سياستهاي رسمي ايران در سالهاي اخير و در موضوعات گوناگون از جمله آخرين آنها در جنگ اوكراين موجب شده است كه نسبت به عدم رعايت يكي از اصليترين شعارهاي انقلاب يعني «استقلال» حساسيت ايجاد شود. بدون ترديد جزييات مفهوم استقلال در ۴ دهه گذشته تا حدود زيادي تفاوت كرده است. چهل سال پيش تصور ميشد كه هر گونه مبادلات تجاري و اقتصادي و خريد تسليحات، ممكن است كشور را وابسته كند. اكنون اين گزاره حداقل در موضوع روابط تجاري گفته نميشود. زيرا اين روابط بيش از ميزاني كه كشور را وابسته كند، قدرتمند هم ميكند. آنچه كه در چهار دهه گذشته ايران را وابسته كرده، نفت و درآمدهاي آن بود كه همچنان وجود دارد. وابستگي متقابل با وابستگي يكسويه فرق دارد. آنچه كه مذموم است وابستگي يكسويه است. به عبارت ديگر نقض استقلال و قدرت تصميمگيري در يك كشور عموما ناشي از وابستگي يكسويه است. در ماجراي اوكراين بيشترين انتقادات به دولت و رييسجمهور جديد آن كشور اين است كه چرا سياستي را پيش گرفت كه از يك طرف حساسيت روسيه را ايجاد ميكند و از طرف ديگر مقابله كردن با اين حساسيت را منوط به حمايت ناتو و غرب كرده است. چنين سياستي، بيش از هر چيز ديگر مردم كشور را منفعل و ذليل ميكند. در واقع دولت اوكراين با دست خود مردم و جامعه اوكراين را پيشاپيش از صحنه حذف و قدرت ملي را نابود كرده است. اينكه رييسجمهور اوكراين بيايد و در كنار سربازان حاضر شود، خوب است، ولي وظيفه مهمتر او اين بود كه سياست اشتباهي را پيش نگيرد كه كار به اينجا برسد كه از حكومتهايي پاسخ منفي بگيرد كه تمام اميدش به آنان بود. اكنون ميبايد پرسيد كه آيا موضع ايران در برابر جنگ اوكراين معرف استقلال كشور است يا خير؟ پاسخ كوتاه من اين است كه خير! اين بدان معنا نيست كه لزوما معتقد باشم ما حتما ميبايست حمله را محكوم كنيم يا لزوما سكوت كنيم. اين بحث ديگري است. منظور از استقلال اين است كه آيا گزينههاي ديگري پيش روي خود داشتيم كه آنها را انتخاب نكرديم يا اين موضع تنها گزينه ما بود؟ ما پيشتر در حمله شوروي به افغانستان عليه روسها موضعگيري داشتيم و حتي سال بعد نيز المپيك مسكو را در كنار غربيها تحريم كرديم.
به راحتي ميتوانستيم آن مسابقات را تحريم نكنيم، ولي ميان اين دو گزينه، تحريم را انتخاب كرديم. گرچه در تقابل با امريكا هم بوديم و بعدا هم جنگ شد و اين موضعگيري براي ايران هزينه داشت، ولي بازتاب سياسي آن را در داخل و اعتماد به نفس مردم و حضور موثرشان در جبههها را شاهد بوديم. درباره موضعگيري نسبت به جنگ اوكراين، به نظر ميرسد كه ايران به گونهاي رفتار كرد كه گويي هيچ گزينه ديگري براي خود باقي نگذاشته بود و اين همان مشكلي است كه وجود دارد. ما در حمله اول و دوم امريكا به عراق عملا بيشترين سود را از اين حملهها بريدم ولي هيچگاه آنها را تاييد نكرديم. در حمله به افغانستان هم همين طور. شايد بگويند چون امريكا مهاجم بود و طبعا نميبايست آن را مشروع جلوه داد ولي فراموش نكنيم اين حملات دو دشمن در شرق و غرب ايران را در آن مقطع به حكومتهايي به نسبت همسو و دوست تبديل كرد، بگذريم از اشتباهات بعدي كه امتياز شرق را تبديل به ضد امتياز نمود، ولي در همه اين موارد ايران استقلال تصميمگيري خود را نشان داد. ولي در ماجراي اوكراين چنين نيست. شايد محكوم كردن آن از سوي دولت نيز درست نباشد، زيرا نفع چنداني براي ايران ندارد، ولي اين نحو گفتوگوهاي تلفني و اين نحو موضعگيري رسانههاي رسمي، بازتابدهنده استقلال سياسي و رسانهاي كشور نيست. ايران حتي اگر بخواهد از اين اقدام حمايت كند، بايد نشان دهد كه از ميان گزينههاي ممكن حمايت را آگاهانه انتخاب كرده است و ميتوانسته انتخاب ديگري هم داشته باشد. چرا به چنين وضعي افتادهايم؟ به همان دليلي كه رييسجمهور اوكراين در تقابل با روسيه روي غرب حساب كرد، در تقابل با غرب نيز نبايد روي روسيه يا چين حساب كرد. كشورها دنبال منافع خود هستند، اخلاق و حتي تعهدات بينالمللي در برابر منافع به حاشيه خواهند رفت. اين درسي است كه جنگ اوكراين ميدهد، اگر بگيريم. استقلال منشا قدرت است. آن را بايد در بهبود روابط داخلي جستوجو كرد. خود دانيد.