جنگ گسترده نشان داد برای حفظ امنیت یک کشور تنها می‌توان بر قدرت دفاعی درونی اتکا کرد. وضعیت امروز اوکراین نشان می‌دهد طرح گزاره‌هایی «دنیای فردا، دنیا گفتمان‌هاست، نه موشک‌ها» ازسوی برخی مسئولان جمهوری اسلامی همان‌طور که رهبر انقلاب در دیدار با اعضای خبرگان رهبری نیز به آن تاکید کردند، چقدر ساده‌لوحانه و ناشیانه بوده است.

در این نگاه ساده‌لوحانه برخی مسئولان وقت جمهوری اسلامی حتی معتقد بودند، ایران باید با الگوگیری از کشورهایی چون آلمان و ژاپن بودجه نظامی کشور را صرف کارهای علمی و اقتصاد دانش‌بنیان کند. این نگاه در برهه‌ای میان بدنه دولت وقت نیز طرفدارانی داشت، اما تحولات اخیر جهان نشان داد این نگاه چقدر نادقیق و ساده‌لوحانه بوده، نگاهی که اکنون حتی در تناقض با رویه کشوری چون آلمان نیز است، در بودجه‌ سال۲۰۲۲ (امسال) آلمان دولت، ۱۰۰میلیارد یورو در پروژه‌های تسلیحاتی سرمایه‌گذاری کرده‌است. همچنین بعد از این سرمایه‌گذاری اولاف شولتس، صدراعظم آلمان در جلسه ویژه مجلس فدرال با موضوع جنگ اوکراین اعلام کرد از این به‌بعد و هرسال، بیش از ۲درصد از تولید ناخالص داخلی کشور برای امور دفاعی سرمایه‌گذاری خواهد شد. بخش قابل‌توجه صحبت‌های شولتس جایی است که می‌گوید حفاظت از آزادی و دموکراسی مستلزم سرمایه‌گذاری در امنیت کشور است.

سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

پیشرفت داخلی بدون افزایش قدرت دفاعی و منطقه‌ای ممکن نیست

ماهیت روابط در منطقه خاورمیانه، یک ماهیت آنارشیک و رئالیستی است. ما نمی‌توانیم گذشته روابط منطقه‌ای و واقعیت‌هایی را که الان در صحنه داریم می‌بینیم، فراموش کنیم. جنگ اوکراین دارد به ما نشان می‌دهد که همچنان رئالیست بر روابط بین‌الملل حاکم است و شما باید از عنصر خودیاری و بقا –که از عناصر بازدارندگی هستند- برای توازن قوا استفاده کنید.

نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: زمانی عده‌ای از سیاسیون داخلی معتقد بودند دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست نه موشک‌ها، اما بعدها که امنیت بسیاری از کشورهای منطقه مانند سوریه، عراق و افغانستان به‌خاطر تکیه صرف به گفتمان به خطر افتاد، مشخص شد که گفتمان به‌تنهایی جواب نمی‌دهد. با این‌حال هنوز هم افرادی هستند که با طرز فکری مشابه ادعا می‌کنند ایران می‌تواند با کاهش قدرت دفاعی و نظامی، حساسیت آمریکا یا غرب را کمتر کند. این صحبت از جهات بسیاری قابل‌نقد است. به همین جهت برای بررسی اهمیت قدرت دفاعی کشور با سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی به گفت‌وگو پرداختیم.

کاهش قدرت نظامی و دفاعی کشور تا چه میزان می‌تواند بهانه‌گیری غربی‌ها و آمریکا را در مذاکرات کم کند و اگر این بهانه‌گیری‌ها کم شود، چقدر ایران می‌تواند درجهت منافع ملی‌ و پیشرفت حرکت کند؟ یک زمانی مرحوم هاشمی معتقد بودند برای توسعه باید گفتمان کرد و دنیا، دنیای گفتمان است نه موشک.

بعد از انقلاب مخصوصا بعد از جنگ، از سال‌های ۶۸ به بعد، طرز تفکری در ایران ازسوی نگرش‌های انقلابی به‌اصطلاح خط امام ایجاد شد -که درمقابل چپ‌ها، منافقین و گرایش‌های ضدانقلاب، حتی در مقابل ملی-مذهبی‌ها و نهضت آزادی، بودند- و بعدها به چپ و راست اسلامی تقسیم شدند. از همان زمان این تفکر وجود داشته که چرا ما نمی‌توانیم راه توسعه را مشابه کشورهای نرمال و توسعه‌یافته دنیا طی کنیم. این بحث نرمال شدن ایران، ریشه در آن دوران دارد که بعدها این را زیاد از زبان اصلاح‌طلب‌ها و اعتدالیون شنیده‌ایم. پاسخ اینها به این سوال، خیلی ساده و تک‌بعدی بود. درحالی‌که هرگونه مدل توسعه و مدل پیشرفتی که ویژگی‌های سنتی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی کشور را درنظر نگیرد و در عین حال نتواند شرایط منطقه‌ای را توضیح بدهد، باعث می‌شود فرآیند توسعه ناکام بماند. کمااینکه در دولت اول و دوم مرحوم هاشمی‌رفسنجانی دیدیم که به‌واسطه سیاست‌های نولیبرالی که وجود داشت، ازجانب افرادی که عمدتا همین مدل خطی و نوسازی را مدنظر قرار داشتند، درنهایت از دل چنین سیاست‌هایی شورش‌ها و نارضایتی‌های اجتماعی ازقبیل مسائل اسلامشهر و مشهد به‌وجود آمد.

پس رسیدن به توسعه و پیشرفت، با اصطلاحی که مرحوم هاشمی گفتند «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست نه موشک‌ها» در ادبیات آقای سریع‌القلم هم بسیار وجود دارد و کتاب‌های بسیار زیادی در این موضوع نوشته‌اند. بعدها هم پروفسور رفیع‌پور در کتاب توسعه و تضاد به این موضوع پرداخته و در دوران سازندگی چنین کتابی معنا داشته که چرا از دل این توسعه با این نگرش‌های نولیبرالی، تضاد بیرون می‌آید؟ و بعد در محور حوزه بین‌الملل، حوزه امنیت ملی که نسبت این توسعه با امنیت ملی چگونه است؟ این سوال محل بحث است و همان تفاوت نگرشی است که رهبری هم در جلسه اخیر با مجلس خبرگان اشاره داشتند. ازنظر من، هرگونه ایجاد تضاد بین امنیت کشور -که شامل قدرت نرم، قدرت سخت و قدرت بازدارنده می‌شود- با فرآیند پیشرفت، هم به پیشرفت کشور ضربه می‌زند هم به امنیت کشور. یعنی شما این دو را مقابل هم قرار بدهید، درنهایت به این معنی نیست که ادبیات توسعه را جلو بردید، به این معنی است که توسعه را عقیم کرده‌اید و اجازه ندادید توسعه فرآیند خودش را پیش ببرد.

برهمین اساس می‌شود گفت که اوکراین با کاهش قدرت دفاعی خود نه‌تنها توسعه پیدا نکرد بلکه امروز ازلحاظ امنیتی با مشکلات بسیاری مواجه است؟

بله، دقیقا همین‌طور است. ماهیت روابط در منطقه خاورمیانه، یک ماهیت آنارشیک و رئالیستی است. ما نمی‌توانیم گذشته روابط منطقه‌ای و واقعیت‌هایی را که الان در صحنه داریم می‌بینیم، فراموش کنیم. جنگ اوکراین دارد به ما نشان می‌دهد که همچنان رئالیست بر روابط بین‌الملل حاکم است و شما باید از عنصر خودیاری و بقا –که از عناصر بازدارندگی هستند- برای توازن قوا استفاده کنید. اساسا تجربه اوکراین به ما نشان می‌دهد که هرگونه سهل‌انگاری در خودیاری و مساله بقا و توازن قوا موجب می‌شود امنیت فوری شما دچار مشکل بشود. کمااینکه این را ما در قضایای بعد از انقلاب‌ عربی هم در موضوع داعش و موضوع مبارزه با افراط‌گرایی اسلامی دیدیم که چگونه امواج اسلام‌گرایی در تونس و مصر، توسط غرب منحرف شد و به این افراط‌گرایی انجامید. پس هم گذشته و هم حال به ما نشان می‌دهد که در آینده همچنان رئالیسم در منطقه و در جهان مهم است. همچنان نقش دولت‌ها مهم است، دولت‌ها باید نقش و اعتبارشان را حفظ کنند. پس این تصور که کاهش قدرت دفاعی و منطقه‌ای با توسعه همراه است، خیلی ساده‌انگارانه و غیرواقع‌بینانه است.

بسیاری از طیف‌های اصلاح‌طلب می‌گویند ما باید در سیاست خارجه واقع‌گرا باشیم. من می‌خواهم با استدلال خودشان، تناقض عملکردشان را نشان بدهم؛ چطور شما در سیاست خارجی می‌خواهید واقع‌گرا باشید، اما اهمیت قدرت نظامی و قدرت بازدارندگی را نبینید؟ کاملا می‌بینید که پیوند زدن امنیت با آمریکا چه بر سر اوکراین آورد. شما دیدید که پیوند زدن امنیت خاورمیانه ازجانب امارات و عربستان با ترامپ، در دوران آخر ترامپ منجربه چه چیزی شد. پس اگر هرکدام از این جریانات اصلاح‌طلب‌ها، اعتدالیون و هرکدام از رویکردهای مشابه اینها، واقع‌گرا و طرفدار توسعه هستند، باید بدانند که واقع‌گرایی یعنی توسعه از دل یک قدرت نظامی بالا و یک حکومت قدرتمند به‌وجود می‌آید، که هم در نمونه داعش، هم در نمونه اوکراین اساسا ما ماهیت رئالیستی خاورمیانه و جهان را می‌بینیم، بنابراین من معتقدم گفتمان جریان انقلاب باید به‌سمتی برود که پیشرفت و عدالت را باهم جلو ببرد و اتفاقا ما نیازمند تئوری در حوزه توسعه هستیم، اما نه تئوری‌های نوسازی و خطی که اساسا پاسخگوی تحولات زمانه حاضر نیست.

ما نیازمند مدل‌های پیشرفت و توسعه‌ای هستیم که هم در داخل کشور بتواند عدالت را تضمین کند، هم در عرصه منطقه‌ای بتواند همخوان با ظرفیت‌های منطقه‌ای و قدرت منطقه‌ای ما باشد. ما نمی‌توانیم توسعه‌ای را تعریف کنیم که امنیت ما را به امنیت غرب پیوند بزند، درنهایت شما می‌بینید که بعد از توافق برجام، غربی‌ها هیچ تعهدی به توافق خودشان نداشتند. کسانی که می‌گویند ما باید نرمال بشویم و ادامه آمریکا و غرب در منطقه باشیم، هیچ پاسخی به مسائلی ازقبیل اوکراین یا مسائل بعد از انقلاب‌های عربی ندارند و در این مسائل نتوانستند پاسخگو باشند. درحقیقت ما نیازمند مدل‌های توسعه جدید هستیم. مدل‌های توسعه خطی از نوعی که مرحوم هاشمی می‌گفتند، از نوعی که کارگزاران در دوره‌ای می‌گفت، اساسا پاسخگوی تحولات دنیا، ایران و واقعیت‌ها نیست. سیاست جمهوری اسلامی ایران در عین حال که سعی کرده صبغه‌های آرمان‌گرایانه و ایدئولوژیک را پوشش بدهد، واقع‌گرایانه هم بوده است.

در صحبت‌هایتان گفتید که برخی می‌خواستند با کاهش بودجه نظامی، راهی که غرب رفته را دنبال کنند. اما عملا می‌بینیم که به راه غرب هم نمی‌روند، چون خود غرب بیشترین هزینه را برای مسائل امنیتی و دفاعی می‌کند. برای مثال آلمان در سال ۲۰۲۲ به طرز قابل‌توجهی بودجه دفاعی‌ و نظامی‌اش را افزایش داده‌ است. بعد چطور این تناقض قابل‌توجیه است؟

اینها نشان می‌دهد که مساله قدرت نظامی، اهمیت و وزنش در دنیا کم نشده است. به همین خاطر، فکر می‌کنم اینکه قدرت نظامی‌مان را کم کنیم، حرف غیرواقعی است که در ادبیات و بیان‌های مختلف می‌آید. همین منطقه خودمان را درنظر بگیرید؛ آیا عربستان، امارات، قطر، ترکیه و رژیم‌صهیونیستی نیروی نظامی‌اش کم شده است؟ روسیه بودجه نظامی‌اش کم شده؟ وضعیت آلمان و ژاپن برمی‌گردد به بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی اساسا کشورهای متفقین در یک دوره‌ای اجازه ندادند که اینها ازلحاظ نظامی پیشرفت کنند.

به‌خاطر اینکه اینها مخالف نظم موجود در آن دوره بودند و اتفاقاتی مانند بمب اتمی در هیروشیما و سقوط هیتلر اتفاق افتاد و اساسا مقایسه آلمان و ژاپن به‌عنوان کشورهایی که قدرت بازدارندگی از آنها گرفته شد، مقایسه‌ای واقعی نیست و با واقعیت‌های منطقه همخوانی ندارد، چون نمی‌تواند واقعیت‌ها را توضیح دهد. اینهایی که می‌گویند باید بودجه دفاعی را کم کنیم یا ازلحاظ نظامی بیش از این نیاز به پیشرفت نیست، باید بدانند که ماهیت روابط در خاورمیانه یک ماهیت آنارشیک و رئالیستی است. شما اگر این را درنظر نگیرید، نمی‌توانید بقیه مسائل مانند قدرت دفاعی یا امنیتی را درست تحلیل کنید. ضمن اینکه ژاپن و آلمان شکست‌خوردگان جنگ جهانی بودند، درحالی‌که ایران پیروز جنگ تحمیلی بود و آن تجربه به ما یاد داد ما باید خودمان بتوانیم خودیاری کنیم و قدرت امنیتی و دفاعی خودمان را داشته باشیم.

ضمنا ازنظر تئوریک، کاهش قدرت نظامی یا دفاعی صحبت ساده‌انگارانه‌ای است. همین افراد که معتقد به کاهش قدرت نظامی بودند یا هستند، هنوز منتقد جنگ ایران با داعشند. یک زمانی می‌گفتند به ایران چه ربطی دارد که دارد دخالت می‌کند، درحالی‌که اساسا ادعای داعش دولت اسلامی بود و می‌خواست مرزهای ایران را هم تصاحب کند و خیلی از این کشورهای منطقه مانند ترکیه، سعودی و امارات به داعش کمک می‌کردند. ما درمقابل این حجم از افراط‌گرایی اسلامی و این تروریسمی که مورد حمایت غرب هم بود، چه باید می‌کردیم؟

قدرت دفاعی و نظامی اگر نداشتیم چه می‌شد؟ چرا دوستانی که منتقد مبارزه ما با تروریست‌های داعش هستند، پاسخ این سوالات را نمی‌دهند؟ بدون درنظر گرفتن موقعیت ایران در منطقه، بدون مرور تاریخ ایران، بدون عبرت گرفتن از جنگ اوکراین نمی‌توان توسعه را با مدل‌های قبلی و قدیمی تحلیل کرد، چون واقعیت ندارد و ضربه زدن به توسعه است. اگر بخواهم ایجابی بگویم، ما باید به مدلی از توسعه دست پیدا کنیم که واقعیت‌های منطقه را بتواند تحلیل کند و بدون توجه به منطقه جغرافیایی، بدون توجه به ظرفیت‌های کشور، بدون توجه به ماهیت آنارشیک قدرت و بدون توجه به قدرت امنیتی و نظامی نمی‌شود به توسعه دست پیدا کرد و مدل توسعه باید برآمده از تمام اینها باشد. ضمن اینکه طرز فکری که دولت قبل درقبال کاهش نیروی دفاعی کشور داشت، باعث شد در توافق هسته‌ای آن‌طور که باید جواب نگیرند.

حتی در دور ششم مذاکرات وین، گویا دولت قبل صحبت روی بحث‌های منطقه‌ای را هم مدنظر داشت. اما دولت جدید تاکید کرده ‌است که مسائل منطقه جزء خطوط قرمز ماست و تحت هیچ شرایطی روی آن مذاکره نمی‌کنند. در همین راستا افزایش قدرت دفاعی ایران بیشتر منافع مردم را تامین می‌کند یا کاهش قدرت نظامی و دفاعی و توافق روی آنها؟

ما الان با یک آمریکایی مواجهیم که به‌مراتب از پنج یا ۶سال پیش ضعیف‌تر است. این آمریکا از افغانستان خارج شده، این آمریکا نتوانسته دربرابر اوکراین قدرت بازدارندگی داشته باشد، نتوانسته از متحدش دفاع کند، ایران با این آمریکا، به‌نسبت برجام یا قبل از برجام خیلی در جای بهتری قرار دارد. طبیعتا در حوزه منطقه‌ای و موشکی هم همین‌طور است. طبیعی است که ما باید منافع‌مان را حداکثری کنیم و از خاطرمان نرود که حرف اول را قدرت می‌زند که متاسفانه در بسیاری از تحلیل‌ها، این صورت‌مساله که حرف اول را قدرت می‌زند، پاک می‌شود.

وقتی صورت‌مساله پاک شود، دیگر راه برای گفت‌وگو کردن با طرف مقابل ندارید. افرادی صورت‌مساله را پاک می‌کنند و موقعیت ایران در منطقه را درنظر نمی‌گیرند. درنظر نمی‌گیرند که دشمنی‌ها با ایران وجود دارد، آمریکا و غرب غیرقابل اعتماد هستند. اینها را پاک می‌کنند بعد می‌آیند نوعی رفتار می‌کنند که ایران مقصر است. نتیجه‌اش این می‌شود که از دل این پاک کردن صورت‌مساله، همین تفکراتی که قدرت نظامی و دفاعی را کم کنیم تا توسعه ایجاد شود، به‌وجود می‌آید که اساسا این‌طور صحبت‌ها، هم ضدتوسعه‌ است هم غیرمنطقی و هم غیرواقع‌بینانه‌ است.